تقریبا همه زوج ها این مشکل را دارند: دعوا به خاطر مسئله بی اهمیتی که هر از گاهی دوباره تکرار می شود. و این حس را به شما می دهد که گویی هیچ وقت از این دعوای بی اهمیت رهایی ندارید. و شاید این دعوا به خاطر مسائل بی اهمیتی مانند اینکه شوهرتان فراموش کرده است که ظرف کثیف غذایش را داخل ماشین ظرف شویی بگذارد و یا اینکه شما فراموش کرده اید که به او بگویید مادرش تماس گرفته بود و … پیش بیاید. موضوعی که باعث دعوا می شود کاملا بی اهمیت و جزئی به نظر می رسد، اما وقتی به طور مداوم سبب دعوای شما می شود عاملی است که موجب ایجاد احساس دلخوری و تنفر در ازدواج شادتان می شود، احساساتی که سبب قهر شما با یکدیگر می شود.
این مسئله مشکلی نیست که فقط شما و شوهرتان با آن درگیر باشید، زوج های فراوانی وجود دارند که با چنین مشکلی مواجه بوده اند و البته آنها می خواستند چنین دعوای بچگانه تکراری که موجب پایین آمدن کیفیت زندگی و ازدواجشان می شود را از بین ببرند. لیلا ۳۹ ساله که دیگر از چنین دعوایی خسته شده است میگوید: چرا همیشه برای اینکه از شوهرم بخواهم که با فرزند کلاس ششمی ما یک ساعت ریاضی کار کند باید چنین دعوایی را داشته باشیم؟ مشاجره آنها به خاطر تمرین های ریاضی فرزندشان همیشه به این دعوا ختم میشود که: «تو هیچ وقت در مراقبت و رسیدگی به کارهای بچه ها به من کمک نمیکنی»
شوهر او رامین می گوید: این حرف درست نیست خیلی از اوقات من آنها را به رختخوابشان برده و میخوابانم.
لیلا: تو این کار را فقط به این خاطر میکنی که من مجبورت کردهام.
این بحث پشت سر هم ادامه پیدا می کند. آنها سعی میکنند که جواب حرفهای هم را بدهند، تا ثابت کنند پیروز شدهاند و حق با آنها بوده است.
تکرار یک دعوای بیهوده کار پوچی است ولی خیلی از زوجها در گیر چنین دعوای پوچی هستند. هنگامی که شما مثلا شدیدا درگیر این بحث می شوید که«نوبت چه کسی بوده که رخت های شسته شده و خشک شده را جمع کند؟» سخت است که خود را کنار بکشید و بحث را خاتمه دهید. اینجا جایی است که یک مشاور میتواند به کمکتان بیاید و البته زن و شوهر هم باید بپذیرند که هدف این نیست که رقیب و دشمنشان را شکست دهند و مجبور به فرمانبرداری کنند بلکه هدف آنها این است که کاری کنند که چنین دعوایی به طور کلی از بین برود.
فکر کنید: معمولا پیروزی یک شخص به معنی شکست دیگری است اما زناشویی چنین نیست در زناشویی زن و شوهر در کنار هم و در یک تیم هستند و رقیب یکدیگر نیستند. بنابراین فرقی نمی کند که چه کسی در دعوا برنده می شود این به معنی شکست زناشویی آنها است. در پایان چنین مشاجراتی همیشه یک نفر می گوید: باشه، دیگه کافیه ، حق با توست (که البته گفتن این حرف لزوماً به معنی عقیده داشتن به آن نیست). در این حالت هیچ کدام از شما نتوانسته اید به درک نقطه نظر طرف مقابل برسید و دیدگاه یک دیگر را بفهمید و فقط دعوا را مسکوت کردهاید.
علاوه بر این همیشه کسی که در چنین دعوایی مغلوب می شود خشمی درونش باقی خواهد ماند که منجر به شعله ور شدن مشاجره بعدی می شود. مسلما هیچ یک از ما نمی خواهیم که اوقات خود را با همسرمان به چنین مسائلی بگذرانیم.
