به بقیه هم پیشنهاد میکنم این سایت رو دنبال کنن
طرح یک نگرانی درباره ادبیات معاصر
به گزارش قائم آنلاین، این منتقد ادبی در یادداشتی که در اختیار گذاشته نوشته است: به احتمال زیاد برای شماری درخور توجه از علاقهمندان و خوانندگان ادبی، ادبیات معاصر جذابترین شاخۀ درخت تناور ادبیات محسوب میشود. دلیل آن هم آشکار است: ادبیات معاصر زبانِ حال دوره خود ما یا نزدیک به ما است. «منِ» خواننده
به گزارش قائم آنلاین، این منتقد ادبی در یادداشتی که در اختیار گذاشته نوشته است: به احتمال زیاد برای شماری درخور توجه از علاقهمندان و خوانندگان ادبی، ادبیات معاصر جذابترین شاخۀ درخت تناور ادبیات محسوب میشود. دلیل آن هم آشکار است: ادبیات معاصر زبانِ حال دوره خود ما یا نزدیک به ما است. «منِ» خواننده در آیینۀ آن، هم خود و هم زندگی زمان خود را عیان میبینم. همین دلیل را نیز باید برای پرداختن به ادبیات معاصر از طریق تحقیق، تحلیل و نقد ادبی به عنوان یکی از دلیلهای اصلی و اساسی درنظر آورد.
با این همه، به نظر میرسد از حدود نیمه دهه ۱۳۸۰ به بعد وضعیت این گرایش از مطالعات ادبی در کشور ما به تدریج از حالت مطلوب یا نیمهمطلوب قدیمتَرَش خارج شده و حالت وخیم به خود گرفته است. آیا این موضوع با زمینههای نامناسب اقتصادی-اجتماعی در همین دوره مرتبط است؟ بدون غافل شدن از علتهای دیگر، شاید یکی از علتها را بتوانیم در همین نکته جستوجو کنیم.
به طور عمده در دانشگاههای ما در این دوره دو نوع تحقیق، تحلیل و نقد ادبی در حوزۀ ادبیات معاصر به صورت کتاب و مقاله تالیف شده است: آثاری مبتنی بر نگاه و رویکرد علمی، و آثار شبه علمی. در نوع اول، شما با مجموعهای از گردآوریها، کاوشها و سنجشها روبهرویید. اما در نوع دوم، که بدبختانه شمارشان روز به روز فزونی گرفته است، پژوهشگر و تحلیلگر ادبی فقط با آویختن به یکی از نظریههای ادبی، و با ساده کردن موضوع، خود را به دام اصطلاحها و نامها انداخته است. بهویژه تاثیر منفی و قالب/شکلمحورانۀ نحلههای ساختارگرا و پساختارگرای اروپای غربی و ایالات متحدۀ آمریکا بر پایاننامهها و تالیفهای دانشگاهی ایران نکتهای نیست که بتوان انکار کرد. البته برخی از استادان برجستۀ ادبیات هم به نحوی از موضوع انتقاد کردهاند. اما این انتقادها به هیچ وجه کارساز نبوده است.
بیرون از دانشگاهها هم وضعیت تحقیق، تحلیل و نقد ادبیات معاصر در همین دوره چندان تعریفی نداشته است. گسترش فضای مجازی سبب تُنُکمایگیِ روزافزون آثار تالیفیافته در این حوزه به صورت کتاب، مقاله و جستار (essay) شده است. به خلاف دوره قدیمتر، شمار آثاری که بتوان به لحاظ ادبی به آنها تکیه و استناد کرد، به شدت کاستی گرفته است. یکی از پراهمیتترین نمودهای آن را باید رواج وسیع یادداشتنویسی به جای بهرهیابی از شکل/فرمِ مقاله و جستارنویسی دانست.
یادآوری این نکته ضرورت دارد که یادداشتنویسی یک نوع ادبی حاشیهای و کوتاه است که اغلب برای توجه دادن به یک نکته مهمّ یا درخور یادآوری مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال، آنچه شما در حال خواندن آن هستید، یک «یادداشت» ادبی است. اما تصور بفرمایید که این نوع ادبی بخواهد وظیفۀ تحقیق، تحلیل و نقد ادبی را برعهده گیرد. حاصل آن معلوم است: شتابزدگی، آسانگیری و انبوهسازی. با تاسف باید گفت که شماری از قلمزنان مستعدِّ ما، چه جوان چه میانسال، نیز با رویگردانی از کتاب /مقاله/جستارنویسی به حوزه یادداشتنگاری روی آوردهاند. به احتمال زیاد، دیده، خوانده و شنیده شدن در شبکههای اجتماعی یکی از اصلیترین دلیلها در اتّخاذ چنین رویکردی است. بخشی از این یادداشتها فقط در فضای مجازی و بخشی دیگر – با کمال شگفتی – در فضای نشریهها و مجلههای فرهنگی و ادبی هم بازتاب یافته است. البته در برخی از یادداشتنویسان تلاشهایی برای ارتقای یادداشتها به مقاله و جستار دیده میشود. اما بدبختانه در شماری بیشتر از آنها ترقی معکوس رخ داده و کار به کشکولنویسی و حاشیهنویسی سنتی تبدیل شده است.
در پایان این «یادداشت» ادبی، باید تاکید کنم که بشخصه امید چندانی به بهبود وضعیت تحقیق، تحلیل و نقد ادبیات معاصر ندارم. با این همه، چون هیچگاه سپهرِ ادبی از ذهنهای بیدار و آگاه تهی نیست، امیدوارم این چند کلمه نیز نوعی هماندیشی با چنین ذهنهایی، و متضمّن پیشنهاد عطف توجه قرار دادنِ این موضوع پراهمیت به شماری از خوانندگان و علاقهمندان تلقّی و محسوب شود.
برچسب ها :تحلیل ، نقد ،ادبیات معاصر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1