اخوانیها جلوی پخش خطبه رهبر انقلاب را گرفتند/ مصریها اولین لبیک گویان پیام روزقدس امام بودند
سفیر اسبق کشورمان در سوریه، با اشاره به اشتباهات و غفلتهای اخوان المسلمین در مدیریت انقلاب مصر، به پیشبینی آینده جریان بیداری اسلامی در منطقه پرداخت.
به گزارش علویون؛ «حسین شیخالاسلام» که روزگاری معاون و قائم مقام وزیر خارجه بوده و چند صباحی هم در قامت نمایندگی مجلس فعالیت کرده است، در گفتگو با گروه سیاسی مهر، به تحلیل رابطه میان انقلاب اسلامی ایران و تحولات کشورهای عربی در سالهای اخیر پرداخت و درباره چرایی به بحران رسیدن برخی از این انقلابها نیز تحلیلها و اطلاعات جالب توجهی ارائه کرد والبته از پرداختن به اصلیترین مسئله جهان اسلام، یعنی اشغال فلسطین هم غافل نشد.
مشروح گفتگو در ادامه میآید:
جناب شیخالاسلام! در چهارمین سالگرد انقلابهای منطقه و با توجه به اتفاقاتی که به ویژه در دو سال اخیر برای برخی از این حرکتها رقم خورده، به نظر شما چه ارتباطی میتوان بین این انقلابها و انقلاب اسلامی ایران برقرار کرد؟
ــ مشخصههای انقلاب اسلامی ایران بر اساس روش امام (ره) معلوم و روشن است؛ انقلابها و نهضتهای مردمی دیگر نیز هرچقدر که از آن روش تبعیت کردهاند، نتیجه داده است و هرچقدر که از آن روش منحرف شدهاند، متاسفانه شکست خوردهاند. مهمترین مشخصه از ویژگیهای انقلاب امام، آوردن مردم به صحنه است آن هم با انگیزه الهی که این مسئله را امام به گونههای مختلف در انقلاب اسلامی اجرا کردند و در رابطه با مسائلی که برای انقلاب پیش آمد، همین روش را پیش گرفتند؛ به گونهای که این روش در کشور ما نهادینه شد.
شکل نهادینه شده این روش در صحنه داخلی به عنوان راهپیمایی ۲۲بهمن و در صحنه خارجی در قالب راهپیمایی روز جهانی قدس متجلی شد؛ یعنی امام (ره) تا جایی که توانست با دست خالی مردم را به صحنه آورد و شعار این مردم هم که خیلی از آنها با غسل شهادت به خیابانها میآمدند، فریاد «الله اکبر»، مبارزه با ظلم و دیکتاتوری و درخواست حکومت اسلامی بود.
انقلاب در ۲۲بهمن ۵۷پیروز شد؛ حالا اینکه در اولین ماه رمضان بعد از آن یعنی در مرداد ۵۸و در آخرین جمعه رمضان مردم به صحنه میآیند و با شعارهای «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» به راه میافتند، در واقع در راستای همان روش امام است؛ یعنی آوردن مردم به صحنه با شعار و انگیزه الهی. حتی در آبان ۵۸که قضیه لانه جاسوسی اتفاق میافتد نیز باز مردم به صحنه میآیند و این بار لبه تیز حمله به سمت استکبار جهانی و آمریکاست.
حضرت امام همین روش را با عنوان «مراسم برائت از مشرکان» به صحنه حج کشاندند و آن را نهادینه کردند؛ آن هم با شعارهای الله اکبر و مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر شوروی. چند سال گذشت و استکبار متوجه این موضوع نشد و آن زمانی هم که متوجه شد، آن را در جریان حج خونین سال ۶۶سرکوب کرد، اما دیگر دیر شده بود! یعنی چند سالی بود که این مراسم برائت از مشرکان اتفاق میافتاد، اما استکبار نمیفهمید که امام دارد چکار میکند! وقتی فهمید، به دنبال این افتاد که به هر قیمتی شده آن را متوقف کند، حتی به قیمت به لرزه درآمدن پایگاههای نظام سعودی که همان حفظ امنیت حرمین است؛ چون با این حادثه این مسئله نیز خدشهدار شد.
