کد خبر : 64914
تاریخ انتشار : جمعه 15 دسامبر 2017 - 9:45
-

آقای رئیس جمهور «مدیران آویزان» را برکنار کنید

آقای رئیس جمهور «مدیران آویزان» را برکنار کنید

به گزارش قائم آنلاین،روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و

به گزارش قائم آنلاین،روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

بحران‌های معجزه‌ساز و یک هشدار جدی!

جعفر بلوری در کیهان نوشت:
شاید برای عده‌ای باورکردنی نباشد اما ما مسلمانان به معجزه عادت داریم. بسیاری از تحولاتی که با هدف براندازی یا تضعیف جمهوری اسلامی ایران از آن سوی آب‌ها برنامه‌ریزی و با هزینه‌های سنگین تدارک دیده شده‌اند، یکی پس از دیگری به در بسته می‌خورند. برخی با هوشیاری مردم و مسئولین، برخی به برکت حضور نخبگانی همچون سردار سلیمانی، برخی به برکت خون شهدایی مثل حججی و برخی نیز با اتفاقاتی شبیه به چیزی مثل… معجزه!
بسیاری از این بحران‌های «از آن طرف آب آمده» به رغم تحمیل هزینه‌های بعضا جبران‌ناپذیر، در نهایت به شکلی که تصور آن هم «محال» به نظر می‌رسند مصداق «من حیث لایحتسب» شده و به برکات عجیب و غریبی ختم شده‌اند.
بحران‌هایی به بزرگی «داعش» و انواع و اقسام گروه‌های تروریستی تکفیری که طی ۶ یا ۷ سال گذشته از سوی مراکز اطلاعاتی غرب و ارتجاع عرب پروار و به منطقه تحمیل کردند و به جان و ناموس مردم انداختند، کم بحرانی نبودند. مگر سقوط استان عظیم موصل و نیمی از عراق در کسری از ثانیه رخ نداد؟! به قول یکی از سیاسیون عراقی، «شب خوابیدیم، وقتی صبح بیدار شدیم، موصل سقوط کرده بود.» چقدر طول کشید تا سوریه به جولانگاه تکفیری‌های وحشی و گروههای تروریستی تبدیل شود؟ کمتر از چند روز؟! بشار اسد چقدر به ماندن امیدوار بود؟! مگر تروریست‌های تکفیری تا مرزهای کشورمان که هیچ، به داخل تهران نیامدند؟! هدف نهایی تمام این بحران‌سازی‌ها را هم که قدم به قدم با مذاکرات هسته‌ای به پیش می‌بردند! گفتند چیست؟ «مقابله با متحدان منطقه‌ای ایران برای تضعیف تهران»

ایران اما به کمک دوستانش کمر داعش و صاحبانش را یکجا شکست. افتخار نابودی داعش کم چیزی نیست که اگر بود امروز بین قدرت‌های بزرگ جهان بر سر اینکه «چه کسی داعش را شکست داد؟» دعوا نبود. امروز فرانسه، آمریکا و انگلیس، همان متهمان ردیف اول پرونده داعش، حسادت‌وار به در و دیوار می‌زنند تا این افتخار را از ایران و متحدانش بگیرند اما نمی‌توانند. موقعیتی که امروز ایران و مقاومت به برکت زمین زدن داعش در بین مسیحیان، ایزدی‌ها، کردها و مسلمانان کسب کرده، چیزی نیست که می‌شد به این راحتی آن را پیش‌بینی کرد. امروز «بسیج» به عراق و سوریه رسیده و این نیروی مسلح با ارزش و موثر به کمک ارتش‌های کشورهایشان می‌روند. امروز نشست‌های بزرگی با محوریت ایران و دوستانش در منطقه و جهان برگزار می‌شود آن هم بدون حضور آمریکا. امروز سردار سلیمانی در بحبوحه انتفاضه قدس، با فرماندهان نظامی فلسطین گفت‌وگو و فرمانده نیروهای بسیج مردمی عراق از مناطق مرزی اسرائیل دیدن می‌کند. رسیدن به نقطه «حذف آمریکا از معادلات منطقه» و «مرزهای اسرائیل» آن هم با عبور از دریچه داعش! معجزه نیست؟! داعشی که برای مهار ایران ساخته بودند!
منطقه غرب آسیا طی چند سال گذشته پر بوده از این بحران‌ها و معجزه‌ها. منطقه حتی یک روز را هم بدون بحران سپری نکرده. همه این بحران‌ها، یکی یکی می‌آیند و به در بسته می‌خورند. هنوز پس‌مانده‌های داعش جارو نشده‌اند که، بحران کردستان عراق کلید می‌خورد، بحرانی که در نهایت به گفته رهبران تجزیه‌طلب عراق، زحمات ۲۵ ساله آنها را به باد داده و نفوذ ایران در منطقه را زیادتر می‌کند و داستان اسرائیلی«کشور کردستان» را برای همیشه به محاق می‌برد. کارشناسان مشغول تحلیل موضع کردستانند که، بحران «علی عبدالله صالح» و «فتنه صنعا» از راه می‌رسد اما ظرف کمتر از یک هفته این، با ارزش‌ترین مهره امارات و آل‌سعود، به خاطر حماقت بن سلمان می‌سوزد و الحوثی‌ها را در موضعی به مراتب برتر قرار می‌دهد. کار به جایی می‌رسد که برخی رسانه‌های آمریکایی می‌نویسند، بن سلمان، ولیعهد عربستان جاسوس ایران است:
«در یمن چنین شایع شده که محمد بن سلمان مامور مخفی ایران است. به این سبب که هر آنچه را که در طول سه سال گذشته انجام داده، بیشتر به نفع ایرانیان تمام شده است. یکی از مهم‌ترین این اقدامات جنگ فاجعه‌آمیز در یمن است. شگفت اینکه خطر ایجاد وضعیتی وجود دارد که عربستان از آن می‌هراسد: ایجاد شبه حکومتی مانند حزب‌الله توانمند و مصمم تحت نفوذ ایران در مرز جنوبی عربستان.»(امریکن کانزرویتیو، آذرماه ۹۶)
حالا هم بحران بزرگ تازه‌ای از راه رسیده که هیچ بعید نیست، دودمان رژیم صهیونیستی را به باد دهد: اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی دونالد ترامپ! این بحران هم می‌تواند مثل بحران‌های دیگر به در بسته بخورد و برکات عظیمی به همراه آورد. این بحران اگرچه کمتر از یک هفته عمر دارد اما در همین یک هفته، برکات عجیبی داشته که با حفظ هوشیاری فلسطینی‌ها و رهبران جهان اسلام، می‌توان امیدوار بود، کلک صهیونیست‌ها با همین بحران کنده شود. اما به شرطها و شروطها!
بازگشت قدس و مسئله فلسطین به صدر مسائل جهان اسلام، رسوا شدن کشورهای مرتجع عربی حاشیه خلیج‌فارس، انزوای عجیب آمریکا و عربستان، آغاز انتفاضه چهارم، افزایش نفرت از آل‌سعود در منطقه، هوا شدن فتنه شیعه و سنی و… از جمله مواردی هستند که به نوشته کارشناسان طی همین یک هفته گذشته و به دنبال حماقت ترامپ درباره قدس به نفع ایران، مقاومت و متحدانش حاصل شده و به گفته سید حسن نصرالله، در نهایت می‌تواند باعث نابودی اسرائیل شود: «من با تمام اطمینان و یقین می‌گویم، تصمیم ترامپ آغاز پایان اسرائیل خواهد بود.»

