بهتعویقانداختن یک تماس تلفنی لازم برای چند روز، تعلل در پرداخت قبض آب و برق، درحالی که توان مالی آن مهیاست، تعلل در شروع مطالعه برای دانشجویی که به امتحانات پایان ترم خود نزدیک میشود، حتی بهتأخیرانداختن تعویض یک لامپ سوخته برای چند روز، همه مثالهایی از اهمالکاری میباشند. شاید شما هم یکی از افرادی باشید که اهمالکاری میکنید و مدام با عواقب منفی آن دست و پنجه نرم میکنید؛ اما نکته آن است که متأسفانه اکثریت افراد جامعه به این مشکل مبتلا هستند و شما در تجربه و حل این مشکل تنها نیستید.
اهمالکاری رفتاری است که در آن، فرد تکالیف و کارهایش را تعمداً، نه از روی فراموشی و ناتوانی، به تعویق میاندازد و از آنجایی که فرد با این بهتعویقانداختن امور مهم زندگی، دچار احساس گناه میشود، شروع به دلیلتراشی ذهنی نموده و رفتار دیگری را که انجام آن کمتر ضروری است، به جای آن جایگزین میکند. این جایگزینی رفتار موجب میشود تا فرد بتواند بر احساس گناه خود فایق آید و به اهمالکاری خود با احساس ناراحتکننده کمتری ادامه دهد. دلایلی که معمولاً موجب میشوند تا فرد بتواند به اهمالکاری خود ادامه دهد، از قرار زیر هستند:
«در حال حاضر خستهام. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر وسایل لازم در دسترس نیست. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر وقت ندارم. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر بسیار دیر است. فایدهای ندارد.»
«در حال حاضر روحیهام مناسب نیست. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر فلان تفریح وجود دارد. بعداً انجام میدهم.»
«انجام ورزش، نظافت منزل، پخت و پز یا … در اولویت است. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر مشغول فلان کار هستم. باید یک روز کامل را به آن اختصاص دهم.»
«حالا هنوز خیلی وقت دارم. بعداً انجام میدهم.»
«وقتی تحت استرس باشم، بهتر کار میکنم.»
«مگر انجام این کار چه تأثیری بر زندگی من دارد؟ حالا بعداً انجام میدهم.»
اهمالکاری میتواند دلایل متعددی داشته باشد که در بسیاری از مواقع خود فرد از وجود آنها مطلع نیست. اینها دلایل معمول و عموماً ناخودآگاهِ بهتعویقانداختن تکالیف هستند:
نیاز غیرطبیعی به احساس مسئولیت؛ مانند:
«من باید همیشه احساس مسئولیت کنم.»
«لازم است کار بر اساس روش من انجام شود.»
«نباید کارهایی که لازم نمیدانم را انجام دهم.»
«چون فرد دیگری این کار را از من خواسته است، لازم نیست به انجام برسد.»
«همه مسئولیت کار با من است، من خسته شدهام.»
شک و عدم اطمینان به نتیجه؛ مانند:
«باید یقین داشته باشم چه پیش خواهد آمد.»
«لازم است برای بدترین نتیجه آمادگی داشته باشم.»
«نمیتوانم تحمل کنم که ندانم چه اتفاقی میافتد.»
«هیچ کاری انجامندادن، بهتر از ریسککردن است.»
ترس از ناتوانی و شکست؛ مانند:
«من باید همیشه کارها را کامل انجام دهم»
«نباید شکست بخورم و اگر خیلی تلاش کنم، شکست میخورم.»
لذتطلبی؛ مانند:
«زندگی کوتاهتر از آن است که مجبور به انجام کار کسلکننده باشم.»
«لذت از هر چیز مهمتر است.»
«کاری که دوست نداشته باشم را انجام نمیدهم.»
اعتمادبهنفسِ کم؛ مانند:
«من ناتوانم، نمیتوانم انجامش دهم.»
«اگر اقدام به انجام نمایم، ناتوانی من مشخص خواهد شد.»
«وقتی فکر میکنم که نمیتوانم، نباید انجامش دهم.»
بیانرژیبودن؛ مانند:
«در حال حاضر تحت استرس هستم. بعداً انجام میدهم.»
«در حال حاضر انرژی ندارم. باید پرانرژیتر از این باشم.»
وقتی استرس دارم، هر کاری که انجام دهم بدتر میشود.»
واقعیت این است که اهمالکاری پس از مدتی به شکل یک روند ثابت در زندگی فرد در میآید و بهتدریج هر بهتعویقانداختی خود موجب اهمالکاری بیشتر و تقویت این رفتار مخرب در فرد میگردد.
