حضرت امام جعفر صادق (ع) رئیس مذهب جعفرى در روز ۱، ۷ ربیع الاول سال ۸، ۳ هجرى در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر (ع) و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بکر بود.
نگاهی گذرا به ولادت و تربیت امام صادق (ع)
امام صادق تا سن ۱، ۲ سالگى معاصر جد گرامیش حضرت سجاد (ع) بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشهچینى کرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت ۱، ۹ سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگى کرد و با این ترتیب ۳، ۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند، و از مبدأ فیض کسب نور مىنمودند گذرانید؛ بنابراین صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى که هر امامى آن را دار مىباشد، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذکاوت بسیار، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید.
آن حضرت هفت پسر و سه دختر داشت. پس از ایشان مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى کاظم (ع) منتقل گردید. دیگر از فرزندان آن حضرت اسمعیل است که بزرگترین فرزند امام بوده و پیش از وفات حضرت صادق (ع) از دنیا رفته است. طایفه اسماعیلیه به امامت وى قائلند.
نگاهی به عصر امامت امام صادق (ع)
زندگى پر بار امام جعفر صادق (ع) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى امیه (هشام بن عبدالملک – ولید بن یزید – یزید بن ولید – ابراهیم بن ولید – مروان حمار) که هر یک به نحوى موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم (ع) را فراهم مىکردهاند، و دو نفر از خلفاى عباسى (سفاح و منصور) نیز در زمان امام (ع) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشى گرفتهاند، چنانکه امام صادق (ع) در ۱، ۰ سال آخر عمر شریفش در ناامنى و ناراحتى بیشترى بسر مىبرد. عصر امام صادق (ع) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (ع) رخ مىداد، که انقلاب «ابو سلمه» در کوفه و «ابو مسلم» در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است و از دیگر سو عصر آن حضرت، عصر برخورد مکتبها و ایدهئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفى و کلامى مختلف بود، که از برخورد ملتهاى اسلام با مردم کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.
علت شهرت امام صادق (ع) به موسس مذهب جعفری چیست؟
در چنین شرایط دشواری که شیعه مىرفت که نابود شود، یعنى اسلام راستین به رنگ خلفا درآید و به صورت اسلام بنى امیهاى یا بنى عباسى خودنمایى کند، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مکتب علمى عظیمى به وجود آورد که محصول و بازده آن، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام، محمد بن مسلم و…) در رشتههاى گوناگون علوم بودند، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند. هر یک از اینان از طرفى خود، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین بودند، و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامى و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند. تأسیس چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى، سبب شد که امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب جعفرى (تشیع) مشهور گردد.
شهادت شیخ الائمه (ع) در شهر رسول خدا (ص)
حضرت امام صادق (علیه السلام) در بیست و پنجم شوال سال ۱، ۴، ۸ ه. ق. در حالى که ۶، ۵ سال از عمر مبارک آن حضرت گذشته بود از دنیا رحلت فرمودند: و از جهت اینکه عمر بیشترى نصیب ایشان شده است به «شیخ الائمه» شهرت دارند. وجود مطهر و مقدس آن امام همام در قبرستان بقیع در کنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى (ع) به خاک سپرده شد و بنابر روایتى پس از آزار و اذیت زیاد آن حضرت به وسیله عوامل منصور دوانیقى با سم به شهادت رسید.
آتش کشیدن خانه امام صادق (ع)
مفضّل بن عمر میگوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد (امام صادق (ع) را بسوزان، اواین دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق (ع) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق (ع) آمد ومیان آتش گام برمی داشت ومی فرمود:: اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ
«منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ وریشه دراطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد)»
برنامه قتل امام صادق (ع)
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.
این نکته راناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان رااز پیشوایان راستین خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.
منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت. اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او، چون استخوانی درگلویم گیر کرده است.
