دولت روحانی هیچ وقت برنامه میانمدت و بلندمدت را تدوین نکرد
به گزارش قائم آنلاین، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای هیأت دولت در شهریورماه سال ۹۲ مهمترین شاخص های دولت اسلامی را سلامت اعتقادی و اخلاقی، خدمت به خلق، عدالت و توجه به آن در کنار پیشرفت، سلامت اقتصادی و مبارزه با فساد، قانون گرایی، حکمت و خردگرایی و توجه به استعدادها و
به گزارش قائم آنلاین، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای هیأت دولت در شهریورماه سال ۹۲ مهمترین شاخص های دولت اسلامی را سلامت اعتقادی و اخلاقی، خدمت به خلق، عدالت و توجه به آن در کنار پیشرفت، سلامت اقتصادی و مبارزه با فساد، قانون گرایی، حکمت و خردگرایی و توجه به استعدادها و ظرفیت های درونی کشور برشمردند.
ایشان در بخشی از بیاناتشان در این دیدار تأکید کردند: «شاخص دوّم، مسأله ی خدمت به خلق است؛ روحیّه ی خدمت، که این گفتمان اصلی دولت اسلامی همین خدمت است؛ اصلاً فلسفه ی وجود ما جز این نیست؛ ما آمده ایم خدمت کنیم به مردم و هیچ چیز نباید ما را از این وظیفه غافل کند. البتّه ما هر کداممان دلبستگیهایی داریم، سلیقههایی داریم؛ در زمینه سیاسی، در زمینه ی مسائل اجتماعی، دوستیهایی داریم، دشمنیهایی داریم، این ها همه حاشیه است؛ متن عبارت است از خدمت؛ نباید بگذاریم این حواشی بر روی این متن اثر بگذارد.»
هر ساله هفته اول شهریورماه، به مناسبت شهادت دو دولت مرد بزرگ انقلاب اسلامی، شهید محمدعلی رجایی رئیسجمهور و شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر نخست وزیر هفته دولت نام گرفته است.
علت نام گذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجایی، در آن دوره بحرانی، بیش ترین حد تلاش و کوشش را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب از خود نشان داد، تا آنجا که جان خویش را سر آن نهاد.
در آغاز هفته دولت مصاحبههایی را پیرامون اولویتها و اقداماتی که دولت باید سرلوحه کار خود قرار دهد انجام دادهایم و بر همین اساس پای صحبتهای محسن جلالپور فعال اقتصادی و نایب رئیس دوره هفتم و رئیس سابق و دوره هشتم اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران نشستیم.
بیشتر بخوانید:
بشارتی: کسانی در دولت باشند که افزایش قیمت گوشت برایشان درد داشته باشد/دولت مردم را مَحرم بداند
ابتکار: روحانی «وعدهها»یی که داد را محقق کند
کمالی: دولت روحانی شبیه دولت هاشمی نیست/ما به روحانی کمک کردیم رأی بیاورد
برخی محورهای مهم این گفتوگو به شرح زیر است:
*در دولت سازندگی زیر بار تسهیلات خارجی رفتیم
*اردیبهشت ۷۴ ما یک دوربرگردان کامل در زمینه اقتصاد زدیم
*در دولت نهم و دهم بخش عمدهای از منابع صرف تصمیمات و سیاستگذاریهای فردی و سلیقهای شد
*هدفمندی یارانهها به صورت درست اجرا نشد
*دولت یازدهم هیچ وقت برنامه میانمدت و بلندمدت را تدوین نکرد
* اوضاع اقتصادی خوب است ولی نه آنطور که مسئولان میگویند
مشروح گفتوگوی فارس به شرح زیر است:
در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم و فراز و نشیبهای زیادی را در طول این مدت انقلاب اسلامی گذرانده است، با توجه به اینکه در هفته دولت قرار داریم در حال حاضر شرایط کشور را چگونه ارزیابی کرده و مهمترین اولویت دولت را چه میدانید؟
جلالپور: در چهل سالگی انقلاب باید یک بررسی جامع انجام دهیم، ما وقتی کودک بودیم بزرگترها میگفتند دهههای زندگی را اگر تقسیم کنیم وقتی که به ۴۰ میرسی همه آنچه که باید تجربه و تخصص و توجه داشته باشی جمع میشود و بعد از آن باید این تجربیات را هم برای استفاده مردم و هم انتقال به بقیه بدهیم.
