به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی، تصور کنید سال ۱۹۱۷ است و آمریکا در آستانه ورود به جنگ جهانی اول قرار دارد. اما ارتشش کوچک و ظرفیتش برای جمعآوری اطلاعات بسیار محدود است. سازمانهایی به نام “سیا” یا “آژانس امنیت ملی” (NSA) وجود ندارند. درواقع تنها فعالیتهای رمزگشاییِ نظامی در عمارتی متعلق به یک میلیونر در حومه “ایلینوی” انجام میشود که البته مقیاس آن بسیار محدود است.
دو فرد اصلی در رأس این عملیات فوقالعاده “الیزابت اسمیت” و “ویلیام فرایدمن” بودند که بعدها با هم ازدواج کردند. هیچیک از آنها درزمینهٔ “تحلیل رمز” تحصیلات رسمی نداشتند. الیزابت در دانشگاه بر روی آثار “شکسپیر” و “تنیسون” مطالعه کرده بود و فرایدمن دکترای ژنتیک داشت. اما همانطور که در ادبیات و ژنتیک لازم است، هر دو در تشخیص الگوها مهارت داشتند.
واشنگتن کدهای دشمن را برای رمزگشایی نزد آنها میفرستاد که تنها مرکز موجود در کشور بود.
الیزابت و همسرش ویلیام
در صد سال گذشته زنان بیش ازآنچه میدانیم و تصور میکنیم در این حوزه فعالیت کردهاند. اما فعالیتها و سهم آنها در پیشرفت این علم بهتازگی موردتوجه قرارگرفته است. کشف کدها و الگوهای فراموششده و مصاحبه با چند تن از افرادی که قبلاً در این حوزه فعالیت داشتند، نقش پررنگ زنان را آشکار ساخت.
دهم سپتامبر روز “ایدا لاویس” نامگذاری شده است. لاویس ریاضیدان قرن نوزدهم بود که برای اولین رایانههای طراحی شده توسط همکارش “چارلز ببیج” الگوریتم مینوشت. او اهمیت بالقوه رایانهها در آینده را بسیار بهتر از ببیج درک کرده بود. اکنون زمان خوبی است که از زنانی تقدیر کنیم که سالها قبل از ظهور کامپیوترها و برنامههای رمزگشا، تکنیکهای کدگشایی را با دست انجام میدادند.
صاحب عمارتی که الیزابت و ویلیام در آن کار میکردند، میلیونری به نام “جورج فابیان” بود. او در ابتدا الیزابت را برای کار در پروژهای استخدام کرده بود که قصد داشت اثبات کند نمایشنامههای ویلیام شکسپیر توسط فرد دیگری در دوره او نوشتهشده است: فیلسوف و سیاستمداری به نام “فرانسیس بیکن”. فابیان باور داشت که اولین کتاب منتشرشده از نمایشنامههای شکسپیر حاوی پیامهایی مخفی است که این ادعا را ثابت میکنند.
اما عمارتش در “ریوربانک” تنها مکان انجام این پروژه نبود. فابیان دانشمندان بااستعداد را استخدام میکرد تا در آزمایشگاههایش کار کنند و اختراعاتی مانند مهمات و سلاحهای جدید برای ارتش یا گندمِ مقاوم در برابر خشکسالی ایجاد کنند.
“جیسون فاگون” نویسنده کتاب جدیدی درباره الیزابت فرایدمن میگوید: “فابیان یک میلیونر دیوانه بود. او همیشه شلوار سوارکاری میپوشید، اما هیچکس او را در حال اسبسواری ندید. خودش را سرهنگ مینامید اما هرگز در ارتش خدمت نکرده بود.”
اما وهم و خیالهای فابیان در اوج بحرانهای بینالمللی آمریکا، مرکزی برای رمزگشایی پیامهای دشمن فراهم کرد. در اینجا بود که نور استعداد الیزابت شروع به درخشش کرد و به یکی از بزرگترین رمزگشایان تاریخ تبدیل شد. همسرش ویلیام این علم را “تحلیل رمز” نامگذاری کرد. دستاوردهای ویلیام بهخوبی در تاریخ ثبت شدند، درحالیکه دستاوردهای الیزابت برای سالیان سال در حاشیه قرار داشت.
