واضح است که چه المشنگهای راه میانداختند مدعیان دروغین اصلاحات و ملیگرایی! و حتی «خانه کارگر» این روزها ساکت، هیچ بعید نبود بیانیه بدهد در دفاع از حقوق کارگر! دیروز و در موسم انتخابات، از عرق جبین و کد یمین مقدس کارگر، سوءاستفادهها کردند برای تبلیغ نامزدی که حتی در کارخانه محل کار کارگر هم، صرف نکرد برایش که همهاش برای چند دقیقه، از ماشین شاسیبلند خود پیاده شود! و امروز هم گویا نوبت قربانی کردن کارگر و نام نیک کارگر، پیش پای ملیگراهاست! ملیگراها که نه؛ «ملینماها»! آری! ما هم «روحانینما» داریم و هم «ملینما» که اگر چه در لباسی متفاوت، لیکن هر دو یک نقش بازی میکنند؛ «غربزدگی»! غربزدهها را من، اما خوب میشناسم! اینها حتی در تعاریفشان از دکتر مصدق هم صادق نیستند و هرگز مصدقی را که با دنیایی غم و رنج، ناشی از ندانمکاریهای خود و ایضاً متأثر از قلب مریض اطرافیانش، رفت سر مزار شهدای قیام ۳۰ تیر، دوست نمیدارند! فاش میگویم که غربزدهها حتی از مصدق مؤثر در ملی شدن صنعت نفت هم، خیلی خوششان نمیآید! جماعت، عاشق آن مصدقی هستند که توهم زده بود انگلیس و امریکا خیرش را میخواهند، نه آن سید والاتبار کاشانی!
و مگر نه آنکه امروز هم در ماجرای برجام، قول کری را تضمین میخوانند و، اما نصیحت منتقد را، حواله به جهنم میدهند؟! آری! شکم سیریناپذیر غربزدهها هرگز با تغییر نام یک خیابان، پر نمیشود! و تو مجبوری فردایی دیگر، تن به این خفت بدهی که اصلاً و اساساً چرا تهران باید بزرگراهی به نام «نواب» یا «آیتالله کاشانی» یا «شیخ فضلالله» داشته باشد؟! و مگر همین الان، مدح نمیکنند آن میرپنج بیسواد با کودتا سر کار آمده را؟! ما صدالبته درباره مصدق، اهل انصاف در داوری هستیم، ولی چگونه فراموش کنیم که اول انقلاب، زیر بیرق او و تحت لوای بیلوای «جبهه ملی» به مسلمات قرآن و احکام دین، اهانت کردند و آنگونه به خشم آوردند پیر جماران را؟! آیا به نام مطهر همه شهدا – که مظهر حقیقی ملیگرایی بودند! – خیابانی مهم زدهاید و اینک در ورای کمبود اسم، آویزان به ریسمان مصدق شدهاید؟! طرفه حکایت اینجاست؛ کاسبی با اسم مصدق دستکوتاه از دنیا را بلدید لیکن بلد نیستید از تجارب مصدق، درس عبرت بگیرید، بلکه دچار نشوید به سرنوشت غمبار او! و اگر در مقام کاسبی با اسم مصدق، خیلی اصرار دارید که او را «مظهر ملیگرایی» بخوانید، به شما میگوییم؛ «باشد!
پس طوری شهر را مدیریت کنید که از ورای برف و باران و آن همه سوءتدبیر شما، این همه نلرزد تن مصدق در گور! که روح یک ملیگرای واقعی، بیش از آنکه با تعویض اسمش در خیابانی، شاد شود، با کار و خدمت به ملت، شاد میشود!» شهرداری که با تنبلی در مدیریت، حتی صدای همفالودههای خود را هم درآورده، قطعاً با این قبیل مصوبات شورای شهر، رستگار نمیشود! نام مصدق اگر مریض، شفا میداد، ابتدا به کار خودش میآمد! نه! خط قرمز فعلی ما، امروزهروز، بیش از آنکه با سیاستمداران خوابیده در گور باشد، با کجکاریها و کمکاریهای دستاندرکارانی است که میخواهند با علم کردن امثال مصدق، اذهان مردم را از کارنامه ضعیفشان منحرف کنند! و این کاسبی، بدترین دشمنیها با آن انشاءالله مرحومی است که هر چه بود، هرگز راضی به بد و بیراه گفتن به شهدای ملت نبود! بلاشک جماعتی که حتی از کنایه زدن به شهدای مدافع حریم امنیت کشور هم ابا ندارند، لایق بردن اسم مصدق هم نیستند که غم روزگار را نزد شهدای قیام ۳۰ تیر میبرد! سخن آخر؛ ما انقلاب نکردهایم که کارگر، تنها در جنوب میدان انقلاب، نقش داشته باشد! شمال این میدان هم، از آن کارگر و به نام کارگر است! شهرداری و شورای شهر هم به جای این قبیل کاسبیها با مرحومان، همان به که برف را از شاخه درختان بتکاند و خوشنشینی را از دامن خود!
مصدق «دوسیب» نیست که به کار دود قلیان و سفر به هپروت بیاید! گذاشتن نام «حسن روحانی» بر «کارگر جنوبی» که نشد کار! والله از شما، این هم برمیآید! و هر کار سخیف دیگری، جز خود «کار».
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0