در جریان حج خونین سال ۶۶همه کشورها در کنار ما شهید دادند. ما در آن سال ۱۵۰هزار حاجی داشتیم و ۴۵۰شهید دادیم، ولی فلسطینیها که تعداد حجاج آنها کمتر بود، شهید بیشتری دادند؛ چون در صف اول و در کنار ما شرکت کرده بودند. این حادثه اتفاق افتاد و در مراسم چهلم شهدای این حادثه «شیخ عبدالعزیز عوده» در مسجد خودش در رامالله برای این شهدا مراسم گرفت و چون روش مبارزه را یاد گرفته بودند، مردم از مراسم بیرون آمدند و تظاهرات راه انداختند، اسرائیلیها با این حرکت برخورد نمیکنند، چون تصور میکنند این یک دعوا بین خود مسلمان هاست! چون میدیدند که مردم علیه آل سعود شعار میدادند و پرچم آنها را آتش میزدند؛ در حالی که واقعیت این حرکت چیز دیگری بود که این حرکت تبدیل شد به انتفاضه اول.
بدانید که وقتی امام در مرداد ۵۸برای روز جهانی قدس پیام دادند، مردم اولین کشوری که به آن لبیک گفتند، مصریها بودند. به پیامی که حضرت امام در سال بعد از این حادثه صادر کردند، توجه کنید؛ ما در سال بعد از حادثه، حج نرفتیم چون میخواستیم مراسم برائت از مشرکین را برگزار کنیم و آنها نمیگذاشتند و امام هم معتقد بودند حج بدون برائت اصلا حج نیست و چون توافق هم نشده بود، بنابراین حج نرفتیم، اما حضرت امام پیام صادر کردند و این مفصلترین مطلبی است که ایشان قبل از رحلتشان مرقوم فرمودند. این پیام خیلی خواندنی است و چون همزمان با فضای پذیرش قطعنامه ۵۹۸بوده، بسیار جالب است. بخشی از این پیام در رابطه با قضیه فلسطین است که با استفاده از آیهای از سوره نور این مسئله را توضیح میدهند و نشان میدهد که چطور در حرکتی مانند انتفاضه اول از کودک تا پیر همه سنگ به دست میگیرند و مقابل توپ و تانک میایستند؛ وقتی حضرت امام این پیام را مینویسند حدود ۸، ۹ماه از این حرکت فلسطینیها گذشته و هنوز چندان در جهان شناخته نشده است و نشان میدهند که این یک نمونه از پیشرفت انقلاب اسلامی است و این جلوهای از مهمترین مشخصه حرکت امام یعنی مردمی کردن مبارزه است.
جالب است بدانید که وقتی امام در مرداد ۵۸برای روز جهانی قدس پیام دادند، مردم اولین کشوری که به آن لبیک گفتند، مصریها بودند که آنها را سرکوب کردند و نگذاشتند در تظاهرات شرکت کنند. این نیز در پیامهای حضرت امام وجود دارد؛ بنابراین این حرکت امام طول کشید، ولی بر اثر پایداری بر جریان انتفاضه اول و دوم و به خصوص در رابطه با مجاهدتها و عزتآفرینیهای جریان مقاومت که دلداده امام بودند، قدرت نمایی این جریان در سال ۲۰۰۰میلادی به ثمر رسید که در جریان آن، یک حرکت اسلامی مردمی در برابر صهیونیستها و آمریکاییها به پیروزی رسید.
این حرکت موفق اتفاق افتاد و آمریکاییها هم برای اینکه با آن مقابله کنند، به دنبال ایجاد انحراف در آن افتادند؛ آنهم با بکارگیری انگیزههای بعضی از متعصبین در قضیه اشغال افغانستان توسط شوروی! نظریهپردازی و سازماندهی آن را آمریکاییها انجام داده بودند و پول آن را عربستان و امارات تامین کرده بود و در قضیه طالبان متبلور شده بود؛ تا جایی که در سپتامبر ۲۰۰۱برای بسیج کردن کل غرب علیه اسلام از این پدیده بهرهبرداری کردند. در پرتو این بهرهبرداری عراق و افغانستان را اشغال کردند و کشمکش بین این نوع تفکر و اسلام ناب مورد تهاجم آنها قرار گرفت، اما ما توانستیم به کمک انتفاضه در سال ۲۰۰۵غزه را آزاد کنیم.
