کنفرانس مقابله با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی که هفته گذشته در کویت، برگزار شد، گویی در یک جزیره دور افتاده صورت گرفت و رسانههای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، این برنامهها را بسیار ضعیف پوشش دادند.
پایگاه خبری شبکه «المسیرة»، با انتشار این گزارش نوشت: تنها شبکه الجزیره آن هم از باب رویارویی با ابوظبی و ریاض به پوشش فعالیتهای مذکور پرداخت.
به موازات این مسئله، کارناوال رسانهای اسرائیل و خوشحالی این رسانهها از روابط شبه علنی میان عربستان و اسرائیل قابل توجه است. رسانههای که بر روی مصاحبه ژنرال «گادی ایزنکوت» رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل با پایگاه سعودی «ایلاف» متمرکز شدند و آن را پیامهای اسرائیل به عربستان دانستند و ارسال این پیامها از طریق یک کانال عربی را بشارتی برای اعلام علنی روابط میان ریاض و تلآویو و عادیسازی کامل روابط دانستند.
قطار عادیسازی روابط سعودی – اماراتی با رژیم صهیونیستی سرعت گرفته است و به نظر میرسد که این شرط آمریکایی – اسرائیل برای تحقق رویاهای بن سلمان و بن زاید در منطقه و ایجاد کشورهایی لائیک باشد. کشورهایی که در آنها اسلام به کنار رفته و از شیوه غربیها الگوبرداری میکند.
در ادامه این یادداشت که به قلم « إبراهیم الوادعی» نوشته شده، آمده است: روابط اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس، چندین دهه است که بدون هیچ پیشرفتی روی میز قرار دارد. اما شکست طرح ایجاد هرج و مرج آمریکا در منطقه و طرح خاورمیانه جدید، نگرانی تل آویو را برانگیخت و کار را به جایی کشاند که وی از همپیمانان خود در خلیج فارس خواست که روابط خود را هرچند که برایشان مشکلات داخلی به همراه دارد، علنی کنند.
این مسئله به کشورهای عربستان و امارات منحصر نشد بلکه در کلیه کشورهایی که در مدار ائتلاف موسوم به ائتلاف عربی قرار داشتند؛ شاهد این تغییر رویه هستیم. روزنامه «اسرائیل الیوم» طی گزارشی طولانی به بررسی فضای سیاسی جدید در سودان میپردازد و مینویسد که دیگر واژه عادیسازی در پایتخت «نَههای سهگانه» ممنوع نیست. (اشاره به نشست خارطوم در سال ۱۹۶۹ که طی آن یک بیانیه قاطع شامل نه به صلح، نه به مذاکره و نه به رسمیت شناختن اسرائیل صادر شد).
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چه چیزی حکام عربستان و امارات را به این امر واداشته و این مسئله را برایشان در اولویت قرار داده است؟ آیا پاسخ ایران است؟ نه این مسئله صرفا برای منحرف کردن موضوع است. زیرا ایران خطری برای عربستان ندارد ..بلکه باید به مرزهای جنوب این کشور و جنگ آن با یمن نگریست. تا پیش از انتفاضه بزرگ مردم یمن علیه خاندان «الاحمر» و دستنشاندههای عربستان در ۲۱ سپتامبر، چندین دهه بود که ریاض امور یمن را به دست داشت و یمنیها نیز تحت سلطه بودند.
این جنگ از روز نخست یعنی ۲۶ مارس ۲۰۱۵، با حضور افسران خارجی از جمله اسرائیلی کلید خورد و خلبانان اسرائیل با پرواز از پایگاههای سعودی و پایگاههای هوایی در اریتره، مناطق مختلف یمن را بمباران کردند و جنایات متعددی را مرتکب شدند. گزارشهای غربی موجود نشان میدهد که عربستان اگر نظارت و فرماندهی آمریکا برای ارائه اطلاعات و مشخص کردن اهداف و مدیریت اتاقهای عملیاتی نبود، وارد این جنگ نمیشد.
با گذشت سه سال از تجاوز عربستان به یمن و طولانی شدن این جنگ، ریاض و ابوظبی میترسند که تل آویو پشت همپیمانانش در خلیجفارس را خالی کند و در نتیجه لابی صهیونیستی در آمریکا نیز، همین سیاست را دنبال کند.
در ادامه این یادداشت آمده است: اسرائیل که با دیدگاهی کاملا نظامی در سال ۲۰۰۶ با حزب الله وارد جنگ شده بود نه از روی کینه، پس از آنکه دید، مسیر جنگ با حزبالله به نفع این جنبش تمام میشود، پس از ۳۳ روز جنگ را متوقف کرد و اکنون در جنگ عربستان با یمن، پس از سه سال، همه چیز به نفع صاحبان زمین یعنی یمنیها در حال تمام شدن است و جنگ مذکور وارد تنگنایی شده که از همان ابتدا نیز وجود داشت و هیج هدفی محقق نشده است و خزانههای کشورهای حاشیه خلیج فارس با کاهش قیمت نفت و امضای قراردادهای تسلیحاتی متوالی، در حال خالی شدن است.
با وجود تمامی تلاشهای رسانهای و سیاسی برای علنی کردن عادیسازی روابط میان برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، ناظران سیاسی بر این باورند که حرکت پشت مسئله عادیسازی روابط راهکار مناسبی نیست و برای بنسلمان که به دنبال تکیه زدن بر عرش سلطنت پدر است و نیز بن زاید ثبات به همراه نخواهد داشت بلکه کاملا بالعکس است. هربار که پرچم رژیم صهیونیستی در کشوری برافراشته شد، نگرانیهای زیاد داخلی را به همراه داشته و رفاه این کشورها نیز برباد رفته است. مصر پس از کمپ دیوید بهترین شاهد مثال این مسئله است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0