نکته مهم اما، حفظ هوشیاری است؛ این نکته اولین و آخرین شرط تحقق این هدف است. چگونه؟ بخوانید:
دیروز سران برخی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اسلامبول برای محکوم کردن اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی دور هم جمع شدند. کشورهایی مثل ترکیه که در اسرائیل سفارت دارند! ناگهان ژستی انقلابی گرفته و اعلام کردند، «اسرائیل یک دولت تروریستی است» و اینکه «ترکیه، اسرائیل را به عنوان یک کشور قبول ندارد.» برخی سیاست‌های منطقه‌ای دیروز اردوغان باور کردن مواضع ضد صهیونیستی را کمی سخت کرده است. اردوغان یک بار در سال ۲۰۰۹ و طی برگزاری اجلاس داووس حملات لفظی شدیدی را متوجه «شیمون پرز»، رئیس‌وقت رژیم صهیونیستی کرد و این رژیم را به خاطر جنایات هولناکش در غزه «کودک‌کش» خواند. کشتی مرمره هم که برای کمک‌رسانی به مردم مظلوم فلسطین راهی غزه شده بود، ترکیه‌ای بود. این تحولات محبوبیت اردوغان را چنان بالا برد که عده‌ای نوشتند، محبوبیت او به بالاترین سطح رسیده است. اما رفته رفته و با ظهور پدیده منحوس داعش، اردوغان روی واقعی خود را نشان داد و چنان به رژیم صهیونیستی نزدیک شد که همه آن محبوبیت را یک جا از دست داد. مواضع انقلابی دیروز اردوغان علیه اسرائیل شاید، تکرار همان ترفند برای بازگشت محبوبیت باشد. اما این فرضیه که اردوغان به دنبال جلب محبوبیت از دست رفته است، بسیار خوش‌بینانه است! دیروز موضع اصلی اردوغان در اجلاس اسلامبول، تفاوتی با موضع کشوری مثل عربستان یا برخی کشورهای اروپایی نداشت.
در بیانیه پایانی نشست اسلامبول اعلام شده، کشورهای شرکت‌کننده در این اجلاس، «قدس شرقی» را به عنوان پایتخت فلسطین، به رسمیت می‌شناسند! این یعنی «قدس غربی» برای اسرائیل بماند! همان چیزی که موگرینی، ترامپ و حتی پوتین و نتانیاهو به شدت به دنبال آن هستند! راز تمام سر و صداهای اردوغان و حتی برگزاری چنین نشستی می‌تواند همین نکته باشد؛ تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین و تقسیم قدس بین آنها. این وضعیت را کنار تلاش‌های علنی برخی مرتجعین عرب برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بگذارید. در صورت تسلیم شدن مقاومت به طرح سعودی، صهیونیستی، آمریکایی «دو دولت»، فلسطینی‌ها یک قدم بزرگ به عقب باز خواهند گشت، چرا که فلسطین منهای قدس، اصلا معنا و مفهومی ندارد. اسرائیلی‌ها قطعا، در وهله بعد، بقیه قدس را هم خواهند گرفت. این خط و این هم نشان.
ادامه انتفاضه و راهپیمایی‌های بین‌المللی و اصرار بر فلسطینی بودن تمام قدس نکات کلیدی هستند که فلسطینی‌ها در صورت تاکید روی آنها، قطعا، این بحران را پشت سر خواهند گذاشت و به برکتی به بزرگی «نابودی اسرائیل» و «آزادی فلسطین» نائل خواهند شد. تحقق این هدف از دریچه ترامپ، معجزه نیست؟ در احادیث ائمه معصومین آمده است که خدا دینش را بوسیله افراد فاسق تأیید می‌فرماید.
آقای رئیس جمهور «مدیران آویزان» را برکنار کنید