چنانکه در این دلایل مشاهده میگردد، عموم دلیلتراشیها ساختار «من باید…»، «من نباید…»، «من لازم است…»، «من نمیتوانم…»، یا «اگر…، پس…» دارند. همانطور که مشاهده میشود، هیچکدام از این نوع دلیلتراشیها دقیق نیستند و انعطاف لازم را برای تصمیمگیری و اقدام به انجام کارها ندارند؛ به همین دلیل به آنها عقاید ناکارآمد گفته میشود. وجود این افکار ناکارآمد، علاوه بر اینکه سبب کاهش احساس گناه فرد میشود و موجب میگردند تا اهمالکاری تداوم یابد؛ خودشان موجب تقویت خودشان و تشدید مشکل میشوند.
چگونه میتوان به یک فرد اهمالکار کمک نمود؟
واقعیت این است که اهمالکاری پس از مدتی به شکل یک روند ثابت در زندگی فرد در میآید و بهتدریج هر بهتعویقانداختی خود موجب اهمالکاری بیشتر و تقویت این رفتار مخرب در فرد میگردد. در نتیجه این رفتار معمولاً با یک توصیه و سفارش در طولانیمدت قابلبهبود نیست. بهبود اهمالکاری به یک مداخله روانشناختی تمامعیار نیاز دارد. روش برخورد و درمان این خصوصیت، زیرسؤال بردن علمی دلیلتراشی بیمار، تصحیح طرز فکر و فرضیات ناکارآمد بیمار و آموزش روشهای عملی مقابله با اهمالکاری است.
برای زیرسؤالبردن دلیلتراشی فرد، معمولاً از او میخواهیم به هر یک از سؤالات زیر بسته به شرایط پاسخ دهد:
چه دلیلی وجود دارد که نشان دهد، بهتعویقانداختن این کار و برعکس انجام آن در حال حاضر بهتر است؟
آیا واقعاً شرایط طوری است که نمیتوانم قسمت کوچکی از کار را شروع کنم؟
آیا واقعاً این کار در آینده بهتر از الان انجام میشود؟
اگر در همین لحظه این کار را شروع کنم، چه احساسی خواهم داشت و برعکس، اگر الان این کار را شروع نکنم، چه احساسی خواهم داشت؟
فرد معمولاً با تأمل در این سؤالات، درمییابد که بهتعویقانداختن هر کار واقعاً موجب بهبود شرایط و ایجاد احساس بهتری در او نخواهد شد؛ مثلاً در مواقعی که فرد به دلیل احساس خستگی در انجام کاری اهمالکاری میکند، میتواند به جای آن که فکر کند «بهتر است اندکی استراحت کنم و بعد کار را شروع کنم»، این طور بگوید: «میتوانم قسمت کمی از کار را انجام دهم و بعد استراحت کنم»، یا اگر احساس میکند «بهتر است یک فیلم ببینم و بعد کار را شروع کنم»، با خود بگوید: «میتوانم خیال خود را از انجام این کار مشکل راحت کنم و لذت ببرم.»
قدم بعدیِ بهبود اهمالکاری این است که فرضیات ناکارآمد در فرد که معمولاً در حیطه آگاهی خود او هم نیستند، بررسی و تصحیح شوند. کمک به فرد در این زمینه به مداخله یک روانشناس باتجربه نیاز دارد. روانشناس باید بتواند مشخص کند که فرضیه موجود چیست، از کجا آمده است، چرا این فرضیه غیرمنطقی یا نامناسب است، عواقب منفی آن چیست، در مقابل آن چه فرض کارآمدتری موجود است و چگونه میتوان فرضیه کارآمد جایگزین را در زندگی بهکار برد؟
همزمان روانشناس باید روشهایی را که هر فرد میتواند با استفاده از آنها درعمل سریعتر اقدام به انجام کارها نماید، به فرد آموزش دهد. این روشها کاملاً متعدد و از جهاتی متضادند؛ مثلاً فرد میتواند ابتدا به انجام سختترین بخش کار اقدام نماید تا سریعتر به احساس بهتری برسد. میتواند هر بار در ابتدا یک فعالیت لذتبخش را انجام دهد و هر بار به ازای انجام فعالیت لذتبخش، بخشی از تکلیف بهتعویقافتاده را انجام دهد. میتواند تصمیم بگیرد که هر بار فقط پنجدقیقه به انجام آن اقدام نماید تا شروع کار برای او آسانتر جلوه کند. میتواند با تصویربافی در مورد روش انجام کار و حل مشکلات انجام آن در تخیلات خود، مشکلات انجام کار را در ذهن خود حل کند و بسیاری از روشهای دیگر که میتوانند متناسب با شرایط توصیه گردند. یکی از روشهایی که شرایط را برای شروع و اتمام کارها فراهم میکند، این است که فرد قبل از اقدام به انجام تکلیف اطرافیان را در جریان تصمیم خود قرار دهد. اطلاع به دیگران موجب جلب کمک و همکاری دیگران برای تسهیل انجام تکلیف میگردد و خود فرد را نیز بیشتر مقید میکند تا برای دوری از انتقاد دیگران سریعتر تکالیف را به انتها برساند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0