کد خبر : 44981
تاریخ انتشار : جمعه 22 سپتامبر 2017 - 10:40
-

ویژگی‌های قرآنی اصحاب امام حسین(ع)

ویژگی‌های قرآنی اصحاب امام حسین(ع)

به گزارش قائم آنلاین،بررسی مهم‌ترین شاخصه‌ها و ویژگی اصحاب امام حسین(ع) از جمله نیازهای روز شیعیان است؛ زیرا کسی که می‌خواهد واجد بهترین ارزش‌ها باشد، باید وارد کلاس کاروانیان و کلاس کربلا و عاشورا شود. این نوع نگاه انسان مؤمن را از مرحله شور و احساسات به مرحله شعور و معرفت رهنمون می‌کند. فلسفه قیام

به گزارش قائم آنلاین،بررسی مهم‌ترین شاخصه‌ها و ویژگی اصحاب امام حسین(ع) از جمله نیازهای روز شیعیان است؛ زیرا کسی که می‌خواهد واجد بهترین ارزش‌ها باشد، باید وارد کلاس کاروانیان و کلاس کربلا و عاشورا شود. این نوع نگاه انسان مؤمن را از مرحله شور و احساسات به مرحله شعور و معرفت رهنمون می‌کند.

فلسفه قیام امام حسین (ع) و ویژگی‌های اصحاب آن حضرت موضوع گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر خلج از کارشناسان امور مذهبی است.

در جریان بازخوانی قیام تاریخ ساز امام حسین(ع)، ویژگی‌ها و شاخصه‌های اصحاب و یاران آن حضرت نیز مورد توجه قرار دارد. از نگاه جنابعالی این شاخصه‌ها کدامند؟

ابتدا مقدمه‌ای عرض کنم؛ حادثۀ عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) جامعیتی مانند جامعیت قرآن دارد.قرآن کتابی است که هر قشری، هر فکری و در هر سنی می‌تواند بهره ببرد و برای همه درس‌ها دارد و درس‌آموز است. کسی که با کتاب قرآن مانوس شود، می‌­تواند از آن استفاده کند.

قیام عاشورا و سیدالشهدا نیز همین گونه است،حادثه عاشورا، حادثۀ دیروز و امروز و فردای ماست و ما با آن کار داریم.  معروف و مشهور این است که وجود مقدس سیدالشهدا(ع) ۷۲ یار داشتند که از کودک ۶ ماهه تا پیرمرد۹۰ ساله در بین یاران حضرت دیده می‌شود. اینکه می‌­گویم ماجرای امام حسین(ع) و عاشورا جامعیت دارد، یعنی در بین اصحاب حضرت، افرادی کلبی، مسیحی و عثمانی‌مذهب بودند؛ یعنی کسانی در بین اصحاب حضور داشتند که اصلاً با فلسفه امامت آشنا نبودند. نقل شده که زهیر بن قین عثمانی‌مذهب بود، به جایی رسید که فرماندۀ سمت راست سپاه سیدالشهدا شد. خیلی عجیب است. یکی از شهدای کربلا ایرانی است؛ یکی از این ۷۲ نفر زن است. روز هشتم محرم با همسرش به خیمه امام حسین(ع) آمد و دو روز مسلمان بود و بعد به شهادت رسید.

رفتار اصحاب عاشورایی بر اساس رفتار امام حسین(ع) بود
اما اینکه شاخص­ه‌های اصحاب سیدالشهدا کدامند، موضوع قابل توجهی است. حضرت شب عاشورا اصحاب را جمع کردند؛ سپاه دشمن برای گشت­زنی به اطراف حرم‌ها که آمدند، از خیمه‌های حضرت سیدالشهدا(ع) شنیدند صدای قرآن می‌­آید؛ «و لهم دوی کدوی النحل، مَا بَینَ رَاکعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ» صدای زنبورمانندی شنیدند؛ بعضی را در حال قیام و بعضی را در حال سجده و رکوع دیدند. این رفتار اصحاب گویای این بود که همگی یکدگل و یکرنگ شده بودند و رفتارشان تابع امام زمانشان بود.