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

«متاسفانه برخی مدیران بی انگیزه، آویزان کشور شده اند که نه تنها خود شجاعت کنار رفتن ندارند بلکه کسی هم شجاعت کنار زدن آن ها را ندارد و گویی این مدیران باید تا آخر روی جهیزیه جمهوری اسلامی بمانند.»

این جملات بخشی از سخنان دکتر اسحاق جهانگیری است که به نقل از خبرگزاری ها دوشنبه شب در جلسه شورای اداری خوزستان بیان شده، تاملی هر چند اجمالی در این گفتار معاون اول رئیس جمهور چند نکته و ضرورت را به ذهن می رساند: اذعان جهانگیری به وجود مدیرانی بی انگیزه و آویزان شده به کشور، بیانگر واقعیتی روشن و محسوس است و اهمیت آن وقتی بیشتر جلوه می کند که از زبان شخصی شنیده می شود که علاوه بر سابقه طولانی مدیریت در بخش ها و سطوح مختلف مدیریتی، هم اکنون در جایگاه بسیار مهم معاون اول رئیس جمهور و شخص دوم اجرایی کشور قرار دارد، یعنی کسی این حرف و ادعا را مطرح می کند که بنابر اقتضای شغل و جایگاهش افزون بر داشتن اطلاعات فراوان و کلی از مسائل ریز و درشت کشور از بسیاری جزئیات و مسائلی آگاهی دارد که اکثر قریب به اتفاق مردم و بسیاری از مسئولان از آن ها اطلاعی ندارند. وجود مدیران بی انگیزه در سیستم اداره کشور هر چند کم تعداد هم باشد- که نیست- ضررهای جبران ناپذیری بر مُلک و ملت تحمیل می کند خصوصا اگر به «بی انگیزگی»، «بی تعهدی»، «بی لیاقتی»، مدیریت «رانتی و خویشاوندی» و … را هم اضافه کنیم بیشتر به خطرها و زیان های حضور این گونه مدیران در سیستم اداره کشور پی می بریم.

اما ضمن قدردانی و احترام به دکتر جهانگیری و همین حد از شجاعت وی در بیان این واقعیت بسیار حساس و مهم، این حقیر و افکار عمومی حق دارد از معاون اول رئیس جمهور بپرسد که جناب جهانگیری شما چرا مسئله به این مهمی را طی دوران چهار ساله معاون اولی خود در دولت یازدهم مطرح نکردید؟ و اگر به قول شما مدیران بی انگیزه خود، شجاعت کنار رفتن نداشتند شما چرا به عنوان شخص دوم دولت این شجاعت را به مدیران بالادستی آن ها تزریق نکردید و از همه مهم تر با این جایگاه و اختیارات گسترده چرا خودتان به برکناری مدیران بی انگیزه و آویزان اقدام نکردید؟ به ویژه این که اگر عده ای از سیاسیون و یا سیاسی کاران به دلیل برخی انتصابات رئیس جمهور در دولت دوازدهم، اختیارات شما را محدود شده می دانند- یا به دلایلی می خواهند این گونه القا کنند- در دولت یازدهم که از این گونه حرف ها و القائات و یا گمانه زنی ها خبری نبود چرا اقدامی بایسته در این مسیر انجام ندادید یا اگر اقدام کردید چرا خبری از آن اقدامات منتشر نشده؟! آقای دکتر جهانگیری شما هنوز می توانید با استفاده از اختیارات و قدرت و جایگاه خود برای برکناری مدیران بی انگیزه و آویزان و ناکارآمد استفاده کنید، تا خود را از اتهام «فرافکنی» و گمانه های «خودمطرحی» و «رای جمع کنی» برای دوره بعد ریاست جمهوری برهانید و از این مهم تر به عنوان مدیری کاربلد، صریح، شجاع،  دلسوز، انقلابی و متعهد خود را در تاریخ ایران و انقلاب و جمهوری اسلامی ماندگار کنید البته نه به دلیل ماندگاری اسم بلکه به دلیل ماندگاری رسم و سنتی نیکو و پسندیده و خدمتی لازم و ضروری به امروز و آینده ایران و فرزندان این سامان. آقای جهانگیری در صورت نشان دادن چنین همت و شجاعتی مطمئن باشید تاریخ از شما به بزرگی و انجام دهنده خدمتی عظیم به ایران یاد خواهد کرد، وجدان های پاک و افکار عمومی پشت سر شما، دعای شهیدان بدرقه راهتان و از همه مهم تر رضا و اجر و مزد الهی روزی شما خواهد شد.