بنابراین پیروزی در یک مشاجره در رابطه زناشویی باید به این معنا باشد که موفق شده اید به راه حلی مناسب برای از بین بردن دلیل این مشاجرات برسید و وقتی که دلیل اصلی از میان برود مشاجرات نیز خود به خود از بین خواهند رفت. می دانم خلاص شدن از این حس که می خواهید برنده یک مشاجره باشید آسان نیست ولی اگر بتوانید بر این حس که «حرف من درست است» غلبه کنید به ازدواجی گرم تر ، شادتر و پر احترام تر میرسید که ارزش تلاش برای بهتر شدن را دارد. (لیلا و رامین که دیگر هیچ گاه به خاطر تمرین های ریاضی فرزندشان دعوا نمی کنند این نظریه را پذیرفتند). در این راه این چند گام را پیش گیرید:
توصیه اول: برای «انصاف» تلاش نکنید
همیشه دو نفر، دیدگاه و ارزشگذاری متفاوتی نسبت به مسایل مختلف دارند، مخصوصا اگر مربوط به انصاف باشد. زندگی انصاف ندارد. رابطه های مردم منصفانه نیست. پس به جای این کارها، سعی کنید در مورد نیازهای خود با شریک زندگیتان صحبت و با بیان درخواست هایتان آن را تکمیل کنید.
به جای گفتن: «تو هیچ وقت به من توجه نمی کنی»، از او درخواستی داشته باشید. مثلا بگویید: «دوست داری با من به سینما بیایی؟ یک مشاور خانواده به نام اسپیلمن می گوید: «اگر زن و شوهرها سعی کنند در مورد نیازهای خود با طرف مقابل صحبت و تقاضاهایشان را مطرح کنند، رابطه شادتری خواهند داشت. شادی همیشه قابل دستیابی تر از انصاف است.»
توصیه دوم: نفس عمیق بکشید
وقتی همه چیز خیلی بد پیش می رود، پیش از انجام هر کاری و بیان کلمهای، ۶ تا ۷ نفس عمیق بکشید. شما باید اکسیژن کافی در مغز خود داشته باشید تا متوجه شوید دیگر یک کودک ده ساله نیستید، طرف مقابلتان را دوست دارید، او مشکل دارد و زندگی شما مهم تر از این بحث های بیهوده است. این کار از واکنشهای تهاجمی و بیان جملاتی که بعدها از بیان آنها پشیمان می شوید، جلوگیری میکند.
توصیه سوم: کمی وقت اضافه تا آرامش
وقتی دعوایتان شده است و هر دو ناراحت هستید، وقت خوبی برای ادامه بحث نیست. بهتر است باهم توافق کنید بعد از دلخوریهای عمیق، مثلا یک روز بهخودتان فرصت دهید تا آرام شوید. در طول این یک روز از حرف زدن جدی باهم پرهیز کنید، اما مانند دشمنان هم رفتار نکنید. ممکن است ترجیح دهید در اتاقهای جداگانه کارهای روزمره را انجام دهید، اما حرف بزنید، سر سفره باهم غذا بخورید و محل خوابتان را هم جدا نکنید. اما اجازه دهید تا آرام شوید و بتوانید به مسئله پیشآمده خوب نگاه کنید. گاهی اوقات همسرتان زمان بیشتری نیاز دارد تا به حالت قبل برگردد و آمادگی صحبت کردن را داشته باشد؛ این فرصت را به او بدهید. توقع نداشته باشید همه چیز خیلی زود به حالت اول برگردد. باتوجه به موضوع اختلاف و عمق دلخوری زمان متفاوتی برای استراحت و ورود به نیمه دوم که همان حل مسئله است، نیاز دارید. یادتان باشد وقتی هنوز عصبانی هستید هیچ کاری انجام ندهید. امام علی (ع) میفرمایند: به هنگام خشم نه تنبیه، نه دستور، نه تصمیم. بگذارید تا خشمتان آرام شود بعد موضوع را حل کنید.
