کد خبر : 12558
تاریخ انتشار : دوشنبه 21 سپتامبر 2015 - 12:40
-

چمرانی را به شما نشان می‌دهم که نمی‌شناسید

چمرانی را به شما نشان می‌دهم که نمی‌شناسید

ایوب آقاخانی از آن دسته بازیگران تئا‌تر است که توانسته اغلب آثار خود را در مقام کارگردان به روی صحنه ببرد. او که از بیست سال پیش با تاسیس گروهی به نام «پوشه» در کنار دوستانش به فعالیت حرفه‌ای در عرصه تئاتر کشور پرداخته است، موفق به تولید آثار متنوعی شده است؛ آثاری که دغدغه مشترک همه آن‌ها بررسی مسائل اجتماعی روز است، البته از زاویه نگاه متفاوت. آقاخانی این بار بعد از پشت سرگذاشتن تجربه نگارش نمایشنامه «کابوس شب نیمه آذر» که به طور مستند به زندگی شهید احمد کشوری پرداخته بود، برای ادامه فعالیت خود به سراغ زندگی شهید مصطفی چمران آمده است و زندگی او را با‌‌ همان دغدغه‌های اجتماعی خود و از زاویه‌ای متفاوت اما مستند، در قالب نمایش «تکه‌های سنگین سرب» روایت کرده است. پای صحبت‌های ایوب آقاخانی نشستیم تا با او در مورد این نمایش و دلایل ساخت آن صحبت کنیم.

به گزارش قائم آنلاین،چرا تصمیم گرفتید به سراغ سوژه‌ای همچون شهید چمران برای تولید یک اثر نمایشی بروید؟
شخصیتی مثل شهید چمران علاوه بر تاثیرات فراوانی که در تاریخ جنگ تحمیلی داشته است، به خاطر ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فردش یکی از درامیک‌ترین شخصیت‌های موجود در تاریخ جنگ ما محسوب می‌شود. چراكه چمران جز معدود افرادی در تاریخ جنگ تحمیلی است که هم تحصیلات علمی بالایی دارد و هم مبارزات خود را از قبل از پیروزی انقلاب آغاز کرده است و این نشان‌دهنده پیشینه روحی او قبل از آغاز جنگ است که می‌توان در شخصیت او چندین لایه فکری پیچیده را دید و این برای درام بسیار جذاب است.
نسل ما نسلی بود که ‌نوجوانی‌اش را در دوره جنگ در حالی سپری کرد که فرماندهانی چون چمران یک به یک شهید می‌شدند و حالا در مقام یک معلم با نسلی مواجه است که اساسا جنگ را ندیده و لمس نکرده است. من در دانشگاه دانشجویانی دارم که متولد دهه هفتاد هستند و هیچ‌شناختی از چهره‌های بزرگ دفاع‌مقدس ندارند. آن‌ها زمانی که نام شهید کشوری را می‌شوند، به یاد یک مجموعه ورزشی می‌افتند و زمانی که اسم شهید چمران را می‌شوند به یاد یکی از اتوبان‌های تهران!
پس در شرایط فعلی وظیفه افرادی مثل من آن است که فارغ از اینکه به وظیفه هنری خود می‌پردازیم، باید تصویری درست از قهرمانان دوران جنگ را به نسل جوان نشان دهیم تا نسل جدید فراموش نکند که برای رسیدن به آرامش امروز به روی شانه‌های چه بزرگانی ایستاده است.
اغلب افرادی که تصمیم می‌گیرند به سراغ کار بر روی سوژه‌های این چنینی بروند، با دو نگرانی اصلی روبرو هستند که یکی انتقادات تند و تیز گروهی از اهالی هنر و حتی مردم نسبت به ضعف‌های احتمالی این آثار است و دیگری پرهیز از نمایش شخصیت این افراد بزرگ به شکلی آرمانی و دست نیافتنی است. برای دوری از این حواشی چه فکری کرده‌اید؟
بدون شک برای وارد شدن به این عرصه نمی‌توان به این موضوعات توجه نکرد. ولی من سعی کردم نسبت به آن‌ها نگرانی زیادی نداشته باشم. چون من به عنوان یک هنرمند عرصه تئا‌تر سعی می‌کنم به دنبال دغدغه‌های شخصیم در ارتباط با محیط پیرامون خود بروم. در نتیجه همواره سعی کردم که از این افراد و جریانات بهانه‌جو دوری کنم.