به طور قطع معاون اول رئیس جمهور به عنوان کسی که اشراف فراوانی بر هیئت دولت، وزیران، معاونان رئیس جمهور و سطوح پایین تر مدیریت اجرایی کشور دارد، اگر توان و اختیار پالایش و پاک سازی مجموعه حاکمیت از مدیران «بی انگیزه و آویزان» را ندارد، حتما اختیار و توان جامه عمل پوشاندن به این امر مهم، ضروری و سرنوشت ساز در زیرمجموعه خود یعنی بدنه اصلی سیستم اجرایی کشور را که شامل بیشترین مدیران است دارد. اگر امیرکبیر عزیز آن اصلاح گر بزرگ و کم نظیر در دوره حاکمیت دیکتاتور قجری توانست آن اصلاحات گسترده و تاریخ ساز را ظرف تنها حدود سه سال صدارت و صدراعظمی خود انجام دهد و علاوه بر آن همه خدمات چشمگیر و باورنکردنی، بسیاری از مناصب درباری را حذف و حتی حقوق شاه را هم کم کند، شما به طور قطع می توانید و باید در دوران جمهوری اسلامی و لااقل در دولت دوازدهم علاوه بر شناسایی مدیران بی انگیزه و آویزان آن ها را از روی «جهیزیه جمهوری اسلامی» بردارید هر چند این کار بزرگ برای شما هزینه های بسیاری داشته باشد حتی به قیمت برکناری، گوشه نشین کردن و یا … اما یک سخن هم با دکتر روحانی رئیس جمهور محترم که به طور قطع قدرت، اشراف و اختیاراتش فراتر از معاون اول است، حال که سرانجام شخصیتی مانند دکتر جهانگیری نقیصه محسوس وجود مدیران بی انگیزه را در کشور مطرح کرده است، چنان چه به هر دلیل شما فکر می کنید این کار فراتر از قدرت، شجاعت، اختیار و یا همت معاون اول است خودتان به عنوان رئیس جمهور و شخص اول اجرایی کشور و کسی که بسیاری از مردم چشم امید به تدبیر شما بسته اند، کمر همت «انقلاب برکناری مدیران ترسو، نالایق، چاپلوس، بله قربان گو، بی انگیزه و ناکارآمد» را حداقل در حیطه مسئولیت قوه مجریه و مجموعه بزرگ مدیران و کارکنان دولت محکم ببندید و شجاعت این اقدام و عمل ضروری و تاریخ ساز را برای اصلاح هر چه بیشتر امور کشور به منصه ظهور بگذارید.

موگرینی اروپا را افشا کرد

مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:

با نزدیک شدن به ۲۴ آذر (۱۵ دسامبر) یعنی روزی که مهلت ۲ماهه کنگره برای تصمیم‌گیری درباره تحریم‌های تعلیق شده در برجام به سر می‌آید، بحث‌ها بر سر برجام دوباره احیا خواهد شد. خانم موگرینی دیروز برای نخستین بار به جمله‌ای از بخش Preface برجام اشاره کرد و گفت ایران طبق این «نیم‌جمله» پذیرفته که برجام منجر به Constructive Engagement ایران در مذاکرات منطقه‌ای می‌شود. این مهم نیست که چنین «نیم‌جمله»‌ای در برجام وجود ندارد، آنچه در برجام آمده تنها یک پیش‌بینی است مبنی بر اینکه برجام منجر به افزایش صلح و امنیت در منطقه و جهان خواهد شد. آنچه در «افشاگری» خانم موگرینی اهمیت دارد، این است که برای نخستین‌بار اروپا و آمریکا یک حرف می‌زنند. نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل هم چند ماه قبل در موسسه امریکن اینترپرایز دقیقا به همین جمله استناد کرد و گفت برجام باید منجر به افزایش ثبات منطقه می‌شده و برنامه موشکی و منطقه‌ای ایران مانع این امر شده است، بنابراین، این دو برنامه ناقض «متن برجام» است. روزی هم که ترامپ پایبندی ایران به برجام را تایید نکرد و توافق را در اختیار کنگره گذاشت، باز همه استنادات و ارجاعات به همین جمله بود.
افشاگری دیروز خانم موگرینی چیزی به درک ما از برجام اضافه نمی‌کند. جمله‌ای هم که به آن ارجاع داده در واقع فاقد آن معنایی است که می‌خواهند به ضرب و زور به آن نسبت بدهند، اگر چه جای این سوال باقی است: فرضا حرف موگرینی درست باشد، تیم ایرانی دقیقا با چه هدفی به گنجانده شدن این جمله در متن اصرار کرده است؟
آنچه الان مهم است و باید بر آن تمرکز کرد قبل از هر چیز این است که توجه کنیم تئوری شکاف و اختلاف میان اروپا و آمریکا به سرعت شکست خورده است. چند ماهی است در ایران کسانی آشکار  و نهان می‌گویند ایران به جای آنکه پل شکاف باشد باید در شکاف آمریکا و اروپا حرکت کند. مقصودشان هم به زبان فارسی ساده این است که وقتی آمریکا از برجام (عملا و با اعمال تحریم‌ها) خارج شد، ایران نباید واکنشی نشان بدهد و بهترین کار ادامه دادن برجام با اروپاست. تئوری شکاف اکنون ضربه‌ای مهلک خورده است. موگرینی دقیقا همان تفسیری را از متن برجام ارائه داده که رادیکال‌هایی مانند ترامپ و هیلی ماه‌هاست از آن سخن می‌گویند. تنها پدیده‌ای که رخ داده و واقعا باید آن را جدی گرفت این است که بعد از چند ماه مذاکره فشرده اروپایی‌ها با کنگره و دولت آمریکا که ظاهرا با هدف حفظ برجام صورت می‌گرفت، حالا خانم مسؤول سیاست خارجی اتحادیه‌اروپایی با نیکی هیلی هم‌نظر شده و تلویحا می‌گوید برنامه موشکی و منطقه‌ای ایران با استناد به جمله‌ای که خود ایران در متن توافق گنجانده، منجر به افزایش صلح و امنیت در منطقه نشده و در نتیجه اروپا در نگرانی آمریکا بر سر این موضوع شریک است.
جلوتر که برویم، تئوری وجود شکاف میان اروپا و آمریکا بر سر «راهبرد مهار ایران با استفاده از برجام» با بحران‌های جدی‌تری هم مواجه خواهد شد. این همزبانی در ارائه تفسیرهای شاذ مشترک از متن برجام تازه اول داستان است.

