کد خبر : 12887
تاریخ انتشار : چهارشنبه 23 سپتامبر 2015 - 9:29
-

چه کسانی دوست دارند ایران وارد جنگ شود

چه کسانی دوست دارند ایران وارد جنگ شود

چند روز پیش توفیقی دست داد تا کتابی درباره جنگ بخوانم. از نویسنده جوان و خوش ذوق احسان محمدی. کتابِ«جنگ بود» خاطرات احسان از آخرین روزهای جنگ است. او که در آن روزها به همراه خانواده اش در یکی از روستاهای مرزی زندگی می کرده صادقانه و از منظر یک کودک هشت ساله هرچه را دیده برای ما تعریف می کند.

به گزارش عصرساری،کتاب نثری روان و بی تکلف دارد و مهم تر از همه این که باورپذیر است. از انشاءنویسی های معمول پرهیز کرده و در عین حال ادا و اصول هم ندارد. نه شبیه روایت های رسمی از جنگ است و نه مثل بعضی ها اصرار دارد خودش را ضدجنگ معرفی کند. من پیش از خواندن این کتاب فکر می کردم من و هم نسلان من آخرین کسانی هستیم که چیزهایی را از جنگ به خاطر می آوریم ولی حالا می بینم احسان که پنج شش سالی هم از من کوچک تر است کلی حرف شنیدنی درباره جنگ دارد. این کتاب تصویر صادقانه ای است از مردمی که بدون هیچ ادعایی بار جنگ و انقلاب را به دوش کشیدند. مردمی که هیچ وقت از هیچ کس طلبکار نبوده و نیستند. این کتاب را که می خوانی تازه می فهمی این هایی که موقع حرف زدن از جنگ رگ گردنشان باد می کند و به زمین و زمان فحش می دهند هیچ ربطی به جنگ ندارند. جنگ را پدر و مادر احسان محمدی با همه پوست و گوشتشان لمس کرده اند و تاوانش را هم داده اند. حتی بعد از جنگ. برادر احسان سال ها بعد از جنگ در همان حوالی روی مین رفت و شهید شد. نمی خواهم نقد کتاب بنویسم، چیزی که باعث شد این حرف ها را قلمی کنم شعارهایی است که این روزها بر در و دیوار گاهی به چشم می خورد.

هفته دفاع مقدس است و طبیعی است که در این روزها کسانی به ما یادآوری کنند که در آن سال ها براین سرزمین چه ها رفت. گرامی داشت یاد و خاطره پاکجانانی که شرافتمندانه از این آب و خاک و هویت قومی و دینی و ملی ما دفاع کردند بر همگان واجب است و بازهم طبیعی است که این پاسداشت ها در هفته دفاع مقدس پررنگ تر شود اما گاهی شعارهایی می بینم که ظاهرشان نشان می دهد بعضی از کسانی که مسئولیتی هم دارند دوست می دارند یک بار دیگر در این سرزمین جنگ رخ دهد. رجز خوانی در مقابل زیاده خواهی دشمن و برانگیختن روحیه حماسی در مردم امرِ پسندیده ایست که لزوم آن را همه ما خوب می فهمیم. اما یادمان نرود که ما همه افتخارمان در سال های جنگ این بوده که صرفا مدافع بودیم و اگر دیکتاتور دیوانه عراق افسار پاره نمی کرد و به این آب و خاک هجوم نمی آورد شاید سرنوشت این سرزمین کاملا دگرگون می شد. در حال حاضر هم مطمئنم که هیچ مسئول دلسوز و فهیمی دوست نمی دارد کشور ما درگیر جنگ شود. ممکن است یک مسئول در پاسخ به یک واقعه سیاسی حرفی بزند مبنی بر آمادگی نظامی ایران. آن حرف در جایگاه خودش کاملا متین است و منطقی، اما وقتی آن حرف را از زمینه اش جدا می کنید و با کج سلیقگی آن را بر در و دیوار آویزان می کنید ممکن است مخاطب معنای دیگری از آن استنباط کند. ممکن است پدر و مادر احسان محمدی با دیدن آن جملات احوالشان دگرگون شود و با خودشان بگویند: بله، تاوان جنگ را که قرار نیست این ها بدهند. جنگ که فقط بیلبورد و پوستر رنگی و شعارهای تبلیغاتی نیست. جنگ پیکر تکه تکه شده بچه های ما و خانه های ویران شده ماست. نمی دانم، بعضی ها معتقدند این هم نوعی چاه کندن است. چاهی که اگرچه آب ندارد اما برای بعضی ها نان دارد. الله اعلم.

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یازده − 1 =