غزه که آزاد شد، آنها تصمیم گرفتند دندانهای این انقلاب را که از آن شکست خورده بودند، بکشند؛ بنابراین در سال ۲۰۰۶به لبنان حمله کردند و خواستند که حزب الله را با جنگ خلع سلاح کنند که دیدیم جریان مقاومت در جنگ ۳۳روزه پیروز شد و بعد از آن هم در سال ۲۰۰۸جنگ ۲۲روزه رخ داد و غزهای که ۴سال محاصره شده بود ۲۲روز هم تحت حمله شدید قرار گرفت، اما تسلیم نشد؛ از اینجا به بعد دیگر پاسخگویی به این روش عزتمند که از سال ۲۰۰۰متبلور شده بود، همراه شد با جرقهای که در تونس زده شد و این، حرکتی شد برای مردم مصر و این مردم کردند، آنچه را که باید میکردند؛ یعنی کاری که از حدود ۳۰سال پیش باید انجام میدادند اما به خاطر سرکوب نتوانسته بودند، حالا به ثمر رساندند.
اتفاقاً سؤال اصلی اینجاست که چرا این حرکت جدید با ظرفیتی که داشت، در برخی کشورها مانند مصر دچار دگرگونی شد!؟
ــ من شما را توجه میدهم به دو پیام مهم که اولین آنها خطبه مقام معظم رهبری در ۱۵بهمن ۸۹بود که ایشان در ۸ماده و با عربی فصیح و قشنگ با مردم مصر صحبت کردند؛ در اینجا لازم است این نکته را یادآوری کنم که انقلاب مصر برای اخوانیها (اخوانالمسلمین) نبود و آنها این انقلاب را ایجاد نکرده بودند، اما چون اخوان المسلمین سازماندهی شدهترین تشکیلات مصر بود، بر موج این انقلاب سوار شدند؛ اخوانیها نگذاشتند این پیام حضرت آقا در تلویزیونهای میدان التحریر پخش شود! اما بعد از چند ساعت، این پیام در کل میدان التحریر بلوتوث شد و بعد از آن در کل مصر پخش شد؛ مردم مصر تا حدودی همراهی کردند و این خطبه آقا را فهمیدند، اما بعد از اینکه اخوانیها سرکار آمدند و بر کار سوار شدند، بعد از حدود یک سال، رهبر معظم انقلاب باز هم از طریق نماز جمعه و خطبه دوم آن با آنها صحبت کردند؛ این بار در ۱۴بهمن ۹۰و حکومت مصر را مورد خطاب قرار دادند؛ جالب است که هر آنچه را که ایشان در این پیام فرمودند انجام ندهید، انجام دادند و هر آنچه را گفتند انجام دهید، نکردند! مثلا فرمودند به غرب و دلارهای نفتی اعتماد نکنید، اما اعتماد کردند، فرمودند انحراف از جایی شروع میشود که با اسرائیل ارتباط برقرار شود، اما آنها سفیر به تل آویو فرستادند.
جالب است که مرسی اصلا سفر دوجانبه به ایران نداشت، فقط برای کنفرانس غیرمتعهدها به تهران آمد، چهار ساعت بیشتر نماند و خیلی چیزها را ندید. مشکل اصلی اینها نیز این بود که اخوانیها دارای فکر حکومتساز نبودند، شاید هم این اشتباه ما بود که باید بعد از پیروزی انقلاب این فکر و گفتمان حکومتسازی را در جهان اسلام به ویژه با اهل سنت باب میکردیم؛ اساساً قضیه طالبان در یک حالت رقابت با تئوری ولایت فقیه از سوی اینتلیجنت سرویس مورد بهره برداری قرار گرفت و برای آن نظریهپردازی کردند، بنابراین در مصر نتوانستند به خوبی از انقلاب مردم ایران درس بگیرند. در جاهایی هم که خوب درس گرفتند به خاطر حضور مردم در صحنه بود که در قالب انگیزههای خوبی مثل حرکات ضد اسرائیلی خودش را نشان داد و چند بار خط لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل را منفجر کردند.