تئوری شکاف نه قادر خواهد بود رفتار اروپا و آمریکا را تبیین و پیش‌بینی کند و نه از عهده صیانت از منافع ملی ایران برمی‌آید. واقعا ماجرا آنقدر پیچیده نیست که برای پی بردن به کنه آن نیاز به چنین افسانه‌هایی باشد. بسیار ساده و روشن مساله این است: اروپا و آمریکا هر دو برجام را می‌خواهند به این معنا که ایران به تعهداتش در توقف برنامه هسته‌ای پایبند باشد. هر دو هم از برنامه موشکی و بویژه برتری منطقه‌ای ایران سخت نگرانند و در پی یافتن راهی برای وادار کردن ایران به «اعتمادسازی» در این حوزه‌ها می‌گردند. مهم‌تر از اینها، هر دو طرف عقیده دارند بخش‌هایی از دولت آقای روحانی به برجام «نیاز سیاست داخلی» دارد و در نتیجه اگر برجام گروگان گرفته شود، در حوزه‌های غیرهسته‌ای از جمله برنامه موشکی و منطقه‌ای می‌توان از آنها امتیاز گرفت. تنها اختلاف شاید کمی جدی این است که امتیازگیری موشکی و منطقه‌ای از ایران باید بخشی از «روند اصلاح متن برجام» باشد یا اینکه می‌تواند در چارچوب «مذاکراتی مکمل» بدون دست زدن به متن برجام هم محقق شود؟
آمریکایی‌ها طرفدار گزینه اول و اروپایی‌ها ظاهرا هوادار دومی هستند اما این اختلاف، اهمیت راهبردی ندارد. آنچه برای آمریکا اهمیت دارد این است که بتواند با ابزار تحریم، ایران را سر میز مذاکرات منطقه‌ای و موشکی بکشاند و وقتی این پروژه در حال پیش رفتن باشد، بیرون یا داخل برجام بودن آن چندان مهم نخواهد بود.
برای آمریکا هیچ چیز سودمندتر از آن نیست که پس پرده با مکرون، موگرینی و جانسون بسته باشد اما ایران در ظاهر تصور کند اروپا در شکاف راهبردی با آمریکا قرار دارد و در نتیجه با متکی کردن بی‌رویه خود به اروپا، در واقع گزینه‌های خود را هر روز کمتر از قبل کند. وقتی همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد اروپا گذاشتید، آن وقت یک «تغییر تفسیر» اروپا از متن برجام بدل به فاجعه دیپلماتیک خواهد شد اما اگر واقع‌بینی پیشه کنید و فرض را بر این بگذارید که درباره هدف راهبردی آمریکا یعنی نشاندن ایران پای میز مذاکرات موشکی و منطقه‌ای تفاوتی میان آمریکا و اروپا نیست و آنچه جلوی پرده می‌گذرد صرفا تقسیم کاری برای وادار کردن ایران به پذیرش این مذاکرات است، آن وقت دیگر غافلگیر نخواهید شد.
بازی واقعی دقیقا برعکس است. برای ایران برجام در صورتی که مانع بازگشت تحریم‌ها – به هر بهانه‌ای – نشود، هیچ ارزشی ندارد. اگر اروپا واقعا خواهان برجام است باید آمریکا را وادار به انجام تعهداتش در تعلیق تحریم‌هایی کند که در برجام به آن متعهد شده است. مذاکرات منطقه‌ای و موشکی که سهل است، حتی اجرای تعهدات برجامی ایران هم در خطر خواهد بود اگر آمریکا برجام را گروگانی برای افزایش تحریم‌ها به بهانه‌های دیگر بداند. راهی را که یک بار در دوران مذاکرات رفته‌ایم بار دیگر نباید رفت. مساله این نیست که ایران برجام را می‌خواهد یا نه بلکه مساله این است که اروپا برجام را می‌خواهد یا نه؟

نقشه راه حمایت از بیت‌المقدس

هادی محمدی در روزنامه جوان نوشت:

نشست فوق‌العاده سران سازمان همکاری‌های اسلامی در استانبول ترکیه برای بررسی موضوع حمایت از بیت‌المقدس و واکنش مناسب در قبال دستور اجرایی رئیس‌جمهور امریکا آغاز به کار کرد. از ۴۸ کشور اسلامی شرکت‌کننده فقط ۱۶ تن از سران این کشورها حضور دارند که شاخص روشن و اولیه برای تعیین سقف توقعات از این سازمان اسلامی است. با اینکه قدس و فلسطین، اصلی‌ترین مسئله جهان اسلام و قبله اول مسلمین است، یک سوم سران کشورهای اسلامی در نشست حاضر شده‌اند. از بین مقامات حاضر هم، به عنوان مثال نمی‌توان انتظار داشت که صاحب قمارخانه در شهر اریحا در جنوب کرانه باختری، انگیزه و غیرتی برای دفاع از بیت‌المقدس داشته باشد و عمدتاً این عده، به‌عنوان ستون پنجم و عامل مانع‌تراش در نشست‌ها حضور دارند و در سخنرانی خود نیز حتی حاضر نیستند به اسرائیلی‌ها، یک سنگ پرتاب شود.