انقلاب هم امسال ۴۰ ساله شده و انبوهی از تجربیات دارد و الان وقتش است این تجربیات را به بهترین نحو به کار بگیرد و اینها را به گروه سنیهای بعدی نسلهای دوم و سوم و نسلهای پیش رو منتقل کند.
من آنچه میگویم از بعد اقتصادی میگویم، در بعد سیاسی، فرهنگی و بخشهای دیگر چندان تخصصی ندارم هرچند بینظر نیستم. اما در بعد اقتصادی چون تمام طول این ۴۰ سال در عرصه اقتصاد کشور حضور داشتم و از معدود کسانی هستم که با یک کار زیرپلهای و کوچک شروع کردم و در طول این ۴۰ سال در مراحل مختلف کار با توسعه و گسترش و کارهای روبهجلو، جلو آمدم و در تمام این ۴۰ سال در فعالیتهای اجتماعی و حدود ۲۰ سال هم در مسئولیتهای اجتماعی و هماندیشیهای متعدد حضور داشتم از این رو خودم را در اندازهای که به سؤال شما پاسخ دهم میبینم.
بگذارید به قبل از انقلاب برگردیم و از سال ۵۳ شروع کنیم، عملاً آنچه اقتصاد ما را به بیراهه بُرد و شرایط اقتصادی ما را به اقتصاد توزیعی، اقتصاد رانتی، مصرفی و وابسته به منابع،ظرفیتها و سرمایههای بین نسلی سوق داد که ما اسم آن را اقتصاد نفتی میگذاریم از سالهای اولیه دهه ۵۰، یعنی سالهای ۵۲ و ۵۳ شروع شد. آن زمان شرایط نفت طوری بود که یکدفعه قیمت نفت ۷ برابر شد و پول خوبی از نفت عاید کشورهای نفتی شد و دولتمردان آن وقت در رأس آنها شاه، نخستوزیر و وزرا و مجلسیها فکر کردند با این پول میشود کشور را توسعه داد.
هیچوقت نمیتوان توسعه را میانبُر زد
به نظرم ۲ اشتباه اساسی و ۲ فهم اساسی اشتباه در آنجا رخ داد؛ اول اینکه هیچ وقت نمیشود توسعه را میانبُر زد و همیشه توسعه باید مسیر خود را طی کند، هیچ جای دنیا توسعهای که با سرعت و میانبُری و به صورت زمان کمتر و آنچهکه نیاز به زمان دارد، نیاز زمانیاش مرتفع نشدن انجام شده توسعه پایداری نبوده است.
دوم اینکه توسعه نمیتواند توسط دولت اتفاق بیفتد و پول دولت نمیتواند محور توسعه پایدار باشد. این ۲ اشتباه که اشتباهات اساسی در آن زمان بود باعث شد ما از همان موقع یک مسیر غلط را رفتیم که با پولپاشی و آوردن این پول به صحنه اقتصاد ایران، شرایطی را پیش آورد که ما دچار بیماری هلندی شدیم، یادمان هست اواخر دوره شاه یعنی سالهای ۵۶، ۵۷، اوایلی بود که بحث بیماری هلندی و گرفتاریهای اقتصادی ناشی از این را در کشور میشنیدیم.
آن زمان ۱۷-۱۶ سال داشتیم ولی کاملاً در ذهنم هست که مرحوم پدرم که تاجر بود و فعالیت اقتصادی میکرد درباره این مطلب صحبت میکرد حتی یاد دارم سالهای ۵۴ و ۵۵ به جهت همین تورمی که بر اساس همان بیماری هلندی پیش آمد ما یک اصلی را در اصول انقلاب شاه و ملت میبینیم به نام اصل مبارزه با گرانفروشی و عملاً پایه تورمی که توسط همان پولپاشی و توزیع پول و ایجاد نقدینگی فراوان که از درآمدهای نفتی ناشی شده بود که منجر به تورم میشد را با همین بحثی که باید جلوی گرانفروشی را گرفت و مبارزه با گرانفروشی، میخواستند جواب دهند و مردم را قانع کنند، درحالیکه هم امروز و هم آن روز کسانی که در علم اقتصاد هستند و امروز تقریباً همه مردم با آگاهی که دارند میدانند تفاوتی هست بین گرانی و تورم هست.عامل تورم سیاستگذاریهای بودجهای و کلان کشور هست و در اثر آن شرایطی به وجود میآید که گرانی را رقم میزند و باید با تورم مبارزه کرد نه با گرانی.