توصیه چهارم : جملات گنگ زیر لب ممنوع!
گاهی اوقات رفتار شما بعد از دعوا بسیار آسیب زنندهتر از رفتار و حرفهایتان حین دعواست. وقتی در ظاهر بحث تمامشده، اما هنوز آرامش پیدا نکردهاید، مراقب حرفها و بار منفی کلام خود باشید. گاهی قدرت تخریب یک جمله از هزاران فریاد بیشتر است. پیشکشیدن مشکلات همسرتان، اختلافات گذشته و حرفهای همراه با کنایه تنها کاری که میکند در ظاهر خالیکردن حرص و خشم شماست، اما در اصل انباشت دلخوری در رابطهتان است. کنایه هیچ وقت مفید نخواهد بود، چون در بیشتر موارد به اشتباه برداشت میشود و دلیل اصلی بیان آن مغفول میماند. پس بهجای آنکه بعد از دعوا زیر لب بد و بیراه گفته و مدام به در بگویید که دیوار بشنود، صبر کنید تا وقتی آرام شدید با هم حرف بزنید؛ بدون کنایه و با معانی قابل درک.
توصیه پنجم: سکوت ممنوع
همانقدر که گفتن حرفهای کنایهآمیز اشتباه است و کشدادن بحث همان زمان به ضرر شماست، سکوت کردن و سربسته گذاشتن موضوع در طول زمان به احساس و رابطهتان ضربه میزند. موضوعی که به دعوا ختم شده، باید حل شود. اگر از کنار آن عبور کنید، روزی دوباره سر وکلهاش به خانهتان پیدا میشود. حل کردن مشکل پیشآمده مغایرتی با مفهوم گذشت در زندگی مشترک ندارد. اول در مورد موضوع حرف بزنید. اینکه یاد بگیرید چگونه مسائل را بیان کنید و درباره آن باهم حرف بزنید خیلی مهم است. گفتوگوی موضوعمحور داشته باشید بر گفتههایتان در عصبانیت و دعوا تمرکز نکنید و بگذارید همسرتان هم حرفهایش را بزند. شما نزدیکترین افراد زندگی هم هستید که وظیفه دارید برای آرامش هم تلاش کنید. سکوت گاهی بهانهای میشود برای دور شدن از هم، پس سکوتتان را در زمان مناسب و با قاعده بشکنید. در قدم بعد ممکن است به این نتیجه برسید که برای حل این مشکل باید گذشت کنید، اما زمانی این نتیجه و تصمیم بدون حاشیه خواهد بود که موضوع را کاملا بررسی کرده باشید نه از روی احساس و فرار از رویارویی با مشکل.
توصیه ششم: اختلافات گذشته را به میان نکشید
آن چه که در شرایط معمول مانع از حل اختلاف می شود آن است که معمولا پس از بروز یک اختلاف، زوجین مشکلات قبلی و قدیمی را هم به میان می آورند. این موقعیت تنها باعث پیچیده تر شدن مشکلات می شود، طوری که دیگر هیچ راهی برای حل مشکل اصلی باقی نمیماند. سعی کنید هر دفعه درباره یک موضوع بحث کنید و تنها روی آن موضوع تمرکز داشته باشید.
مشخص کنید که هر یک از شما برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام میدهد
به همسرتان نگویید او چه کار می تواند بکند، در عوض به او بگویید که چه کاری از دست خودتان ساخته است. سوالاتی مانند؛ «فکر می کنی چه کمکی از دست من بر میآید؟» و «دوست داری من چه کار کنم؟» کمک کننده است. بعد از آن که برای مشکلات تان راه حلی پیدا شد و هر دو با آن موافق بودید، ببینید چگونه توانستید به جای طفره رفتن و پرخاشگری علت اصلی مشکلتان را پیدا کنید و به راه حل مناسبی دست یابید. صحبت در باره این موضوع باعث می شود که هر دوی شما بیاموزید درزمان بروز مشکل چگونه با یکدیگر برخورد کنید و به نتیجه دلخواه دست یابید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0