کد خبر : 12474
تاریخ انتشار : دوشنبه 21 سپتامبر 2015 - 10:26
-

اینجا هفت تیر است؛ روایتی از دیدگاه سیاسی دستفروشان تا زن یارانه‌بگیر

اینجا هفت تیر است؛ روایتی از دیدگاه سیاسی دستفروشان تا زن یارانه‌بگیر

میدان هفت تیر؛ میدان تلاقی‌هاست؛ تلاقی اتوبوس شرکت واحد و تاکسی دربستی! تلاقی برند معروف روسری و شال‌فروش دوره‌گرد؛ تلاقی دفاتر احزاب اصلاح‌طلب و اصولگرا و تلاقی تصمیم‌گیران حزبی و تصمیم‌گیران اصلی

به گزارش قائم آنلاین،میدان هفت تیر را می‌توان به طور تقریبی در مرکز تهران تعریف کرد. میدانی شلوغ که ضلع جنوبی آن را اگر ادامه دهید به بازار تهران می‌رسید و ضلع شمالی آن که باید از خیابان قائم‌مقام عبور کرد و به میدان آرژانتین می‌رسد. ضلع غربی این میدان به خیابان ولی‌عصر متصل می‌شود و ضلع شرقی‌اش به خیابان کلیم کاشانی و بزرگراه شهید صیاد شیرازی می‌رسد.

اکنون که به این میدان می‌روید نشانی از سیاست‌ورزی در آن نیست و بازار شال‌فروشان کنار اطراف میدان گرم‌تر از سرمای سیاست در شهریور ماه است. دستفروش داد می‌زند: اره برقی و تو که در حال و هوای سیاست هستی به این می‌اندیشی که چرا این فروشنده دوره‌گرد در فضای اعتدال و امیدی که دولت یازدهم حاکم کرده است از اره برقی می‌گوید؟ مگرقرار نبود که دیگر نامی از اره و بریدن در کار نباشد؟ وقتی از او درباره قیمتش مي‌پرسم می‌گوید: «خانم، این اره‌ها اصل آمریکایی است.» بنده خدا شاید آن میزان سواد نداشت که «Made in china» نقش بسته بر جعبه اره برقی را ببیند. به او می‌گویم: چر تبلیغ کالای آمریکایی را می‌کنی؟ اخم می‌کند و جواب می‌دهد: «خانم؛ مردم می‌گویند کالای آمریکایی خیلی کار می‌کند.» می‌خندم و می‌گویم: «پس چرا شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دهید؟» می‌گوید «من سیاسی نیستم خانم؛ اگر اره لازم ندارید بگذارید من کاسبی‌ام را بکنم.

ما شعار مرگ بر آمریکا را همیشه می‌دهیم اینکه ربطی به اره برقی ندارد.» این جواب مرا به فکر فرو برد و در جستجوی یافتن ارتباط اره با شعار «مرگ بر آمریکا» بودم که این فروشنده دوره‌گرد مثل یک تئوریسین سیاست خارجی آنها را به هم پیوند داد. شاید منظور فروشنده دوره‌گرد این بود که باید رابطه با آمریکا بهتر شود و دیوار بی‌اعتمادی‌ها را با اره برقی برید اما نمی‌دانست که عمق دشمنی‌های آمریکا با ایران آن اندازه است که با یک بار اره کردن پاره نخواهد شد و نمی‌دانست اگر ایران اینچنین با اقتدار نبود، بدون تدبیر اره در دست می‌گرفت و بر شکاف‌ها می‌کشید و امروز دیگر رئیس سازمان انرژی اتمی دنیا به ایران سفر نمی‌کرد تا در کمیسیون بررسی برجام شرکت کند؛ اگر اره برقی این فروشنده در دست مسئولان بود و بی محابا آن را بر دیوار بی‌اعتمادی ایران و آمریکا می‌کشیدند اکنون گروه ۱+۵ در جایگاهی نبود که ساعت‌ها با تیم مذاکره‌کننده ایران به گفت‌وگو بنشینند و از مواضعشان کوتاه بیایند.

یارانه نخواهیم چه کسی را ببینیم
به سمت دیگر میدان می‌روم. مقابل عابر بانک‌ها شلوغ است. به خانمی که مشخص است کلافه شده و بلندبلند با اطرافیانش صحبت می‌کند نزدیک می‌شوم که ببینم چه می‌گوید. می‌گوید: «یارانه هم دردی از مشکلات دوا نمی‌کند؛ برای اول مهر بچه‌ام سه‌برابر پول یارانه خرج خودکار و مانتوی مدرسه کردم. بدهند یا ندهند هیچ فرقی ندارد.» چرخی می‌زنم که بانک خلوت شود و آن زن هم آرام گرفته باشد. به او نزدیک می‌شوم و سر صحبت را اینطور باز می‌کنم که «چرا یک ربع پیش عصبانی بودید؟» داغ دلش تازه شد اما این بار آهسته‌تر توضیح داد: «خرج زندگی بالاست. شما بچه داشتی، می‌فهمیدی چه می‌گویم. سه‌برابر این یارانه را دیروز خرج مانتو و کیف و کفش دخترم کردم که به مدرسه برود. این یارانه را اگر دولت نمی‌داد اتفاقی نمی‌افتاد و الان بچه‌هایم فکر می‌کنند با این یارانه چقدر دست من برای خرید باز شده است. خدا آن فردی که یارانه دادن را آغاز کرد و کلی هم تبلیغ دروغ برایش کرد….»

می‌گویم: «خب چرا انصراف ندادید؟» پاسخ می‌دهد: «همسایه‌ها می‌گفتند اگر انصراف بدهند از خدمات دیگر دولت نمی‌توانند استفاده کنند و منم باور کردم و انصراف ندادم اما پشیمان هستم.» می‌پرسم: «وضع مالی شما از زمان آغاز دولت آقای روحانی تفاوت نکرده؟» کمی فکر می‌کند و به موبایلش نگاه می‌کند. گویی منتظر تماس مهمی است، جواب می‌دهد: «واقعیتش این است که نمی‌دانم چرا آقای روحانی را بیشتر دوست دارم. شوهر و بچه هایم هم همین حس را دارند و می‌گویند که همه چیز خیلی بهتر از قبل شده است.» از شغل همسرش می‌پرسم و می‌گوید: «مهندس است و ساختمان می‌سازد. راستش را بخواهید چند سال بود که پروژه‌های شرکت همسرم خوابیده بود و او آنچنان کاری نداشت. اما الان یک‌سال است که دیگر کم پیدا شده (می‌خندد).»

تلاقی دو تصمیم‌گیر
اینجا میدان هفت تیر است. میدانی نزدیک به احزاب سیاسی! میدانی که مرکز دو حزب اصولگرا و یک حزب اصلاح‌طلب در آن حوالی هستند. حزب موتلفه و جامعه اسلامی مهندسین و حزب اتحاد ملت ایران . آنها اما خبری از دغدغه آن مرد اره فروش و آن زن یارانه‌بگیر ندارند. انتخابات مجلس شورای اسلامی برای آنها مهمتر از صف بانک و جنس خوب اره آمریکایی است. اینجا میدان هفتم‌تیر است؛ همان میدانی که سیاست رسمی در ساختمان احزاب اصلاح‌طلب و اصولگرا و سیاست غیررسمی و البته تعیین کننده آن نزد دستفروشان دور میدان و منتظران در صف‌های بانکش تعریف می‌شود. اینجا میدان هفت‌تیر است؛ تلاقی تصمیم‌گیران حزبی و تصمیم‌گیران واقعی!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

پنج × 3 =