این پایه را گفتم که به سالهای انقلاب برسم و از ۴۰ سال قبل شروع کنیم، بنابراین زمانی انقلاب پیروز شد که ما در یک مسیر غلط اقتصادی قرار داشتیم، از طرفی امروز بزرگان ما کسانی که پیشگامان انقلاب بودند اذعان میکنند در سخنرانیهایشان، در مصاحبههایشان، در نوشتههایشان که حقیقتاً مردم و پیشگامان انقلاب توقع پیروزی انقلاب را با آن سرعت نداشتند و در ۲۲ بهمنماه سال ۵۷ در یک جریان خیلی سریع و با فاصله زمانی غیرقابل انتظار به پیروزی رسیدیم.
از این رو قبل از انقلاب یک ریل اقتصادی غلط، در اوایل دهه ۵۰، شاه، وزرا و نظام شاهنشاهی پایهگذاری کرده بودند که در این شرایط ما به پیروزی انقلاب رسیدیم و بعد از انقلاب هم کشور شرایط مناسب و آرامی هم نداشت؛ از یک طرف کوموله و فدائیان خلق و از یک طرف منافقین، بودند همچنین ناآرامیهای متعدد در سیستان و بلوچستان یا در کردستان و شرایط بدی که روزهای اول انقلاب به جهت تحمیل دشمن و عنادی که از همان ابتدا با نظام جمهوری اسلامی و نظام مستقلی که ما میخواستیم و در کشورهای متعدد حتی همسایگان وجود داشت، داشته باشیم و با آن اتفاقی که در ۲۲ بهمن افتاد و خوشبختانه ثمره انقلاب مردم به نظام جمهوری اسلامی ختم شد، از این رو در یک فضایی قرار گرفتیم که نتوانستیم از همان ابتدا پایههای درستی را برای اقتصاد کشور و بخشهای مختلف کشور پایهریزی کنیم.
این جریان طوری شد که همزمان با جنگ و شرایط جنگی ما به یک گرفتاری جدید، تحریمهای متعدد، فشارهای جدی از طرف دنیا مواجه شدیم و مشکلاتی که ناشی از جنگ و عناد و دشمنی دنیا به وجود آمد که در جنگ تحمیلی دنیا یک طرف بود و ما یک طرف بودیم و عملاً آن زمان همه کشور بسیج شد که جنگ را مدیریت کند و در زمان جنگ مدیریت اقتصادی کنند، در زمان جنگ یعنی از سال ۵۷ تا ۶۷ که درگیریهای داخلی و جنگ تحمیلی داشتیم همه همه ظرفیت کشور بسیج بود و نمیشد برنامهریزی درازمدت کرد و ما باید فضای پرفشار و پراسترس و گرفتاریهایی که از طرف همه دنیا به ویژه کشورهایی که با ما در جنگ بودند و عراق که به ما جنگ را تحمیل کرده بود، رد میکردیم.
امام(ره)میفرمودند: باید کشور را به سمت تولید ببریم
اگر آن روز شرایط کشور شرایط مهیایی بود حتماً ما به جای اقتصاد توزیعی قبل از انقلاب در بعد از پیروزی به سمت اقتصاد تولیدی میرفتیم، من خاطرم هست آن سالها امام (ره) همان اوایل انقلاب، بعد از پیروزی و زمانی که در زعامت بودند چندین بار این مطلب را تأکید کردند و میفرمودند ما باید درب چاههای نفت را ببندیم، کشور را از نفت و از نیاز به نفت مبرا کنیم و به سمت تولید ببریم. اما شرایط ۱۰ ساله انقلاب با گرفتاریهایی که گفتم اجازه نداد و ادامه مسیر قبل را رفتیم و عدالت و توزیع عادلانه را به آن اضافه کردیم.
زمان بعد از جنگ شد و دولت سازندگی روی کار آمد و یکدفعه مواجه شد با آواری از گرفتاریهای جنگ، مشکلات جدی و همان سالها افت قیمت نفت و گرفتاریهایی که در زمینه نفت داشتیم و خزانه خالی، هزینههای فراوان، مشکلات جدی اقتصادی و مجموعه بنگاههای بخش خصوصی که در دوران جنگ چندان کارآیی نداشتند و کم کم یا تعطیل شده بودند یا در رکود بودند یا شرایط ورود به عرصه کار نداشتند.