بعد از اینکه اخوانیها سرکار آمدند و بر کار سوار شدند، بعد از حدود یک سال، رهبر معظم انقلاب باز هم از طریق نماز جمعه و خطبه دوم آن با آنها صحبت کردند. ما در انقلاب اسلامی ایران و بعد از انقلاب، بلافاصله کمیتههای انقلاب را برای حفظ انقلاب تشکیل دادیم، اما آنها این کار را نکردند و میخواستند با همان ساختار سازمان امنیت مصر از انقلابشان دفاع کنند؛ بنابراین شد آن چیزی که شد! ما بلافاصله بعد از انقلاب دادگاههای انقلاب را برای محاکمه سران ضد انقلاب تشکیل دادیم، اما آنها میخواستند با همان دادگاههای حکومت مبارک و همان قضات منصوب او این کار را بکنند، اما چاقو که دست خودش را نمیبُرد! یعنی مردم مصر پیام آقا را خوب گرفتند، اما آنهایی که سر کار آمدند نه! و افتادند در مسیری که آمریکایی ترسیم کرده بودند؛ از جمله در رابطه با قضیه سوریه در خط رقابت و تعصب شیعه و سنی افتادند!
سخنان مرسی را در تهران فراموش نکنیم. مراسمی را که سلفیهای تندرو در یکی از استادیومهای مصر برای جلب و اعزام نیرو به سوریه برگزار کردند؛ فراموش نکنیم؛ محمد مرسی را دعوت کردند که نباید میرفت که رفت، جلوی او خیلی به شیعیان توهین کردند، اما متاسفانه او دم بر نیاورد و منجر شد به این درک سلفیها از حکومت مرسی که میتوانند آن بلا را سر «شیخ حسن شهاته» از علمای برجسته شیعه مصر و یارانش بیاورند.
آقای مهندس! در رابطه با نکتهای که اشاره کردید که از مرحلهای آمریکاییها بر تحولات مصر سوار شدند، برخیها این دیدگاه را دارند که از اول همینطور بوده و سناریویی طراحی شده بود که چون عمر حسنی مبارک به پایان رسیده بود، غربیها آمدند و با طی کردن یک فرآیند در نهایت همان تفکر را پیاده کردند؛ چراکه الان السیسی همان کارها را میکند و مبارک هم آزاد شده؛ نظر شما چیست؟
نه! ببینید، برای پی بردن به واقعیت ماجرا به این نکته توجه کنید که با انقلاب اسلامی ایران منطقه و جهان اسلام به دو دسته تقسیم میشود؛ بخشی از منطقه میشود حکومت شاه ایران و حکومتهای شاهنشاهی و استکباری، صهیونیزم و توسعهطلبی و بخش دیگر میشود مردمسالاری دینی و حکومت پابرهنهها که بعدا حرکتهای مقاومت را دنبال میکنند. این تقسیمبندی مصداق این آیه قرآن کریم است که «الذین آمنو یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت»؛ بعد در ادامه آیه امر میکند که «فقاتلوا اولیاء الشیطان». استکبار در تمام توطئههایی که علیه ما کرده، از این تقسیمبندی بهره برده است؛ مثلا در کودتای نوژه، آمریکاییها کار را طراحی کردند، عربها پولش را دادند و پسماندههای زمان طاغوت خواستند که آن را اجرا کنند و یا در جنگ تحمیلی پول آن را عربستان داد، آمریکاییها طراحی کردند و صدام توسعهطلب خواست آن را اجرا کند و امروز در سوریه نیز وضعیت به گونهای است که آمریکا و صهیونیستها و تروریستهای همپیمان آنها در یک طرف ماجرا قرار دارند.
