کد خبر : 47104
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 اکتبر 2017 - 12:00
-

روز تاسوعا در کربلا چه گذشت؟

روز تاسوعا در کربلا چه گذشت؟

به گزارش قائم آنلاین،روز تاسوعا روزیست که شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زیاد در باب قتل امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد. ابن سعد بر حسب آن نامه، مهیاى قتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که: یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى. جنود نامسعود

به گزارش قائم آنلاین،روز تاسوعا روزیست که شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زیاد در باب قتل امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد. ابن سعد بر حسب آن نامه، مهیاى قتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که: یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى.

در روز تاسوعا چگونه گذشت؟

جنود نامسعود او سوار شد ورو به سپاه سید الشهداء آوردند در حالیکه آن حضرت در پیش خیمه، شمشیر خود را در بر گرفته بود و سر بزانو نهاده بود و بخواب رفته بود. جناب زینب چون هیاهوى لشکر را شنید، بنزد برادر دوید، عرض کرد: برادر مگر صداهاى لشکر را نمی شنوید که نزدیک شده اند. پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسولخدا را در خواب دیدم که بمن فرمود: تو بسوى من خواهى آمد.

حضرت زینب تا این خبر را شنید، طپانچه بر صورت زد و واویلا گفت. حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از براى تو نیست ، صبر کن و ساکت باش، خدا ترا رحمت کند.

پس جناب عباس را فرستاد تا تحقیق کند چه مطلب شده چون معلوم کرد که بناى قتل است، آنشب را حضرت از ایشان مهلت خواست که قدرى نماز و دعا و استغفار بجا آورد و بالجمله این روز، روز اندوه و حزن اهل بیت ع است.

شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود پدرم: فداى آن ضعیف غریب.

۱. محاصره خیمه‌ها در کربلا

امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود. ۱

۲. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام

در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد. ۲ آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:«أین بنو اختنا»:«پسران خواهر ما کجایند؟» ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.

حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند: چه می‌گویی؟ شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:«لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو) باد. ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد؟» ۳

۳. در خواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام

در عصر تاسوعا امام علیه السلام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب دیگر مهلت گرفتتند.۴ چون عمر سعد لشکر را آمادۀ جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد،حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آنها ابتدا قبول نکردند، ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.۵

۴. آمدن لشکر تازه نفس به کربلا

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد. ۶

۵. خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش

در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.

۶. یک شب مهلت برای راز و نیاز

پس حضرت عباس (علیه السلام) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشکریان خود پرسید که: چه باید کرد ؟

عمروبن حجاج گفت: سبحان الله اگراهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی می‌کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.

قیس بن اشعث گفت: درخواست آنها را اجابت کن به جان خودم سوگند که آنها صبح فردا با تو خواهند جنگید.

ابن سعد گفت: بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنندهرگز با درخواست آنها موافقت نکنم .

و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی (علیه السلام) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‌دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباز زدید، دست ازشما برنخواهیم داشت.

منبع:۱. کافی:ج۴ ص ۱۷۴. ۲.اعلام الوری: ج۱ص۴۵۵. فیض العلام:ص۱۴۳.بحار الانوار:ج۴۴ص۳۶۱. ۳.از مدینه تا مدینه :ص۳۸۱_۳۸۲ ۴.اعلام الوری:ج۱ ص۴۵۵. فیض العلام:ص۱۴۶. بحارالانوار:ج۴۴ص ۳۹۲. ۵. مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷. ۶. اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵. فیض العلام:ص۱۴۶. ۷. مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷. فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دو × 5 =