یارانی با وفاتر از اصحابم ندیدم
از سوی دیگر امام حسین(ع) شب عاشورا حجت را بر همه تمام کرد. حضرت فرمود هر کسی قصد بازگشت دارد، می‌تواند برود؛ اینها فقط قصد دارند من را بکشند. حضرت حتی راه را هم نشان داد و فرمود از این مسیر بروید تا دست دشمن به شما نمی‌­رسد، ولی جمله ای فرمودند که احساسات انسان را بسیار تحریک می‌کند. حضرت فرمود اگر می‌­خواهید بروید، زن و بچۀ من را هم با خود ببرید. ابتدا حضرت عباس برخاست و ابراز وفاداری کرد، بعد بنی‌هاشم یک به یک برخاستند. از اصحاب ابتدا جناب حبیب­‌بن مظاهر، پیرمرد ۹۰ ساله و دومین نفر، زهیر بن قین بود. زهیر اما آن جملات مشهور و زیبا را فرمود که اگر هزار بار کشته شوم، بدن ما قطعه قطعه شود، خاکستر شود به باد بدهند، باز من دوست دارم برگردم دنیا و جانم را برای شما فدا کنم؛ بعد از این جملات و اظهار وفاداری‌­ها، سیدالشهدا(ع) این جمله را فرمودند: «لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ اللَهُ عَنِّی؛ من اصحابی باوفاتر و بهتر از یاران خودم و نه اهل بیتی نیکوتر و نزدیک‌تر از اهل‌بیت خودم نمی‌شناسم؛ خدا به شما از سوی من جزای خیر دهد».

اگر از منِ طلبه از این جمله امام(ع) بپرسند، می‌­گویم نمی‌دانم فلسفه این ماجرا چیست، اما ملکوت عالم دست امام است، امام حسین که سلمان دیده، ابوذر دیده، مقداد دیده، فرمود منِ حسین­­‌بن­‌علی اصحابی بهتر از اصحاب خودم در عالم سراغ ندارم؛ خب این یاران چه ویژگی بارزی داشتند؟ در بین یاران امام(ع) عثمانی‌­مذهب بود، کلبی بود، مسیحی بود که عمدتاً در روزهای آخر به کاروانیان پیوستند و تازه مسلمان شدند. در طول این دو سه روز چه کردند که امام حسین می­‌گوید مانند اینها پیدا نمی‌­کنید؟! یعنی دیگر نگردید و خودتان را خسته نکنید؛ از ابتدای خلقت تا آخر مانند اینها پیدا نخواهد شد. امیرالمؤمنین فرمودند اصحاب سیدالشهدا نه گذشتگان به آنها می­‌رسند نه آیندگانی کسی مانند آنها خواهد بود؛ لذا باید بررسی شود عاشوراییان چه ویژگی­‌هایی داشتند.

وفای به عهد از ویژگی‌های قرآنی اصحاب امام حسین(ع)
حضرت امام حسین سیدالشهدا(ع) وقتی از مدینه شروع به حرکت کردند، آیاتی را تلاوت فرمودند. حتی بعد از شهادت وقتی سر بالای نیزه بود، آیاتی را تلاوت کردند. از سوی دیگر وقتی از مدینه که خارج شدند، فرمود «خَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ»، یعنی آیه‌ای را تلاوت فرمود که حضرت موسی(ع) از خوف فرعونیان از شهر خارج شد. همچنین حضرت زمانی که منزل بنی‌­مقاتل رسید، آیه استرجاع را خواند که همان «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» است. بنابراین کار سیدالشهدا(ع) در طی مسیر با قرآن بود. بالای سر جناب مسلم‌­بن عوسجه وقتی با جناب حبیب آمدند این قسمت از آیه۲۳ سوره احزاب را تلاوت فرمودند «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.» خیلی جالب است! حضرت فرمود بعضی­‌ها جان خودشان را در راه الهی قربانی کردند ، عاشق و شیفتۀ خدای متعال بودند و برخی­ها ماندند، یعنی با یک زبان قرآنی حضرت به جناب مسلم فرمودند لحظات لقای الهی است، شما کوچ می‌کنید و من و حبیب هم به تو ملحق خواهیم شد.

