اختلالات خلقی آیا ممکن است در طرز تفکر و عملکرد فردی و اجتماعی فرد نیز تاثیر بگذارد؟
هرچند مشخصه اصلی اختلالات خلقی، تغییراتی در خلق و خوست، اما میتواند عوارض و تغییراتی را نیز در مورد تفکر فرد ایجاد کند؛ مثلا افرادی که علائم افسردگی پیدا میکنند اصولا نسبت به دنیا بدبین و ناامید میشوند. تغییرات روحیه و خلق و خو حتی میتواند موجب تغییرات حرکتی شود و کندی در حرکت یا حرف زدن را به دنبال داشته باشد .
حتی ممکن است شخص به دنبال اختلالات خلقی، بیقرار شود و علائم بیشفعالی نشان دهد. از طرفی اختلالات خلقی علائم حیاتی دارند، مثلا تغییراتی که در خواب فرد یا اشتها ایجاد میکنند که بسته به نوع اختلالات خلقی میتواند متفاوت باشد. هر اتفاقی که در اختلالات خلقی میافتد یک مشخصه واحد دارد و آن این که عوارضش به شکل تغییراتی در عملکردهای شغلی، اجتماعی، تحصیلی یا خانوادگی بروز مییابد. پس وقتی ما به فردی میگوییم دچار اختلالات خلقی شده است که تغییرات عملکردی در حوزههای مختلف دارد و خلق و خویش تغییر کرده است.
آیا همیشه تغییرات خلقی را میتوان نوعی اختلال مغزی تلقی کرد؟
خلق بالا یا خلق پایین بخشی از طبیعت انسان است و همه ما درجاتی از افسردگی، خشم و… را تجربه میکنیم و این طبیعی است، اما گاهی تغییرات خلقی، حالت بیمارگونه به خود میگیرد که در آن صورت اختلال محسوب میشود و نیاز به تشخیص و درمان دارد.
یکی از علائم بیمارگونه اختلالات خلقی میتواند این باشد که حالت افسردگی یا هرگونه تغییر خلق و خو برای مدت طولانی وجود دارد و شدیدتر از همیشه است و فقط یک افسردگی ساده نیست. بعلاوه معمولا اختلالات جدی با علائم حیاتی و حرکتی همراه هستند.
چه زمانی اختلالات خلقی ناشی از یک عامل بیرونی مثل مصرف الکل ناشی میشود؟
اختلالات خلقی در بسیاری از مواقع، از عوامل غیر مغزی نشأت میگیرد. یعنی عامل دیگری وجود دارد که میتواند یک اختلال را تولید یا تقلید کند؛ مثل بروز علائم افسردگی در افراد کم خون یا افرادی که مشکل تیروئیدی دارند.
پس اگر در فردی تشخیص میدهیم یک اختلال خلقی اتفاق افتاده است باید متوجه باشیم شاید یک عامل بیرونی یا جسمی غیر مغزی در بروز آن نقش داشته باشد. یکی از مهمترین این عوامل، مصرف الکل و مواد مخدر است. وقتی الکل به میزان زیاد یا به مدت طولانی مصرف شود، خلق و خوی فرد را تغییر میدهد.
الکل به چه صورت میتواند باعث ایجاد اختلالات خلقی شود؟
با این که الکل بظاهر علائم هیجانی ایجاد میکند، اما مکانیسم واقعی الکل این است که این ماده درواقع سرکوب کننده سیستم مغزی است. یعنی نهتنها مغز را تحریک نمیکند، بلکه بشدت سرکوب میکند. در واقع، دلیل رفتارهای فردی که الکل مصرف میکند این است که الکل قسمت هایی از مغز را سرکوب میکند، در نتیجه فرد قدرت مهار، کنترل و عقلانیتش را از دست میدهد و خلق و خویش بتدریج تغییر میکند. یعنی ممکن است فرد وارد یک فاز عمیق افسردگی شود. به همین دلیل، فردی که الکل را ترک میکند بعد از درمان، دیگر افسرده نیست.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0