البته می‌دانم که هرکاری ممکن است موافقین و مخالفینی داشته باشد و علاوه برآن زمانی که به سراغ شخصیت‌های معاصرمان می‌رویم، هم تعداد این موافقین و مخالفین افزایش می‌یابد و هم تعصب بر موضوع بیشتر می‌شود. من همواره از این موضوع متاسف بودم که عده‌ای خود را نسبت به افرادی چون چمران صاحب حق می‌دانند و زمانی که اسم او برده می‌شود، احساس می‌کنند که چمران فقط برای آن‌هاست. ولی من معتقدم که چمران یک چهره ملی معاصر است که نباید با این گونه خط کشی‌ها دیگران را از نزدیک شدن به شخصیت او دور کرد.
من تمام تلاشم را کردم از شهید چمران شخصیتی را به نمایش بگذارم که در حقیقت شخصیت واقعی او بود و سعی نکردم او را یک شخصیت فرازمینی نشان دهم. فکر می‌کنم آسیبی که به تئا‌تر دفاع‌مقدس ما نیز وارد شد از ناحیه همین موضوع باشد، یعنی آن قدر آثار تولید شده در این عرصه سطحی و شعاری شده‌اند که به جای آنکه از آثار تولید شده در این عرصه بتوانیم به جلب مخاطب برسیم، تنها باعث دلزدگی مخاطبان از حجم بالای ایدئولوژی مطرح شده در این آثار شده‌ایم. باور کنید که این یک ضد تبلیغ است که در حوزه دفاع‌مقدس افراد را به نحوی نشان دهیم که نمی‌توان به آن‌ها دست پیدا کرد. ولی مطمئن باشید در «تکه‌های سنگین سرب» چمرانی را به شما نشان خواهم داد، که شما او را به عنوان یک انسان و نه یک قدیسه درک کنید.
اگر چهره‌هایی همچون چمران را غیرقابل دسترس نشان دهیم آنگاه در طولانی مدت به بن‌بست فکری خواهیم رسید. چون این باور در نسل جدید ما ایجاد خواهد شد که دیگر افرادی همچون چمران با این حجم از ایثار و از خودگذشتگی پیدا نخواهند شد، پس ما هم نمی‌توانیم مثل او باشیم.

شهید چمران در زندگی شخصی خود فراز و فرودهای بسیاری داشته است که هرکدام قابلیت تبدیل شدن به یک نمایشنامه را دارد. چرا شما بیشتر به این بازه زمانی خاص از زندگی او پرداخته‌اید؟
من از‌‌ همان ابتدا قصدم این بود که چمران را خارج از محیط جنگی معرفی کنم تا بتوانم بر روی لایه‌های مختلف شخصیتی او تمرکز کنم و آن‌ها را به دقت بررسی کنم. وجوهی که من در این نمایش انتخاب کردم نمایی متفاوت از زندگی و شخصیت یک مرد جنگی است. چون یکی از اصول ساخت چهره‌های ماندگار در آثار دراماتیک استفاده از شخصیت‌هایی است که در درون خود تناقضات بسیاری دارند و در این نمایش سعی شده تا از این اصل براساس مستنداتی که در مورد شخصیت چمران وجود دارد، استفاده شود. من یقین دارم که مخاطبین این نمایش بعد از دیدن آن حتی اگر از اثر راضی هم نباشند، نمی‌گویند که با دیدن این اثر وقتمان تلف شد.
پیش از این نمایش، تنها فیلم سینمایی «چ» در مورد شخصیت شهید چمران ساخته شده است. نظرتان در مورد این فیلم چیست؟
در ارتباط با این فیلم باید بگویم که بعد از دیدن آن ناراحت شدم که چرا با وجود آنکه سینما به لحاظ سخت افزاری برای نمایش این گونه چهره‌ها بسیار توانمند‌تر است ولی زمانی که به سراغ چمران می‌رود، از شخصیت او نکته خاصی را به مخاطبش نشان نمی‌دهد. در واقع این فیلم بیشتر به موقعیتی می‌پردازد که چمران در آن نقش داشته است و نه خود شخصیت او. البته من نمی‌خواهم ارزش‌های فیلم «چ» آقای حاتمی کیا را زیرسوال ببرم چون آن اثر نیز ارزش‌هایی دارد که با نمایش ما قابل مقایسه نیست و اصولا آن اثر در یک قالب بود و نمایش ما در یک قالب دیگر.