برنامه جامع امام حسین(ع) رسیدن به لقای خدا بود
اما اگر بخواهیم با منظری دقیق‌تر که منطبق با قرآن است، به ویژگی امام حسین(ع) و اصحابشان نگاه کنیم، اشتیاق به لقاءالله در آن‌ها پررنگ بود. خداوند در  آیه۶  سوره انشقاق می‌فرماید «یا ایُّهَا الانسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» «کدح» یعنی راهی که با مشقت همراه و اثرگذار باشد؛ بنابراین اصحاب سیدالشهدا(ع) اهل لقاءالله بودند که در مسیر کاروان سختی­‌ها را به جان خریدند. از این جهت حضرت فرمود کسی که در پی لقای الهی است دنبال ما بایید «لیرغب المومن الی لقاءالله». می‌توان گفت مهم‌ترین برنامه امام حسین(ع) مسأله رسیدن و رساندن اصحاب به لقاءالله بود.

وقتی امام حسین(ع) از مکه خارج می‌­شوند، برنامه خود را اینگونه مطرح می‌فرمایدند: «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا؛ هر کس می‌خواهد بذل جان کند و در لقای خداوند وطن گزیند، با من همراه شود»؛‌ این نکته اشاره به لقا‌الله دارد.

اغلب تصور این است که  اولیاءالله، از عرفا و بزرگان ما به لقاء­الله می­‌رساند؛ این خلاف قرآن است، قرآن می‌­فرماید همه به لقاءالله می­‌رسند «یا ایُّهَا الانسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» بنابراین چه کافر و چه مؤمن اینگونه خواهند بود، اما یک تفاوت ماهوی دارد. به نظر می‌رسد تفاوتش در این است که ابتدا به دو گروه تقسیم می­‌شوند: برخی که در مسیر قرآن و در مسیر اهل‌بیت(ع) و ولایت باشند، اسمای جمال خدا مثل رحمانیت و رحیمیت را ملاقات می­‌کنند،‌ اما کسانی که دست­شان از دامان قرآن و عترت کوتاه است، لقای آنها، دیدار اسمای جلال خداست؛ لذا قرآن می‌­فرماید لقاءالله برای همه است.

شیعیان اهل بذل جان در راه ولایت هستند
مؤمنین برحسب استعدادهای خود، برحسب قدم­‌هایی که برمی‌­دارند، برحسب بذل جان و مالی که در راه ولایت دارند، به لقاءالله می‌رسند. امیرالمومنین(ع) فرموند «شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا»، یعنی شیعیان ما بذلِ در راه ولایت می­‌کنند. حضرت نفرمود چه چیزی بذر کنید، یعنی هر کسی هر سرمایه­‌ای دارد، یک موردش را بذل می‌­کند؛ مثلاً عالمی آن قدر مطالعه می‌کند که چشمش کم‌سو می‌شود و یا دست و پا و کمرش مورد آسیب قرار می‌گیرد. بعضی جان‌شان را بذل می­‌کنند، مانند شهدای صدر اسلام و اصحاب ائمه(ع) که در اوج آن‌ها شهدای کربلا قرار دارند. بعضی­‌ها اشعارشان را بذل می‌­کنند مانند کُمِیت، دعبل خزاعی و سیداسماعیل حِمیَری که البته به فراخور آن اشعار، جانشان هم در خطر قرار می­‌گیرد. برخی نیز آبرویشان را خرج کردند، مانند ذریح محاربی. وی در زمان امام صادق زندگی می­­‌کرد؛ یک روز نزد امام(ع) رفت و فرمود من فضائل زیاد امام حسین(ع) را می‌­گویم و مردم من را مسخره می‌­کنند و می­‌خندند و آبروی مرا می‌برند و مرا دروغگو خطاب می‌کنند، بعد کار به جایی رسید که در خانه خودش پسرش او را استهزا می­‌کرد. حضرت به او فرمود یا ذریح دع‌الناس؛ مردم را رها کن، تو آبرویت را در راه ما خرج کردی؛ بگذار مردم هر طرف می­‌خواهند بروند، ما جواب تو را می‌­دهیم.

