حکیمه دختر امام موسی بن جعفر (ع) (خواهر امام رضا (ع) و عمه امام جواد (ع)) میگوید: هنگامی که زمان زایمان خیزران، مادر امام جواد (ع)، فرا رسید، امام رضا (ع) مرا فرا خواند و فرمود: «ای حکیمه، برای مراسم زایمان خیزران آماده باش» آن گاه امر فرمود که من و خیزران و قابله به اتاقی برویم، برای ما چراغی روشن کرد و در را به روی ما بست. امام رضا (ع) هنگام تولد ایشان فرمود: «ای حکیمه، آنچه از شگفتیهای او خواهید دید، بسیار است»
اختلاف مورخین در روز ولادت امام محمد تقی (ع)
همه مورخین محل ولادت امام جواد (ع) را در سال ۱۹۵ هجری قمری و در مدینه طیبه میدانند، اما در ماه و روز ولادت امام محمدتقی (ع) اختلاف نظر وجود دارد:
برخی همانند محدث کلینی در کتاب کافی، شیخ مفید در ارشاد، شهید ثانی در کتاب دروس، ولادت امام جواد را در ماه رمضان سال ۱۹۵ هجری قمری میدانند و روز ولادت را معین نکردهاند؛ درباره روز ولادت امام محمد تقی (ع)، برخی معتقد به شب جمعه، شب نوزدهم ماه رمضان سال ۱۹۵ هستند و برخی دیگر به نیمه ماه رمضان.
شیخ طوسی نیز در کتاب مصباح میگوید حضرت جواد الائمه در روز دهم ماه رجب سال ۱۹۵ هجری قمری متولد شده است
امام محمد تقی (ع) در سه سالگی
صفوان بن یحیی، از یاران مخلص امام رضا (ع) میگوید: در مدینه به حضور آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم: پیش از آن که خداوند ابوجعفر (جواد) را به شما عنایت فرماید، درباره امام بعد از شما پرس و جو میکردیم و شما میفرمودید خداوند به من پسری عنایت خواهد فرمود. اکنون خداوند پسری به شما عنایت کرد و چشم ما به وجود وی روشن گردیده است. تکلیف ما پس از شما چیست و امام ما چه کسی خواهد بود؟
امام رضا در پاسخ به امام جواد که در مقابلش ایستاده بود اشاره نمود. من در جواب گفتم: فدایت شوم او که بیش از سه سال ندارد؟! امام رضا (ع) فرمود: «کمی سن ایرادی ندارد؛ چون حضرت عیسی در حالی که کمتر از سه سال سن داشت به پیامبری رسید»
خلفای عصر امام محمد تقی (ع)
حضرت جواد الائمه (ع) سه سال داشت که «محمد امین» فرزند هارون الرشید به دست برادرش در سال ۱۹۸ قمری به قتل رسید و حاکمیت مأمون آغاز گشت. مأمون در سال ۲۱۸ قمری درگذشت و معتصم عباسی در ماه شعبان ۲۱۸ قمری به خلافت رسید. از این رو باید گفت: حضرت جواد الائمه (ع) در زندگی کوتاه و پربار خویش با سه خلیفه عباسی هم عصر بوده است
تکریم امام محمد تقی (ع) از سوی عمویش
روزی حضرت جواد الائمه (ع) وارد مسجد رسول خدا شد. علی بن جعفر عموی آن حضرت با دیدن امام جواد (ع) با عجله و بدون کفش و عبا حرکت کرد و به حضور امام رسید و دست او را بوسید و آن حضرت را فراوان تعظیم کرد. امام جواد (ع) به او فرمود: «عموجان، بنشین. خدا تو را مشمول رحمت خویش قرار دهد». علی بن جعفر گفت: «در حالی که شما ایستاده اید من چگونه بنشینم؟»
پس از آن که امام جواد (ع) رفت و علی بن جعفر به محل تدریس خود برگشت، شاگردان او اعتراض کردند که: تو عموی ابوجعفر هستی، سن و سال بالایی داری، آن وقت در برابر (ابوجعفر جوان) این گونه تعظیم میکنی؟! علی بن جعفر در حالی که محاسن سفید خود را در دست گرفته بود گفت: ساکت باشید، اگر خداوند این ریش سفید را لایق امامت ندانست و این نوجوان را لایق مقام بلند امامت دانست و به او چنین عظمت و مقامی داد، من میتوانم مقام و فضیلت او را نادیده بگیرم؟ از سخن شما به خدا پناه میبرم، بلکه باید بگویم من بنده و چاکر او هستم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0