بنابر تصورات نادرست «گاهی» بین نیازهای معمول دوران نوجوانی و جوانی با زندگی دیندارانه آنچنان فاصلهای برقرار میشود که گویا برای رفع نیازها باید دینداری را کنار گذاشت. نمونه بارز آن برچسبی است که بر موسیقی و یاددادن و یادگرفتن موسیقی زده می شود که گویی به هیچ وجه با زیست مسلمانی قابل جمع نیست. همین برچسب است که به نوجوان علاقمند به موسیقی در جامعه، هویت غیر دینی میبخشد و او نیز رفتار و ظاهر خود را نیز طبق همین هویت تعریف می کند. موسیقی البته فقط یک مثال است و موارد دیگر نیز هست. [بماند که خود موسیقی نیز در سایه این برچسب هویت غیر دینی پیدا میکند]
در برخی خانوادههای مذهبی، تفکیک بین اسلام و نظام اسلامی موجود را شاهد نیستیم و حتی تفکیک بین عملکرد روحانیون و اسلام. باید این تفکیک عقلانی را به فرزندان یاد داد تا شکسته شدن مرزها توسط برخی مسوولان و روحانیون و کارنامه ضعیف نظام و روحانیت در برخی موارد به اسلام و دینداری سرایت پیدا نکند. باید یاد بگیریم و یاد بدهیم که اسلام «معیار» را بالاتر از عملکردها بدانیم.
گاهی پدر و مادری که خود باید آبروی دین و نماز و روزه و حجاب باشند، به خوبی آبرو داری نمیکنند و تصویر زیبایی از تدین نمایش نمیدهند. سهم بداخلاقیها و کاستیهای شخصیتی والدین را باید در عدم اهتمام فرزندان به شریعت دید.
نهادینه کردن تقیّد به شریعت در فرزندان، نیازمند دانش و مهارت است. گاهی این دانش و مهارت نادیده گرفته میشود و روشهایی به کار گرفته میشود که مؤثر نیست، بلکه نتیجه عکس به همراه دارد و موجب دلزدگی نیز هست.
سهم آموزشهای نظری صحیح نسبت به دین را نیز نباید نادیده گرفت. و نیز نقش تفکر عقلانی و قدرت نقد که به واسطه هر سوال و ابهامی، عرصه برای دینداری تنگ نشود. همچنین اعتماد به نفس. گاهی دختران ما به حقانیت حجاب باور دارند اما آنقدر اعتماد به نفس ندارند که از آن پاسداری کنند. تقویت اعتماد به نفس هم راهکار خود را دارد. آموزش صحیح معارف، تفکر نقاد و اعتماد به نفس، عوامل مصونیت بخش هستند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0