الیزابت فهمید که استعداد خارقالعادهای در چرخاندن حروف ناقص یک پیام در سرش را دارد. تنها ابزاری که از آنها کمک میگرفت خودکار و کاغذ بود. او مثلاً فراوانیِ تکرار حروف و کلمات را در زبانهای مختلف بررسی میکرد. این کار به یک رمزگشا کمک میکند بفهمد چه حروفی را بهجای حروف مخفی به کار میبرند.
رمزگشایی کدهای حملونقل ژاپنی تقریباً غیرممکن بود. اما توسط برخی از زنان که برای این هدف استخدامشده بودند، رمزگشایی شد.
مثلاً در این پیام مخفی “UIF GPY KVNQFE PWFS UIF GFODF”، احتمالاً بهجای “E” از حرف “F” استفادهشده است. زیرا زیاد تکرار شده و “E” رایجترین حرف در زبان انگلیسی است. “UIF” یک کلمه سهحرفی است که به “E” ختم میشود و احتمالاً کلمه “The” است. این کد درواقع بسیار ساده است. زیرا بهجای حروف اصلی، از حرف بعدی آن در الفبای انگلیسی استفاده کرده است: “THE FOX JUMPED OVER THE FENCE”.
الیزابت موفق میشد رمزهایی بسیار پیچیدهتر از این را هک کند. پیامهایی که حروف آن به چندین روش مختلف و پیچیده رمزنگاریشده بود. گاهی برای کشف پیام آنها باید به جداول خاصی مراجعه میشد. رمزگشایان باید با مهندسی معکوس، خروجی بهدستآمده از متن رمز و قدرت ذهنشان این پیامها را فاش میکردند.
حتی پس از جنگ جهانی اول نیز به استعداد و تواناییهای او نیاز داشتند. او پس از ترکِ ریورلند هم به رمزگشایی پیامهای مخفی ادامه داد. اما این بار پیامهای مخفی متعلق به مجرمان بودند. الیزابت در زندانی شدن برخی از اعضای باند “ال کاپون” نقش داشت.
فاگون میگوید: “مدام با الیزابت تماس میگرفتند تا معماهایی که هیچکس قادر به درک آنها نبود را حل کند. او یک سلاح مخفی بود. مهارتهایش آنقدر غیرمعمول و خارقالعاده بود که وجودش به یک ضرورت تبدیل شد.”
“الیزابت فرایدمن” در رمزگشایی بسیاری از پیامهای دشمنان به دولت آمریکا کمک کرد
به لطف اسنادی که اخیراً از حالت محرمانه خارج شدند، اکنون میدانیم که الیزابت در جنگ جهانی دوم نیز در انهدام شبکهای از جاسوسهای نازی نقش داشت. آنها سعی داشتند مدرم آمریکای جنوبی را به انقلاب فاشیستی تحریک کرده و از این راه به آمریکا حمله کنند. بسیاری از این جاسوسها به دلیل فعالیتهای مستقیم او و تیمش دستگیر شدند. اما دههها است که این موفقیتها به نام “جی. ادگار هوور” و افبیآی ثبت شده است. الیزابت که سوگند خورده بود کار و زمینه فعالیتش را مخفی نگاه دارد، ساکت ماند.
زمانی که برای اولین بار وارد دنیای رمزگشایی شد، یکی از معدود زنانی بود که در این زمینه کار میکرد. اما تا جنگ جهانی دوم همهچیز فرق کرد. در کتاب دیگری درباره زندگی الیزابت نوشتهشده که ارتش و نیروی دریایی ایالاتمتحده هزاران زن را برای عملیات رمزگشایی استخدام کردند.
زنان جوان در رشتههای ریاضیات، علوم و زبانشناسی از طرف کالج ولزلی نامههای مخفی دریافت میکردند و دعوت به مصاحبه میشدند. نامهها از طرف یک استاد ستارهشناسی ارسال میشد. از آنها میپرسید آیا به حل جدول کلمات علاقه دارند یا نه؛ و آیا میخواهند ازدواج کنند؟
دفتر کار زنان در رمزگشایی پیامهای نیروی دریایی
پاسخ درست به این سؤالها به ترتیب “بله” و “خیر” بود. زنان آموزگار مدرسه نیز استخدام شدند و ازجمله دستاوردهای آنها رمزگشایی کدهای حملونقل ژاپن بود.