با توجه به این تقسیمبندی، وقتی انقلاب مردم مصر پیروز شد و توانستند حسنی مبارک را ساقط کنند، خیلی برای جبهه استکبار سنگین آمد؛ چون مبارک بخشی از این تقسیمبندی بود. خیلی برای عربستان هم سخت آمد؛ «زین العابدین بن علی» (دیکتاتور تونس) در تونس ساقط شد، به او جا دادند اما برای حسنی مبارک فشار آوردند که سیستم باید عوض شود، پول عظیمی عربستان خرج کرد و توطئه را آمریکا طراحی کرد، اما اینجا دیگر انقلاب و مردم ایران و رهبری آنها نبودند که نگذارند اتفاقی بیفتد؛ چرا که همه آن اشتباهاتی را که مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار داده بودند مرتکب شدند، از جمله اعتماد به غرب.
همه این اشتباهات را مرسی مرتکب شد و در تله عربستان و آمریکا افتاد و شرایط عوض شد و آنها با یک ظاهرسازی مثل کودتای ۲۸مرداد، بخشی از اراذل و اوباش را به خیابان آوردند برای سقوط او؛ البته رفتار مرسی هم در دوران کوتاه ریاست جمهوری او خیلی بد بود و همه ناراحت بودند.
شاید عموم مردم هم احساس کرده بودند که مرسی نمیتواند پاسخگو باشد!
ــ بله، مرسی پاسخگو نبود و خود ما نیز به همین اعتراض داریم؛ مثلا مردم مصر لوله انتقال گاز به اسرائیل را منفجر میکردند، اما او سفیر نزد شیمون پرز میفرستاد! ببینید چقدر تفاوت وجود دارد.
همین اتفاق هم باید برای السیسی که باقیمانده همان رژیم است، رخ میداد؛ چون مردم از او هم چنینشناختی داشتند؛ پس چرا شرایط متفاوت شد!؟
ــ نه! ببینید تاریخ که تمام نشده است؛ بلاشک این یک مرحلهای بود برای رشد مردم مصر با هدف آزادی و انقلاب. مگر میتوان گفت بعد از کودتای ۲۸مرداد یا قیام خونین ۱۵خرداد ۴۲همه چیز تمام شد. اصلا این طور نیست.
با این اوصاف به نظر شما آیا بیداری اسلامی به بنبست رسیده یا فقط دچار یک چالش شده است؟
ــ نه! به هیچ عنوان به بنبست نرسیده است! این فقط یک مرحله از حرکت جریان بیداری اسلامی است.
چطور باید از این مرحله عبور کرد؟
ــ به نظر من برای یک انقلاب و حتی برای هر حرکت اجتماعی، سه عامل لازم است که اگر با هم بررسی شود، میتوان پیشبینی کرد که آن حرکت به کجا میرسد؛ این سه عامل عبارتند از «عقیده، حضور مردم و رهبری حرکت». اگر شما دورههای مختلف قضیه فلسطین را با توجه به این سه عامل بررسی کنید، میتوانید دلیل موفقیتها یا عدم موفقیتها را پیدا کنید. از اوایل قرن گذشته که نهضت فلسطین شروع شد، «عقیده و ایدئولوژی» آن اسلامی بود، اما نه آن ایدئولوژی ناب مبتنی بر ولایت فقیه، «مردم» هم در صحنه بودند و تظاهرات میکردند، اما «رهبری» جریان متلاطم و مخلوط بوده است؛ به طوری که عزالدین قسام روحانی انقلابی در صحنه است، اما اجداد ملک حسین اردنی و شریف حسین نیز هستند که با انگلیسیها همکاری میکنند.
