کد خبر : 14908
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 29 سپتامبر 2015 - 18:43
-

محمد بنا: عدالت یعنی حس افتخار یک ملت به قهرمانی در المپیک

محمد بنا: عدالت یعنی حس افتخار یک ملت به قهرمانی در المپیک

محمد بنا می گوید: حمید سوریان پسر من است و سال هاست که کنار خودم کار کرده. حمید یک سرمایه برای کشتی ماست.

به گزارش قائم آنلاین،برایش کشتی یک نیاز است، چیزی بیشتر از یک عشق. مثل مادری داغ دیده است برای همه این ماه های دور از فرزند. با به یاد آوردن هر اسم درنگی می کند ، بغض گلویش را می توانی از پشت خط حس کنی . او از یک عشق می گوید . از یک نیاز که تمام وجودش به آن گره خورد. بودن در سالن کشتی ، خانه کشتی و بچه های تیم کشتی؛ او نیازش هر روز دیدن این فضاست. او محمد بناست که سخن می گوید. او که می خواهد شکوه کند . شکوه از بخت سیاهش . از بغضی که در دل دارد می تواند بگوید. از چشمانی که آرام ندارند. حالا اما دیگر وقت گلایه ها و شکوه ها نیست. آمده ، ایستاده و می خواهد بجنگد . تن به آب زده و می خواهد تا تهش برود. او صاحب بنایی است که تا ابد ورزش ایران به آن می بالد. او آمده تا حال کشتی فرنگی خوب باشد اما قماری را پذیرفته که اگر بازنده ای داشته باشد تنها خودش است.

باید تبریک بگوییم اما تبریک گفتن به محمد بنا در این شرایط خیلی سخت است.

راستش خیلی از دوستانم هم می گویند که ریسک بزرگی کردم. اینکه تو این چند ماه ، با این زمان کم و این انتظار بالای مردم ، شاید قمار بزرگی کرده باشم اما برای من راه دیگری وجود نداشت. من کسی نیستم که بنشینم خانه و بعدا افسوس بخورم که کاری از دستم بر می آمد اما انجامش ندادم. حالا که خواستند بیایم ، نامردی بود که نمی آمدم.

برگشتن بعد از ۱۸ ماه. این همه اتفاق ، این همه فاجعه . حتی اسم بردنش سخت است. جالا بابک فوت کرده ، امیر علی اکبری برای همیشه محروم شده ، امید چوب کش ، حمید سر زن و طالب محروم . حتی فکر کردن به این همه اتفاق هم سرسام آور می شود.

راستش نمی دانم ، فکر کنم یک امتحان الهی بود. تو تمام این ماه ها فقط یک چیز بود که نمی گذاشت دق نکنم ؛مادرم خدابیامرز. این عزتی بود که خدا به من داد . در روزهای بیماری مادر ، تمام وقتم کنار خدابیامرز گذشت . سعی می کردم برای همه خدمتی که یک عمر در حقم کرده بود ، مدام کنارش باشم. این طوری هم با او بودم و هم سعی می کردم دور از کشتی باشم. این هایی که اسم بردی برای شما چند تا اسم هستند اما برای من فرزندانم هستند. فکر کردن به باک دیوانه کننده است. امیر قربانی شد ، حمید و اتفاقات اخیرش دلم را کباب می کند . یاد کاری که امید کرد که می افتم حسرت مدال طلایی را می خورم که مثل آب خوردن از دست دادیم. الان حرف زدنم از این چیزهایی که می گویی برایت خیلی عادی است اما باید روزهایی که من داشتم را پشت سر می گذاشتی تا درکم کنی. اینکه دلت داشت آتش می گرفت اما کاری هم از دستت بر نمی آمد. برای من یک بچه هم نبود که این اتفاق برایش می افتاد. اقلا ۳۰ تا بچه بودند که مسیر زندگی شان داشت تغییر می کرد. همه می دانند من حمید سوریان را چقدر دوست دارم اما عزیزترین کشتی گیر از نظرم حمید محمدی ۶۶ کیلویی است که حالا شده عضو شورای شهر شهریار. او را این قدر دوست دارم که دوست داشتم واقعا پسرم بود. ولی من کنار بودم و وقتی که شرایط سختی داشتند ، کاری از دستم بر نمی آمد که بتوانم انجام بدهم.

یعنی کشتی را ترک کرده بودید؟

ترک؟ نه فقط کاری از دستم بر نمی آمد. این اواخر که مشکلاتی برای حمید و امید ایجاد شد ، برای اینکه بتوانم ببینم بچه های تیم چه سرنوشتی دارند ، ممدام در اینترنت بودم و تو سایت های مختلف می گشتم یک تکه فیلم پیدا کنم و ببینم مثلا حمید چطور در لهستان باخته یا بقیه بچه ها چطور کشتی گرفتند و چه مشکلی داشتند.