شاید منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولی چه میتوان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعیت. مگر هرکسی میتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی، چون ابوزهره انکار کرد ه. اند، بدلیل ابراز تأسف منصور ازمرگ او وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایههای حکومت او بود. دیگران هم همین افکار راداشته اند ویا برخی دیگر ازآن به تردید یاد کرده اند. ولی باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهدید منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم میشود بنی عباس، چون بنی امیه درخط امام کشی بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتی بود.
آن حضرت در سال ۱، ۴، ۸ هجری قمری به وسیله منصور عباسی مسموم و شهید و در قبرستان بقیع دفن شد. شیعیان پس از شهادت ایشان به چهار گروه تقسیم شدند: گروهی معتقد به امامت امام کاظم (ع) شدند و بقیه، هسته اولیه فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه را شکل دادند.
در الفصول المهمة و مصباح کفعمی و نیز در کتابهای دیگر آمده است که به امام زهر خوراندند. ابن شهرآشوب در مناقب نوشته است ابوجعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینههایی که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمینشست. منصور کسی بود که حتی به کسانی که برای به خلافت رساندن او کوشش کردند، نیز رحم نکرد و حتی ابو مسلم خراسانی را که در برپایی دولت عباسیان تلاش بسیار کرده بود، به قتل رساند.
تاریخ شهادت امام صادق (ع)
این که امام در چه ماهی وفات یافته، روایات مختلف است. برخی بیست و پنجم شوال و برخی نیمه رجب را روایت کرده اند، اما روایت بیست و پنجم شوال مشهورتر است.
لحظههای آخر حیات امام صادق (ع)
شیخ طوسی از سالمه، کنیز حضرت صادق (ع) روایت کرده که گفت، من در وقت احتضار نزد حضرت صادق (ع) بودم که بی هوش شد و، چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهید به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید. من گفتم: به مردی که بر تو با کارد حمله کرد و میخواست تو را بکشد، عطا میکنی و میبخشی؟ فرمود:: میخواهی من از آن کسانی که خدا ایشان را به صله رحم کردن ستایش نموده، نباشم؛ که در وصف ایشان فرمود: ه: «وَ الَّذِین َ. یَصِلُونَ ما اَمَرَاللهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یَخشَونَ رَبَهُّم وَ یَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که پیوندهائی را که خداوند به آن امر کرده برقرار مینمایند (صله رحم میکنند) و از خدایشان میترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند».
پس فرمود:ای سالمه به درستی که حق تعالی بهشت را خلق کرد و آن را خوشبو گردانید و بوی مطبوع آن از فاصلهای به مسافت دو هزار سال به مشام میرسد و بوی آن را کسی که عاق والدین شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمیشنود و درنمی یابد.
وصایای امام صادق (ع) هنگام وفات
او در لحظه مرگ وصایایی چندی مینماید که برخی در امر امامت برخی در زمینه مسائل خانوادگی و بخشی در مورد عامه است. به فرزندان خود گفت: فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَاَنتُم مُسلِموُن بکوشید که جز مسلمان نمیرید. به کسان و خویشان فرمود:: اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاةِ. شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد. به خانواده خود وصیت کرد که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منی برای او مراسم عزاداری بر پا کنند.
دستور داد برای خویشان و کسان هدیهای بفرستند، حتی هفتاد دینار برای حسن افطس از خویشان او؛ و حسن افطس همان کسی است که با خنجر به امام حمله کرده بود و میفرمود: میخواهد آیه قرآن را در مورد صله رحم اجرا کند. درباره امام پس از خود، امام کاظم (ع) را برای چندمین بار منصوب کرد که او در آن هنگام بر اساس سندی بیست سال داشت. بخشی از سفارشهای او درباره غسل و کفن و قبر خود بود که احکام اسلامی در این زمینه وجود دارد؛ و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که رئوس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوز کار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و… بود.
امام صادق (ع) در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دید، دستور داد که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنار امام حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آنها نظر افکند و فرمود:: «ان شفاعتنا لاتنال مستخفاٌ بالصلوة».
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0