برای هر حرکت اجتماعی، سه عامل لازم است که اگر با هم بررسی شود، میتوان پیشبینی کرد که آن حرکت به کجا میرسد؛ این سه عامل عبارتند از «عقیده، حضور مردم و رهبری حرکت». این وضعیت ادامه مییابد تا سال ۱۹۴۸که دولت قاسم تشکیل میشود؛ از ۱۹۴۸تا ۱۹۶۶حرکت قیام فلسطین به گونهای است که «فکر و ایدئولوژی» دیگر اسلامی نیست، بلکه ناسیونالیسم عربی است که قضایای جمال عبدالناصر را در آن میبینیم، «رهبری» آن نیز دست کسی مثل ناصر است و «مردم» نیز به صورت کنترل شده در صحنه هستند و برای تظاهرات باید در ارتش عربی ثبتنام کنند و با اجازه آنها تظاهرات کنند؛ یعنی وضعیت ایدئولوژی، حضور مردمی و رهبری همه منفی است و افتضاح میشود! به گونهای که همه شکستهای عربها در این مقطع زمانی اتفاق میافتد.
از سال ۱۹۶۶تا شروع انتفاضه اول در سال ۱۹۸۶ «عقیده» حرکت اسلامی بوده است، «مردم» در صحنه بودهاند، اما وضعیت «رهبری» آن مشخص نبود؛ از انتفاضه تا امروز هم «عقیده» مثبت است، جهت حرکت «مردم» مثبت است، اما باز هم وضعیت «رهبری» معلوم نیست. بر اساس این مدل اگر میخواهیم که انقلابهای منطقه به ثمر برسد، باید مردم همیشه در صحنه باشند، عقیده ناب باشد که جهاد و شهادت در آن معنی یابد و امثال حزب الله را به وجود بیاورد و رهبری شایستهای نیز باید در آن متبلور شده باشد.
با این مدل، الان جریان بیداری اسلامی که نمود آن در کشورهایی مانند مصر بوده، در کدام بخش مشکل داشته که به این چالش رسیده است؟
ــ به نظر من در این جریان مردم به صحنه آمدند که عنصر خوب و مهمی است اما عقیده مطرح در آن مشکل داشته است؛ یعنی درکی که از پدیده انقلاب باید وجود داشته باشد، اساسا نبوده است. برای شما مثالی میزنم؛ حادثهای مانند تسخیر لانه جاسوسی بسیار به انقلاب ما کمک کرد، یعنی خیلی زود جهت حرکت انقلاب و در مقابل آن نظام استکبار را مشخص کرد و خیلی چیزها را روشن کرد و نوع گفتمانسازی که توسط امام (ره) صورت گرفت نیز وضعیت حرکت آینده را روشن کرد، اما متاسفانه در برخی از این کشورها وضعیت این طور نبوده است.
چالش جدی امروز منطقه ما جریان افراطگرایی و تروریسم تکفیری است؛ الان به نظر میآید که این جریان تا حدی رو به افول است. به نظر شما قدم بعدی قدرتهای فرامنطقهای در منطقه ما که امثال داعش را به وجود آوردند، چگونه خواهد بود؟
ــ من فکر نمیکنم که خطر داعش تمام شده باشد؛ چون اینها داعش را ایجاد کردند برای اختلاف بین مسلمین، این یک سیاست استکباری است که منطقه را بر اساس فرقه و ملیت تقسیم کنند. داعش برای آن هدفی که ایجاد شد نگه داشته میشود. داعش برای غربیها بد نبود، وقتی خط قرمزهای آنها را رد کرد، بد شد.
خط قرمزهای غربیها در برابر داعش چه بود؟
ــ ببینید تا وقتی که داعش سر مسیحی را میبرید، کشیش مسیحی را آتش میزد و راهبهها را گروگان میگرفت و میبرد، برای غرب بد نبود، اما به محض اینکه سر یک آمریکایی را برید برای آنها تبدیل شد به یک پدیده بد! وگرنه تا قبل از این تمام این جنایتها را مرتکب شد، اما آن را تحمل میکردند؛ یعنی تا وقتی که از شرقیها میکشت، هیچ مشکلی با آن نداشتند. اساسا داعش را آمریکاییها برای ساقط کردن حکومت سوریه تقویت کردند و در اردن و ترکیه به آنها آموزش دادند و پول پرداخت کردند و الان هم ۳۰میلیارد دلار اسلحه دارند؛ مگر با کمکهای مردمی میتوان این میزان اسلحه خرید!؟
فراموش نکنیم که هنر حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی ایران بود که توانست دستاوردهای تمدنی ایران را در چارچوب ارزشهای اسلامی تعریف کند و در نهایت مردمسالاری دینی را که اوج مردمسالاری است معرفی کرد و نشان داد چگونه دینی که در قرون وسطی توسط کشیشها سرکوب شده بود و ماتریالیستها از آن سوء استفاده کرده بودند برای پایمال کردن آن، چنین جایگاهی دارد.