فکر می کنید این مشکل چه بود که المپین ما با چوب می خواست حقش را بگیرد؟

راستش نمی خواهم خیلی به عقب برگردم. بیا بیشتر درباره این حرف بزنیم که چه باید بکنیم که دیگر آن اتفاقات نیفتد. ببین بگذار برایت یک مثالی بزنم. این بچه ها بیشتر نیاز به یک حس و انرژی دارند که به جلو هول شان بدهد. یک کامپیوتر آخرین مدل را در نظر بگیر. تو یک دستگاه کامپیوتر داری که همه چیز دارد اما خاموش است. یکی باید پیدا شود و این کامپیوتر را روشن کند. ببین در دوره های قبل ، مربیگری برای کشتی شغل دوم یا سوم بود. اما ۸ سال قبل یکی پیدا شد که زندگی اش را گذاشت در خانه کشتی و با این بچه ها کار کرد. خب من یک آدم آواره و بی خانمان (محمد بنا بین همکارانش به مردی معروف بود که چندین ماه در اردوی تیم ملی می ماند و هنوز هم تنها کسی است که این کار را می کند) بودم که می توانستم این کار را بکنم . البته بعد از من هم همکاران خوبم همین مسیر را در پیش گرفتند اما شاید فرق مان این بود که کسی آن دکمه را روشن نکرده بود تا بتواند استفاده کند. من اگر امروز اینجا هستم و گفتم می آیم ، این قدر بی تجربه نیستم که دست به چنین ریسکی بزنم. الان به دو چیز ایمان دارم ، اول توانایی بچه ها و بعدی به کار خودم و همکارانم. این که می توانیم حتی اگر موفقیت دور قبل را تکرار نکنیم ، تیمی بسازیم که برای موفیت تا پای جان می جنگد و کسی حس نمی کند چیزی در وجود بچه ها مانده که خرج نکرده باشند.

این دقیقا خواسته مردم است. اینکه یکسری سرباز را روی تشک ببینند. بچه هایی که عصبی نیستند و دارند می جنگند.

این در وجود همه بچه ها هست اما گاهی نمی توانی تمرکز کنی. فکر می کنی خودشان از رفتارهایی که داشتند راضی بودند؟ باید حرف های شان را بشنوم. باید شروع کنیم و دوباره بچه ها را بسازیم. از ۱۲ مهر می روم خانه کشتی ، بچه ها هم می آیند. همه باید بیایند. می خواهیم یک ماموریت سخت را شروع کنیم تا شرمنده مردم نباشیم. اتفاقا همین چند ساعت قبل با سعید عبدولی. به بچه ها گفتم سعی کنید این چند روز فقط استراحت کنید ، به هیچ چیز فکر نکنید تا بیایید به اردو. نه مصاحبه ای کنید ف نه حرف خاشیه ای بزنید. از تعطیلات استفاده کنید و استراحت کامل داشته باشید. این اصلی ترین نیاز این روزهای بچه هاست.

حمید و امید چطور؟

بگذار اول درباره حمید بگویم. او پسر من است و سالهاست که کنار خودم کار کرده. حمید یک سرمایه برای کشتی ماست. حمید اما به یک چیز عادت دارد. اینکه عادت دارد همیشه برنده باشد. او هر وقت یک کشتی را می بازد و سرگروه نیست دیگر آن تمرکزش را ندارد. چه در ۲۰۰۸ پکن ، چه در بازی های ۲۰۱۰ گوانگژو و چه این بار آخر در لاس وگاس. در گوانگژو با خود من بود که باخت. ان روز من درگیر کشتی امید نوروزی بودم که حمید دستش جلوی حریف ژاپنی باز شد و گذاشت بارانداز شود. حمید دست خودش نیست ف وقتی بازی سرگروهی را می بازد اصلا نمی تواند خودش را برای سوم شدن کنترل کند. روحیه اش خراب می شود. اینجا هم در مسابقه با حریف آذربایجانی اگر تمرکز عصبی اش را از دست نمی داد ، خیلی سر بود. این بچه ها باید به آرامش برسند. من اگر آمدم برای این است که می دانم تمام تلاشم را می کنم که این آرامش را به بچه ها برگردانم. شاید وقت کمی داشته باشیم اما اگر وقت را هدر ندهیم ، قرار نیست همه چیز را از صفر بسازیم. ما بچه های با استعداد و خوبی داریم که می توانند بهترین های وزن خودشان باشند. پس باید به کارمان ایمان داشته باشیم و بجنگیم.

طوری سخن می گویید که مشخص است به خودتان و به ترکیب تیم تان ایمان دارید؟

الان نمی توانم در این باره چیزی بگویم. من با فدراسیون کشتی حرف زدم. ما به قانون احترام می گذاریم . تابع قانون فدراسیون کشتی هستیم.

یعنی انتخابی برگزار می کنید؟

حتما این کار را می کنیم اما به شکل و زمانی که موثر باشد. ببین من خیلی کلی بگویم نباید انتظار داشت کسی که دکتری دارد ، بیاید با کسانی که دیپلم گرفته اند در یک رده امتحان بدهد . او دکتر است ، حالا اگر کسی می خواهد دکتر شود باید برود تلاش کند و خودش را به آن سطح برسد. در تکواندو یک سیستم خوب برای انتخابی دارند که شاید ما هم بد نباشد آن را مطالعه کنیم.

ولی یکی از انتقادها به شما این بود که یک تیم ثابت دارید و این فرصت به بقیه نمی رسد . این بجث عدالت در انتخابی و …

عدالت یعنی حس افتخار مردم برای رسیدن به طلای المپیک. عدالت یعنی تمام این لطفی که مردم هنوز برای آن افتخار به کشتی دارند. ببین من می پذیرم که شاید گاهی آن نظام تلفات هم دارد. این درست مثل یک جنگ است برای رسیدن به پیروزی. من باز هم می گویم این بار انتخابی برگزار می شود و ما تابع قانون هستیم اما باز تاکید می کنم ما قرار است به جنگ برویم و محکومیم به پیروزی. تو نمی توانی برای پیروزی بجنگی و تلفات ندهی.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

9 − 3 =