بنابراین درجات بذل و بخشش در راه اهل‌بیت(ع) مختلف است که البته در اوج آن‌ها بذل جان مهم‌ترین آنهاست.

بذل جان بهترین راه رسیدن به لقاءالله بود
بنابراین لقای الهی بستگی به میزان بذل داشته‌های انسان در راه ولایت دارد. یکی مال، دیگری جان و عده‌ای قلم و آبرویش را می­‌دهند، اما چیزی عزیزتر از جان نداریم، لذا وجود حضرت سیدالشهدا(ع) و سایر اهل‌بیت(ع) در راه خدا و اصحاب نیز در راه اهل‌بیت(ع) که همان راه خداست،  بذل جان می‌کنند. به امام حسین می‌گفتند چرا به سمت کوفه می‌روید؟ حضرت می‌فرمود جدم پیغمبر را در خواب دیدم  که گفت حسین، خداوند در بهشت درجاتی برای تو قرار داده است که جز با شهادت به آن درجات نمی‌رسی؛ «وَ إِنَّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ‏ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَة»؛ شهادت هم با بذل جان حاصل می‌شود. لذا در زیارت اربعین می‌خوانیم خدایا من به زیارت کسی آمدم که «بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیک؛ جانش را در راه تو فدا کرده است» یعنی با بذل جان به سمت لقاءالله می‌­خواهیم برویم.

وقتی امام حسین(ع) شرط همراهی با کاروان را «بذل جان» معرفی کردند، در ماجرای شب عاشورا اصحاب امام این ویژگی را به زبان ابراز کردند و در عمل روز عاشورا پیاده کردند.

بله همین طور است و نباید فکر کنیم بذل جان و مال کار آسانی است. یکی از شخصیت­‌هایی که در کربلا خیلی چهره درخشانی دارد، عمرو انصاری است. ایشان کسی بود که به همراه زهیر هنگام اقامه نماز ظهر، سپر بلای کاروانیان شدند. در تاریخ آمده است که ۱۳ تیر وارد اعضای بدن وی شد و زمانی که نماز کاروانیان تمام شد، با صورت به زمین افتاد. عمرو به امام حسین(ع) یک جمله فقط گفت. فرمود آیا به عهدم وفا کردم؟ حضرت فرمود «نَعَم أنت‏َ أمامى‏ فی الجنة؛ بله وفا کردی؛ تو مقابل من وارد بهشت می‌شوی»

در تاریخ آمده است، عده‌ای از همان ابتدا با امام حسین(ع) همراه نشدند و عده‌ای نیز میانه راه از کاروان حضرت جدا شدند؛ به نظر شما علت این ریزش­‌ها چه مسأله‌ای بود؟

بحث عدم همراهی با امام(ع) و با ولایت فقط مخصوص به حادثه سیدالشهدا نیست. ماجرای رسالت، امامت، عاشورا و مهدویت و انتظار با هم گِره خورده‌اند. ما اکنون امام حیّ و حاضر داریم که بر تمام امورات نظارت دارد. در روایات است که وقتی حضرت تشریف می‌­آورند، یک عده حاضر به همراهی نیستند.