من در این اثر سعی کردم یک شخصیت بزرگ را به مخاطبی که با آن بیگانه است نشان دهم به شکلی که مخاطب نمایش ما بعد از تماشای آن می‌تواند با اطلاعات قابل اعتنایی در مورد شهید چمران از سالن خارج شود. اتفاقی که به نظر من در فیلم سینمایی «چ» به وقوع نپیوست. البته به نظرم در آن فیلم، کارگردان بر روی داشته‌های ذهنی مخاطب از شخصیت چمران حساب کرده بود در حالی که در نمایش «تکه‌های سنگین سرب» من چمرانی را به شما نشان می‌دهم که نمی‌شناسید و شخصیت چمران را از نقطه صفر به مخاطب نمایشم نشان می‌دهم.
گاهی وقتی بازیگری می‌خواهد در چنین نقش‌هایی حضور پیدا کند، کارگردان از او می‌خواهد که ادای شخصیت اصلی را دربیاورد و در گاهی موارد نیز می‌خواهد که بازیگر خودش باشد. شما از پیام دهکردی خواستید که چگونه نقش شهید چمران را ایفا کند؟ و آیا گزینه‌ای غیر از او برای این نقش داشتید؟
من از لحظه اولی که نگارش نمایشنامه این کار را آغاز کردم، برای بازیگر نقش شهید چمران فقط به آقای پیام دهکردی فکر کردم و از‌‌ همان ابتدا از او خواستم که در هرزمانی که شرایط به روی صحنه آمدن این نمایش فراهم شد، با ما همکاری کند. البته با وجود اینکه این روز‌ها شرایط خوبی برای اجرا نداشت ولی روی قولی که به من داده بود، ایستاد و در این نقش حاضر شد.
در این نمایش روی نزدیک شدن چهره دهکردی به چهره اصلی شهید چمران بسیار اصرار داشتم ولی در نوع بازی و منش بازیگرانه او به هیچ وجه نخواستم که شبیه چمران باشد. چون ما در واقع تفسیر هنرمندانه خود را از چمران داریم ولی از طرف دیگر نمی‌خواهم مخاطب با دیدن چهره چمران، تعجب کند و بگوید که این چمران نیست، به همین خاطر بر شباهت ظاهری تاکید زیادی داشتم. اما در مورد شخصیت دوم داستان با اینکه یک شخصیت مستند است ولی در مورد او فقط سعی کردیم که به طور کلی ویژگی‌های شخصیت واقعی (همسر دوم شهید چمران) را داشته باشد.
بسیاری از کارگردانان شناخته شده زمانی که تصمیم به تولید اثری در حوزه دفاع‌مقدس می‌گیرند، با مخالفت‌هایی روبرو می‌شوند که در بعضی موارد آن‌ها را وادار می‌کند که برای اقناع این مخالفین، در اثر خود چند حرکت شعاری را نیز جای دهند. شما تا چه حد از این نگاه تاثیر گرفته‌اید و در اثرتان وادار به شعار دادن شدید؟
به نظرم مهم نیست که در یک اثر شعار وجود داشته باشد یا نه، بلکه آن چیزی که مهم است پرهیز از حرکت‌های سطحی در تولید این گونه آثار است. حتی ممکن است در یک اثر شعار هم وجود داشته باشد ولی حرکت آن در جهت معرفی عمقی شخصیت‌های این داستان‌ها به مخاطبان باشد.
هرچند عده‌ای هستند که همواره دوست دارند فقط مخاطب خود را هیجان زده کنند در حالی که ‌‌نهایت تاریخ مصرف این نگاه مربوط به اواخر دهه ۶۰ است. البته این نگاه در همه جای دنیا در زمان وقوع اتفاقاتی خاص همچون انقلاب و یا جنگ وجود دارد که در جهت همراه کردن جامعه با شرایط مورد نظر در آن مقطع حساس است و از ضرورت‌های ساختاری یک جامعه پویا محسوب می‌شود. پس این موضوعی مورد قبول است که در چند سال آغازین جنگ تحمیلی آثاری به روی صحنه بروند که روحیه میهن پرستی جوانان را تهیج کند ولی زمانی که جنگ تمام شد نباید همچنان به‌‌ همان زاویه به این مسئله نگاه کرد، چون دیگر فایده‌ای برای جامعه ندارد. بنابر همین نظر من نیز سعی کردم در این اثر از شعار دادن و ایجاد حس هیجانی در مخاطب پرهیز کنم.