زمانی که از این قبیل عملیات صحبت به میان میآید، زنان بهعنوان چرخدندههایی از یک دستگاه غولپیکر توصیف میشوند که کارهای کوچک و البته دقیق آنها سبب رمزگشایی پیامها میشد. اما اکنون میدانیم زنانی نیز وجود داشتند که در شکستن کدها نقش برجسته و قابلتوجهی ایفا کردند.
یکی از آنها زنی است که ویلیام فرایدمن با او همکاری میکرد و سعی داشتند “رمز بنفش” ژاپنیها را بشکنند. “جنویو گروتجان” در سپتامبر ۱۹۴۰ در تیم فرایدمن کار میکرد که موفق به رمزگشایی یک الگوی مهم شد که درنهایت به شکستن کد بنفش انجامید. سرپرستش “فرانک روولت” فریاد زد: “همینه! همینه! جنویو آنچه میخواستیم را پیدا کرد.”
“آن کاراکریستی” اولین زنی بود که در آژانس امنیت ملی به سمت معاون رئیس رسید
مثال دیگری از زنان موفق در این حوزه “آن کاراکریستی” است بعدها به سمت معاون رئیس NSA رسید. او در طول جنگ با همکارش “ویلما بریمن” کار میکرد که با هم کدهای ارتش ژاپن را شناسایی کردند. آنها هر روز پنتاگون را در جریانِ دستورات نبرد قرار میدادند که به عملیات بزرگی تبدیل شد.
در سازمانهای آمریکا زنان حضور پررنگی داشتند. اما در بریتانیا چطور؟ “بلچلی پارک” مکان معروف و شناختهشده در بریتانیا برای رمزگشایی است که بخشی از پیشرفتهایش را مدیون زنان است. تعدادی از این زنان پس از فاش شدن وقایع بلچلی بهطور رسمی شناخته شدند.
“جوآن کلارک”، “میویس بتی” و “مارگارت راک” موضوع کتابها و مقالات زیادی شدند. از ماجرای رمزگشایان زن در سریال تلویزیونی نیز ساخته شد که در سال ۲۰۱۲ در بریتانیا پخش شد.
اما اکنون نامهای دیگری از سایه بیرون آمدهاند. “برایونی نوربرن” دانشجوی دکترای دانشگاه باکینگهام است که بیش از پنج سال درباره این شخصیتها تحقیق کرده. او میگوید یکی از شخصیتهایی که اسمی از او برده نشده “وندی وایت” است.
خانم وایت کارش را در سال ۱۹۱۶ و تقریباً همزمان با الیزابت فرایدمن آغاز کرد. او در “دفتر جنگ” استخدام شد اما اطلاعاتی درباره جزئیات وظایفش در دست نیست. اما اسناد نشان میدهند که در هکِ یک پیام دریایی فرانسوی به نام “رزی” کمک کرده است.
در اسناد “نوبی کلارک” افسر ارشد اطلاعاتی مکاتباتی میان او و همکارانش ثبت شده که از خانم وایت شکایت میکردند. یکی از آنها او را “زنی بسیار دشوار و بداخلاق” توصیف کرده بود. کلارک از این اظهارات ابراز ناراحتی کرده و آنها را “توطئه” علیه خانم وایت دانسته بود.
جزئیات زندگی وایت محرمانه باقیمانده است
کلارک دریکی از نامههایش نوشت: “خانم وایت سمت بالاتری نمیخواهد. اما چهارده سال کار در کدهای ایتالیایی، فرانسوی و آمریکایی دانش گستردهای درزمینهٔ اشکال مختلف رمزگشایی به او داده است.”
فاگون به این مسئله بحثبرانگیز میپردازد که آیا زنان میتوانند درزمینهٔ های تخصصی مانند ریاضیات یا برنامهنویسی برابر با مردان عمل کنند: “همهجا بحث از این است که آیا تفاوتهای زیستی وجود دارد؟ لازم نیست درباره این بحث کنیم، زیرا تاریخ را داریم. زمانی که به تاریخ رجوع میشود، حضور زنان را میبینیم که در تمام این سالها نقش مهمی داشتهاند که فاش نشده است.”
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0