حق‌مداری عامل همراهی با کاروان امام
این را هم عرض کنم یاری امام در هر زمان مصادیق و مراتب مختلفی دارد. در روایات داریم که یاری اهل‌بیت(ع) چند نوع است: بعضی با زبان، بعضی با قلب، بعضی با قلب و زبان و جان و مال.
اما اولین عاملی که باعث می­‌شود انسان با امام خودش همراهی نکند، عدم حق‌محوری است. کسی که از حق و حقیقت فراری باشد، چه در دوران امام حسین(ع)، چه در دوران حضرت مهدی(ع)، چه دوران امام رضا و … باشد، امام را یاری نخواهد کرد. در حادثه عاشورا امام حسین(ع) یکی از محورهایشان حق­‌محوری است، لذا در یکی از منزلگاه‌ها امام حسین(ع) رؤیایی دیدند و آیه استرجاع خواند. در این هنگام حضرت علی ­اکبر پرسید پدر جان «لِمَن استُرجِعتَ؛ چرا آیه استرجاع می‌­خوانید؟» این آیه برای مصیبت بزرگ است؟ حضرت فرمود هاتف را دیدم که می­‌گوید این کاروان دارد به سمت مرگ می­‌رود، مرگ هم به دنبالشان می­‌آید. حضرت علی­ اکبر فرمود: «أَ لَسْنَا عَلَى‏ الْحَق‏» مگر ما بر حق نیستیم؟ دیگر چه ترسی از مرگ داریم؟ حضرت فرمود بله ما بر حق هستیم بعد حضرت علی ­اکبر فرمود: «إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوت»‏، حالا که ما بر حق هستیم هیچ ترسی از مرگ نداریم. کسی که دنبال حق و حقیقت باشد، امام را یاری می­‌کند. نتیجه می­‌گیریم کسی که دنبال حق نباشد، امام را یاری نمی­‌کند.

کسی که عدالت‌محور نباشد، توفیق همراهی با امام را ندارد
دومین عاملی که باعث می­‌شود انسان دست از ولیّ زمان بردارد و او را یاری نکند، عدم عدالت‌محوری است. امام(ع) مظهر عدل خداست، امام عدالت­‌محور است، او می‌­خواهد عدل و داد را در منصه ظهور بگذارد. اگر کسی از عدالت بدش بیاید و با آن میانۀ خوبی نداشته باشد، با امام(ع) میانۀ خوبی نخواهد داشت. لذا حضرت مهدی(ع) زمین را پر از عدل و داد می‌­­کند.عدل هم به معنای مساوی قرار دادن نیست بلکه یعنی هر چیز اندازه خودش، وُضعَ شیءٌ فی موضعه؛ هر کسی و هر چیزی را جای خودش قرار دادن.

ببنید این ویژگی‌ها در اصحاب امام حسین(ع) نمود زیادی داشت. حضرت در ماجرای کاروان هر کسی را به یک کاری گماشتند. یک عده را نامه‌رسان، یک عده را خدمتکار، عده‌ای را فرمانده سپاه؛ اما هیچ کدام اعتراضی نداشتند و با جان و دل وظیفه خود را انجام می‌دادند.

بنابراین زمانی ممکن است امام زمان(عج) بفرماید این خانه شما را باید بگیریم، ممکن است بگوییم نه، خانه من است. امام می­‌گوید مال حرام است. اگر من از عدل بدم بیاید، جلوی امام می‌­ایستم. امام حسین نامه‌های مختلفی داشتند، در یکی از نامه­‌ها فرمودند: امام کارش این است قیام به قسط می­‌کند، قیام به عدل و داد می­‌کند. ظاهراً نامه به اهل بصره است، اگر کسی با قسط و عدل مخالفت کند، نمی‌تواند امام را همراهی کند.

کسی که اهل دنیا باشد، امام(ع) را یاری نمی‌کند
سومین علت عدم همراهی با امام(ع)، دنیاطلبی است، زیرا امام(ع) با دنیا کاری ندارد، امام آزاده  است، می‌­خواهد مردمی که به زمین چسبیدند را بردارد و به اوج آسمان‌ها برساند. اگر کسی چسبیدۀ به دنیا باشد، نمی‌­تواند امام را همراهی کند؛ این همان نکته‌ای است که امام حسین(ع) در یکی از منزلگاه‌ها به آن اشاره کرد. حضرت فرمود «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ مردم عبد دنیا هستند و دین آب دهانی بر سر زبانشان است. تا زمانی که معیشت‌شان فراهم باشد، دور آن می‌گردند و زمانی که دچار بلا می‌شوند، دینداران کم هستند» بنابراین کسی که اهل دنیا و عبد دنیا نباشد، از همه تعلقات آن هم رهاست لذا زمانی که با حق مواجه شود، خود را شتابان به سمت آن می‌رساند و تا پای جان حق را همراهی می‌کند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دو × 4 =