به نظر من بعد از پایان جنگ تولید آثار هیجانی حماقت است ولی تولید آثار تاریخی به معنی مستندنگارانه و آثاری که از زاویه تحلیلی نسبت به جنگ نگاه می‌کنند، بهترین گزینه برای تولید آثار دفاع‌مقدسی در این دوران است. این در حالی است که در تئا‌تر فعلی ما بیشتر آثاری تولید می‌شود که می‌خواهد با تهیج مخاطب او را با جنگ همراه کند؛ اما این کار اشتباهی است چون مخاطب ما از‌‌ همان ابتدا با جنگ همراه بوده است و در حال حاضر باید به این موضوع پرداخت که ما چگونه توانستیم در این جنگ نابرابر پیروز شویم و از این زاویه به موضوع نگاه کنیم.
به نظرم زمانی که افکارمان را به سمت بررسی این موضوع ببریم، ناخودآگاه نگاه ما به سمت چمران و کشوری و دیگر شهدای کشور می‌چرخد. در غیراین صورت اگر می‌خواستیم با محاسبات ریاضی و ظاهری به این موضوع نگاه کنیم، جنگ ما در زمانی بسیار کوتاه باید به سود عراق پایان می‌یافت، اما این گونه نشد. پس نمی‌توان نسبت به این موضوع تحلیل نداشت و گفت که من می‌خواهم فقط با یک نگاه هنرمندانه به این موضوع بپردازم. چراكه اگر بخواهیم فقط با فرستادن چند نفر به روی صحنه و تکان دادن پرچم و پخش موسیقی‌های هیجان انگیز یک اثر دفاع‌مقدسی تولید کنیم، به نظرم دست به یک کوشش بیهوده زده‌ایم.
گروهی معتقدند ژانر دفاع‌مقدس در عرصه آثار نمایشی تبدیل به یک ژانر از پیش شکست‌خورده شده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
من نیز این سخن را شنیده‌ام. انتقادی که این ژانر را همواره از پیش شکست خورده می‌داند چون تعداد زیادی از مخاطبانش را به واسطه تولید آثار سطحی از دست داده است ولی من معتقدم با نمایش «تکه‌های سنگین سرب»، در حد توان و شعور خودم به مخاطبان ژانر دفاع‌مقدس اضافه خواهم کرد. چراكه در این نمایش با داستانی عاشقانه از یک شخصیت دوران جنگ آشنا می‌شود که اتفاقا داستانی واقعی است. البته متن این نمایشنامه به سلیقه من نوشته شده است ولی اصل وقایع این داستان در تاریخ موجود است.
یعنی شما معتقدید که هنوز در ژانر دفاع‌مقدس می‌توان تولید اثر کرد؟
بله. من از هنرمندانی که فکر می‌کنند دیگر حرفی برای گفتن در حوزه دفاع‌مقدس نمانده است، دعوت می‌کنم تا «تکه‌های سنگین سرب» را ببینند؛ چون بدون شک نگاه‌شان نسبت به این موضوع عوض خواهد شد. البته نمی‌خواهم بگویم که اثر من یک نمایش فوق‌العاده است بلکه می‌خواهم بگویم آن زاویه‌ای که این دوستان از آن به ژانر دفاع‌مقدس نگاه می‌کنند، دیگر حرفی برای گفتن ندارد، چون این زاویه فقط براساس تکرار یک الگوی ثابت و مشخص به تولید آثار دفاع‌مقدسی نگاه می‌کند ولی اگر واقعا به این ژانر به عنوان یک ماده خام قابل قوام یافتن نگاه کنیم، آن‌گاه با زاویه‌های مختلف و جدیدی روبرو خواهیم شد.
باید قبول کرد که غربی‌ها بعد از گذشت این همه سال هنوز می‌توانند در مورد جنگ جهانی فیلم بسازند و با استقبال مخاطب نیز روبرو شوند، چراكه سعی کردند به آثار خود طراوت و تازگی ببخشند ولی اگر آن‌ها نیز می‌خواستند فقط در یک مسیر تکراری حرکت کنند، دیگر نمی‌توانستند به این موفقیت‌های بزرگ برسند.