این مسئله روشنی است که حساب افکار عمومی جهان اسلام و افکار عمومی جهانی از نظام‌های سیاسی را باید متفاوت فرض کرد. آنچه در کمتر از یک هفته گذشته در واکنش‌های جهانی و حمایت از قدس شاهد بودیم، دولت‌های مزدور عربی را روسیاه کرد و تأکید نمود که قدس و فلسطین‌، نه‌تنها مسئله آنها نیست بلکه این نظام‌های سیاسی، به عنوان کمربند امنیتی رژیم صهیونیستی عمل می‌کنند تا امنیت و بقای آن حفظ شود. آنچه باید انتظار داشت در دستور مردم فلسطین و گروه‌های مقاومت و جهادی آن، به موازات محور مقاومت و حامیان فلسطین در تمام جهان که فراتر از کشورهای اسلامی، قرار گیرد، اینکه نقشه راه حمایت از بیت‌المقدس و آرمان فلسطین را بدون تکیه بر نظام‌های سیاسی و فرسوده که به دلیل هشدار و خط و نشان‌های امریکایی، در نشست سازمان همکاری‌های اسلامی حضور پیدا نکردند، تهیه کنند و به اجرا بگذارند. آنچه تضمین‌کننده هر برنامه اجرایی برای حمایت از قدس است، تضمین‌های مردمی و مقاومت است که با ملاحظات رسمی دولت‌ها میانه‌ای ندارد. مقابله با بالفور امریکایی فقط با اعلام محکومیت و توصیف آن نیست، بلکه با مجموعه نامحدودی از اقدامات در تمامی عرصه‌هاست تا به کاخ سفید و صهیونیست‌ها با سرعت تفهیم کند که هر اقدام آنها در مورد قدس و فلسطین، با هزینه فوری روبه‌رو خواهد شد. این راهبرد شامل تمامی کسانی است که نوار امنیتی برای صهیونیست‌ها هستند چراکه این کشورها، نقش مخدر و منحرف‌کننده اراده‌های مردمی و رسمی را به عهده گرفته‌اند تا اهداف جهانی استکبار و صهیونیسم محقق شود.

نظام‌ها و سازمان‌های سیاسی و رسمی در نظام بین‌الملل موجود، مهار شده و قابل کنترل هستند، حال آنکه مردم و سازمان‌های مردمی و مقاومت از حیطه اثرپذیری و ارعاب حامیان صهیونیسم در امان هستند و آحاد مردم جهان که امریکا را ام‌الفساد جهانی می‌دانند و صهیونیست‌ها را «جوهر جنایتکاری» ارزیابی می‌کنند، نسبت به آنها واکنش و اقدام لازم را نشان می‌دهند، نقشه راه حمایت از بیت‌المقدس باید خارج از محاسبات و قدرت پیش‌بینی امریکا و صهیونیست‌ها باشد تا به سادگی به سطح بازدارندگی دست یابد.

بازگشت سازمان همکاری اسلامی به هدفگذاری نخستین

 مجتبی امانی در ایران نوشت:
چنانکه می‌دانیم، نطفه شکل‌گیری سازمان همکاری اسلامی که در سال‌های گذشته تحت عنوان «سازمان کنفرانس اسلامی» فعالیت می‌کرد، در واکنش به اقدام جنایتکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل به آتش زدن مسجدالاقصی تشکیل شد. بیش از ۵۰ کشور اسلامی گرد هم آمدند تا برای مسأله اشغال فلسطین راه علاجی بیابند و با اجماع نیرو و توان خود در رفع بحران جهانی که رژیم صهیونیستی آفریده است، بکوشند. تحقق این آرمان در طول سال‌های گذشته به دلایل مختلف با موانعی مواجه بوده است.
تقریباً نیمی از کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی را کشورهای عربی تشکیل می‌دهند که به طور ویژه‌ای خود را در موضوع فلسطین و قدس صاحب حق و صاحبنظر می‌دانند، اما خواست اغلب این کشورها و ملت‌هایشان برای ایفای نقش در مسأله فلسطین نه تنها به علت وجود حاکمیت‌های نه چندان مستقل تحقق نیافته بلکه متأسفانه روند اهتمام این کشورهای عربی به جز چند کشور معدود در این باره  رو به افول بوده است. آنان سعی کردند از طریق سازش و پذیرفتن میانجی به نام امریکا حقوق یا بخشی از حقوق فلسطینی‌ها را بازپس گیرند، اما متأسفانه شاهد آن بودیم که کشورهایی چون مصر و اردن و نیز حاکمیت و شخصیت‌های فلسطینی با ورود به عرصه مذاکره با رژیم صهیونیستی مجبور شدند حتی از برخی  حقوق خود یا حقوق فلسطین صرفنظر کنند و این البته در شرایطی بود که  این کلام در بین بسیاری از رهبران عربی به عنوان یک ترجیع بند تکرار می‌شد که «مسأله قدس غیرقابل مذاکره است.»