حضرت امام (ره) برخلاف فلاسفه غربی که دین را یک پدیده فرعی و اجتماع و سیاست را یک پدیده اصلی قلمداد میکردند، توانست دین و سیاست را با هم همراه کند و این به خوبی در قانون اساسی ما متبلور و اجرایی شده است و باب اجتهاد نیز در آن باز مانده است؛ این مدل برای کسانی که در منطقه مدعی بودند حکومتشان دینی است، سم بود و برای مستبدانی هم که به مردم تکیه نداشتند مانند سم بود. دموکراسی و حکومت شاهنشاهی مثل «جن و بسم الله» است که با هم جمع نمیشود؛ بنابراین کار آنها امروز به جایی رسیده است که داعش را ایجاد کردهاند که دموکراسی نوپا در عراق موفق نشود و بعد از آن هم سوریه را با وجهه مقاومت بشکنند، اما نتیجه آن برعکس شده است.
با وجود برعکس بودن این نتیجه، فکر میکنید که آیا همچنان بر روی گروههایی مثل داعش سرمایهگذاری کنند؟ آیا هیچ حرکت دیگری انجام نمیدهند؟
ــ من فکر نمیکنم که سرمایه گذاری بر روی داعش تمام شود، اما در رابطه با حرکت جدید آنها دقیقاً معلوم نیست که اینها با خباثتی که دارند چه کار خواهند کرد، اما بلاشک با جریان مردمسالاری دینی همچنان مقابله خواهند کرد و این مقابله نیز با روشهای مختلفی که دارند مثل ترور و تلاش برای شکستن ابهت ایدهها وآرمانها دنبال میشود. مثلا امروز ترورها در عراق برای این است که اثبات کنند دموکراسی در عراق شدنی نیست.
با توجه به شرایطی که در منطقه و جهان حاکم است و به آن اشاره کردید، فکر میکنید که مهمترین نیاز امروز عرصه دیپلماسی در جمهوری اسلامی چه چیزی است؟
ــ به نظر من دولت باید حتما در عرصه دیپلماسی به ویژه در حوزه خاص آنکه مذاکرات هستهای است، با اقتدار حاضر شود؛ باید بر اساس تمام تفاهمها و توافقاتی که امضا کردهایم، این مذاکرات به نتیجه برسد و هیچ نوع ظلمی در آن رسمیت نیابد؛ چرا که اساس ما ضد ظلم بودن و عدالتمحوری است؛ ولی اساس حرکت آنها منفعتمحوری است. ما شدهایم نماینده پابرهنهها و آنها شدهاند نماینده زورگویان. ما سر میز نشستهایم که با هم بجنگیم، در این جنگ حتما باید حواسمان باشد که نباید خلاف مصالح و منافع مصرح و مشخص در NPT چیزی توافق شود، چون این معاهده را امضا کردهایم، بنابراین هر نوع توافقی باید بر اساس آن باشد.
ما اعتقاد داریم که این تحریمها ظالمانه است و حتما باید همه آنها برطرف شود. در همه صحنهها داریم با استکبار میجنگیم که یکی از این صحنهها عرصه مذاکرات است. آنها میخواهند بگویند ما ایران را سر عقل آوردیم، حالا مشخص است که ما باید چه جوابی به آنها بدهیم.
منبع: ابنا
برچسب ها :اجتماعی ، اخوان ، اخوان المسلمین ، بیداری اسلامی ، رهبر معظم انقلاب ، سفیر ، سوریه ، سیاسی ، علویون ، مصر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0