در طول این بیست سالی که در قالب گروه تئا‌تر پوشه در این عرصه فعالیت می‌کنم، هیچ اثری را تولید نکرده‌ام که نتوانم از آن دفاع کنم. البته شاید عده‌ای این آثار را نپسندند ولی من همه آن‌ها را دوست دارم و البته باید بگویم که نمایش «تکه‌های سنگین سرب» را یکی از بهترین کارهای خودم می‌دانم. چراكه به لحاظ ظرافت در نمایشنامه نویسی یکی از بهترین کارهای من است چون برای آن تحقیقات زیادی کرده‌ام و دقیقا دست بر روی نقطه‌ای گذاشته‌ام که تا به حال هیچکس به آن نپرداخته است. علاوه بر آن زاویه‌ای را برای روایت این داستان انتخاب کرده‌ام که برای مخاطب امروز نیز جذاب است حتی آن‌ها که دوران جنگ را لمس نکرده‌اند.
در واقع این نمایشی است که روی لحظه به لحظه آن کار شده است و جز آن دسته از آثار من است که به صورت مینیاتوری روی آن کار کرده‌ام که امیدوارم این تلاش در ذهن مخاطب ما هم ماندگار شود.
دولتی بودن از جمله برچسب‌هایی است که به هنرمندان فعال در این عرصه چسبانده می‌شود. آیا این اتفاق برای شما هم پیش آمده است؟
این اتفاق هنوز برای من پیش نیامده است ولی احتمالا پیش می‌آید. البته من از آن ابایی ندارم؛ چون «تکه‌های سنگین سرب» یک نمایش کامل است که با حمایت انجمن هنرهای نمایشی ایران و اداره کل هنرهای نمایشی تولید شده است و در آن هیچ‌ حقوقی خارج از عرفی برای ما وجود ندارد.
از‌‌ همان ابتدا به سراغ جلب حمایت از هیچ نهادی نرفتم. تجربه «کابوس شب نیمه آذر» که پسر شهید کشوری با متن من آن را کارگردانی کرد، به من اثبات کرد که بهتر است به سراغ جذب حمایت مالی نروم. چراكه احساس می‌کنم جلب حمایت برخی از این نهاد‌ها باعث شود اثر من نیز شبیه به آثاری شود که خودم به آن‌ها انتقاد دارم و در واقع نمی‌خواهم «تکه‌های سنگین سرب» مصادره شود.
به نظرتان واکنش اهالی تئا‌تر نسبت به این اثر چه خواهد بود؟ آیا از اینکه به خاطر پرداختن به چنین موضوعی از صحنه تئا‌تر کنار گذاشته بشوید، نمی‌ترسید؟
شاید از نظر بسیاری از دوستانم فردی مثل من نتواند اثری با این موضوع تولید کند ولی باید بگویم که نظر این افراد اصلا برای من اهمیتی ندارد. چون من تا ابد خود را مدیون افرادی که در جنگ مجروح و شهید شدند، می‌دانم. چون تلاش آن روز این افراد باعث شده که من بتوانم امروز در آسایش در حوزه تئا‌تر کار کنم. من با تمام قلبم نسبت به این افراد احساس احترام می‌کنم. آن‌ها جایی رفتند که می‌دانستند شاید دیگر هیچ‌گاه برنگردند درحالی که من جرات انجام چنین کاری را ندارم. این افراد بدون اینکه به پشت سر خود نگاه کنند وارد این راه شدند تا همه ما امروز بتوانیم راحت زندگی کنیم.
به همین خاطر است که چند وقتی می‌شود که ذهنم به سوی تولید آثاری در مورد شهدای شاخص براساس مستندات می‌رود. برای نمونه قبل از این کار،نمایش «کابوس شب نیمه آذر» را در مورد شهید احمد کشوری به روی صحنه بردم و بعد از نمایش «تکه‌های سنگین سرب» دوست دارم در مورد تراژدی ۱۷۵ شهید غواص اثری را تولید کنم.اگر به این موضوع بپردازم،
می‌توانم با خیال راحت بگویم من دین قلمم را به این شهدا، ادا کرده‌ام و توانستم یک سه گانه را بر اساس مستندات باقیمانده از جنگ به روی صحنه ببرم. البته من پیش از این نیز در مورد جنگ نمایش‌هایی را به روی صحنه برده بودم ولی هیچکدام مستند نبودند. برای مثال نمایش‌های «فصل خون» و «آسمان و زمین» را در کارنامه دارم که هردو براساس جنگ بودند ولی جنبه مستند نداشتند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نوزده − 9 =