ظهور انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران و پایداری ایران در مسأله فلسطین به عنوان مسأله مهم جهان اسلام باعث شد که با وجود افول توجه به مسأله  فلسطین در کشورهای عربی، بسیاری از کشورهای اسلامی به این مهم بیش از پیش بپردازند. با این حال باید گفت که متأسفانه در طول سال‌های اخیر برایند این افول و رشد در سازمان همکاری اسلامی منفی بوده  و اهتمام این سازمان به مسأله فلسطین کمرنگ و کمرنگ‌تر شده است. در چنین شرایطی آنچه به دنبال تصمیم ترامپ به انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس انجام شد، می‌تواند همانند علت تشکیل دهنده سازمان همکاری اسلامی به اعاده قدرت و قوت کشورهای اسلامی اعم از عرب و غیر عرب برای پرداختن به مسأله فلسطین بینجامد.
تأثیر دیگر تصمیم  نابخردانه ترامپ این است  کشورهایی که امید بسته بودند تا از طریق امریکا و میانجیگری ظاهراً بی طرفانه امریکایی‌ها به برخی  حقوق فلسطینی‌ها دست پیدا کنند، به درک واقعی از بی‌سرانجامی این امیدواری دست یابند. زیرا بیش از هر زمان دیگری هویدا گشت که امریکا چیزی از حقوق ادعایی رژیم صهیونیستی کم نخواهد کرد و قدمی در مسیر احقاق حق واقعی فلسطینیان برنخواهد داشت. زیرا این کشور خود را بیش از هر چیز متعهد به تأمین امنیت رژیم‌صهیونیستی می‌داند. ناکام ماندن امریکا در تأمین این امنیت و برهم زدن خط مقاومت، حتی از طریق توطئه‌هایی مانند تشکیل داعش و حمایت از آن، ترامپ  را به دادن امتیاز به رژیم صهیونیستی و اعلام تصمیم به انتقال سفارت کشورش به قدس مجبور کرد.

در هر حال باید منتظر بود تا این دوتحول مهم، یعنی شروع نهضت ضد صهیونیستی و نیز عدم امید بستن به همکاری امریکا در سازمان همکاری اسلامی  بازتاب جدی داشته باشد. همچنین باید انتظار داشت همچنان که رژیم صهیونیستی متکی بر نیروی نظامی خود برای توسعه سرزمینی و تجاوز به دیگران است، سازمان همکاری اسلامی نیز در تصمیمی تأثیرگذار به تشکیل نیروی قدس اسلامی برای آزادسازی سرزمین‌های فلسطینی اقدام کند تا لااقل در صحنه این نزاع تاریخی کشورهای اسلامی به مسئولیت تاریخی خود عمل کرده باشند.
نکته مهمی که در این میان باید بر آن تأکید کرد، این است که هرگونه تقسیم در قدس از نظر ملت فلسطین و ملت‌های اسلامی خیانتی به آرمان فلسطین تلقی می‌شود و این موضعی است که به جد مورد  حمایت جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. زیرا ما تقسیم قدس به بخش‌های شرقی و غربی را مقدمه‌ای برای بلعیده شدن بیت‌المقدس از سوی رژیم صهیونیستی می‌دانیم و در عین حال باور داریم که  این روزها کشورهای اسلامی بیش از هر چیز به وحدت نیاز دارند و نباید مانع  تأثیرگذاری این دعاوی بر تحقق این وحدت شد.

هم‌گرایی با همه منهای عربستان

سیدهادی خسروشاهی در شرق نوشت:

گردهمایی سران کشورهای اسلامی در اجلاس فوق‌العاده ترکیه، در گام نخست نشان‌دهنده اهتمام ملت‌های مسلمان به مسئله قدس و وضعیت سرزمین فلسطین است. به‌جز شیوه حضور سعودی‌ها در این اجلاس که تعجب‌برانگیز نیست، حکامی مانند عبدالله دوم، پادشاه اردن که روابط حسنه‌ای با آمریکا و اسرائیل دارند نیز از بیم واکنش مردم خود در اجلاس استانبول حاضر شدند. واکنش نسبتا سریع به ماجرای انتقال سفارت عربستان به قدس اشغالی، پیام روشنی در فضای جهانی دارد؛ اما مهم‌تر از این اقدام، اراده سران کشورها برای پیگیری صدور قطع‌نامه‌ای منطقی و درعین‌حال مستحکم، در قبال اقدام آمریکا و رژیم اسرائیل است. در سوی مقابل، اگر این نوع اجلاس‌ها صرفا جنبه نمایشی به خود بگیرد، اتفاقا گستاخی طرف مقابل را همراه خواهد داشت. می‌توان با روش‌های نوینی، با مردم آمریکا و آن بخش از دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان که تبعات منفی این انتقال را می‌دانند نیز گفت‌وگو کرد؛ چراکه به‌تعویق‌انداختن انتقال سفارت آمریکا در دوران رؤسای‌جمهور گذشته، نشان می‌دهد به‌جز فرد ماجراجو و نامتعادلی مانند ترامپ و تعدادی از دولتمردان او، دیگر آمریکایی‌ها نیز موافق این نوع اقدامات تنش‌آفرین نیستند. مسئله فلسطین امروز با بیش از ٧٠ سال تلاش سران این کشور برای پیگیری مذاکره بر سر سرزمین‌های اشغالی فلسطین، پیش‌روی همگان است. مرحوم عرفات سال‌ها دنبال حل مسئله از این طریق بود؛ اما طرفی نبست. در اجلاس فوق‌العاده روز گذشته، محمود عباس و اردوغان از صالح‌نبودن ایالات متحده برای وساطت میان فلسطینیان و رژیم اسرائیل سخن گفتند و احتمالا دنبال واسطه‌ای تازه خواهند بود؛ درحالی‌که مشخص است دوران واسطه‌ها به اتمام رسیده است. اگر برخی جریان‌های مقاومت فلسطینی نیز از تشکیل کشور فلسطین در کنار سرزمین‌های اشغالی سخن می‌گویند، به دلیل اضطرار و ناگزیربودن است؛ تا بعد از تشکیل دولتی حداقلی، اسرائیل را برای بازپس‌دادن دیگر بخش‌های اشغال‌شده، تحت فشار بگذارند و مطالبات خود را عملی کنند. محاصره غزه جان دو میلیون ساکن این باریکه را به خطر انداخته است که حتی برای تأمین حداقل معاش خود دچار مشکل هستند. غاصبان آن سرزمین، حدود شش میلیون نفر را آواره کرده و ده‌ها هزار نفر را کشته‌اند. سال‌ها قبل مقام معظم رهبری پیشنهاد کردند همه‌پرسی فراگیری با حضور یهودیان و مسیحیان اصیل و نه افراد صادرشده به سرزمین‌های اشغالی، در کنار مسلمانان برگزار شود و نتیجه آن مورد قبول جامعه بین‌الملل باشد. به‌جز این نوع راهکارهای انجام‌پذیر، تشکیل دولتی کوچک در کنار اسرائیل، حتما صلحی بادوام در منطقه ایجاد نخواهد کرد؛ چون فلسفه وجودی اسرائیل، ایجاد تنش در قلب سرزمین‌های اسلامی است. در این میان، برخی افراد از احتمال انجام مذاکره میان عربستان، ایران، مصر و ترکیه به‌عنوان چهار کشور تأثیرگذار سخن می‌گویند. به باور نگارنده، امیدبستن به عربستان به دلیل روشن ماهیت هیئت حاکمه جدید و با توجه به خرید ٥٠٠میلیارددلاری سلاح از سوی ولیعهد جوان و افزون‌خواه آن، امری اشتباه است. آنان تروریست‌های داعش را آموزش داده و کشورهای کوچک اسلامی را با دلارهای خود تحت سیطره گرفته‌اند…

پس با اتمام منابع مالی این کشور که در جنگ یمن و پس از آن، صدمه‌ای جدی دیده است، این نفوذِ با تکیه بر دلار نیز کاهش خواهد یافت.
فراموش نکنیم در همین شرایط که حتی کشوری مانند اردن و سعودی‌ها در ظاهر امر ناگزیر از محکومیت تهدید بیت‌المقدس هستند، هیئت بحرینی به دستور پادشاه این کشور برای دیدار با برخی مقامات رژیم اسرائیل به تل‌آویو سفر کرده است.
بحرین به‌عنوان کشوری که به نوعی تحت اشغال سعودی‌هاست، بدون چراغ سبز حکام عربستانی یقینا در این مقطع حساس دست به چنین اقدامی نمی‌زند؛ اما درباره ترکیه و مصر، می‌توان به نوعی هم‌گرایی سه‌جانبه امیدوار بود. شیخ الازهر مواضع روشنی در قبال اقدام ترامپ داشته، با اسماعیل هنیه گفت‌وگو کرده و حاضر به دیدار با مایک پنس، معاون رئیس‌جمهوری آمریکا، نشده است. رابطه با مصر سال‌ها قبل، امکان برقراری داشت؛ اما برخی رفتارهای اشتباه در آنجا، علمای مصر را از حضور شیعیان نگران کرد و حتی باعث برخورد با حسینیه‌ای شد که در آنجا ساخته شده بود. از ساختن مساجد شیعیان در آنجا سخن گفته شد که نگارنده به‌صراحت گفتم بیش از هزار مسجد در قاهره وجود دارد و ما در کنار برادران اهل تسنن خود، در آن مساجد نماز می‌گزاریم. محبت مصریان به اهل بیت اگر بیشتر از ما نباشد، کمتر نیست و نباید برای صدور تشیع به آنجا رفت.
در جشن میلاد امام حسین، دو میلیون مصری به قاهره می‌آیند. اگر به صورت منطقی با تکیه بر عرف دیپلماتیک و اصل احترام متقابل به باورهای دینی و سیاسی برادران خود در مصر، باب گفت‌وگو و مفاهمه را بگشاییم، حتما می‌توان با آنان به تفاهم رسید. فراموش نکنیم السیسی اجازه نداد ارتش مصر وارد ائتلاف سعودی‌ها برای حمله به یمن شود و حالا که سرمایه‌گذاری عربستان در این کشور کاهش یافته، ایران می‌تواند به سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و صادرات فنی و مهندسی پرداخته و در مسائل مهم جهان اسلام و عرب، با مصر ارتباط نزدیکی داشته باشد. درباره ترکیه نیز به نظر می‌رسد شرایط نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری داشته و نظر دولت دکتر روحانی نیز به توسعه هرچه بیشتر روابط با کشورهای اسلامی است.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

5 × 2 =