در دولت سازندگی زیر بار تسهیلات خارجی رفتیم
اینجا ۲ اتفاق افتاد، اول اینکه به دلیل سازندگی و نیاز کشور یک سری وامها و قرضها از کشورهای دیگر گرفتیم و زیر بار تسهیلات خارجی رفتیم و یک بخش را در دهه ۷۰ و اواخر دهه ۶۰ میتوان در آمار و ارقام کشور دید و استقراض خارجی را به دلیل خالی بودن خزانه و کمبود بودجه و به دلیل اینکه نفت قیمت مناسبی نداشت در برنامه گذاشتیم و یک اتفاق دیگر که افتاد به دلیل اینکه ما شرکتهای پرتوان و ظرفیت جدی برای بازسازی نداشتیم متوسل شدیم به مجموعههای دولتی و از آنها برای بازسازی استفاده کردیم. از این رو ما زیر بار استقراض خارجی رفتیم و کشور بدهکار شد و به جای اینکه بخش خصوصی و فعالین واقعی بخش خصوصی را به عرصه بکشانیم چون عجله در بازسازی بود و مشکل برق و آب و بسیاری از مسائل کشور روی هم تلنبار شده بود و خرابی شهرها را داشتیم مجموعه دولتی را بزرگ کردیم و یک گام به سمت دولتیتر شدن اقتصاد و استفاده از ظرفیتهای دولت و نهادها و غیربخش خصوصی برداشتیم.
در دوران سازندگی کارهای خوب و بزرگی شد هرچند امروز که ما نگاه میکنیم بخشی از این کارها علمی نبوده مثلاً همین سدسازیهایی که یک روز به آن افتخار میکردیم امروز به اینجا رسیدیم که بخشی از مشکلات اصلی زیستمحیطی را به وجود آورده است، بحث دریاچه ارومیه، ریزگردها، کمبود آب در استانها و مشکلاتی که میبینیم ناشی از عدم مطالعه در آن زمان برای سدسازی کشور است و شاید آن روز دولت وقت فکر میکرد که بهترین کار مهار این آبهاست، ولی این بحث که بعداً گرفتاری خواهد داشت، خشک شدن تالابها و بسیاری از رودخانهها و گرفتاریهای بعدی از نکاتی است که ما اگر یک برنامه و استراتژی توسعهای داشتیم حتماً همهجانبه بود و مسائل زیست محیطی و جانبی توسعه اقتصادی را میدید.
توسعه وقتی رخ میدهد که توسعه اقتصادی، فرهنگی و …با هم باشد
توسعه وقتی اتفاق میافتد که توسعه اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و همه با هم باشد و الا آنچهکه ما جلو میرویم ممکن است پیشرفت کنیم ۴ سد بسازیم و نیروگاه بسازیم ولی این توسعه نیست، بعداً گرفتار آفات اینها میشویم، کمااینکه امروز گرفتار آفات بخشی از پیشرفتهایی که در آن دوره اتفاق افتاد شدیم و مشکلات زیست محیطی جدی داریم.
فارس: در دولت سازندگی نگاه این بود که در مسیر توسعه اگر عدهای له هم شوند موردی ندارد و در این دوره اقتصاد آزاد مطرح میشد و شاهد اعتراضاتی هم در همان زمان بودیم، قبول دارید که دولت سازندگی هم نتوانست در زمینه اقتصادی موفق باشد؟
اولین دور برگردان اقتصادی را اردیبهشت ۷۴ زدیم
جلالپور: من صد درصد میپذیرم که در دولت سازندگی هم به دلیل نبود برنامه، استراتژی و راهبرد اشتباهات زیادی را کردیم. صد درصد هم میپذیرم که آن دولت با توجه به گرفتاریهایی که برای قشر پایین جامعه پیش آمد اصلاً نتوانست برنامه خودش را ادامه دهد و در سال ۷۲، ۷۳ و ۷۴ به نقطهای رسید که مجبور به عقبگرد شد و اردیبهشت ۷۴ ما یک دوربرگردان کامل زدیم، شاید اولین دوربرگردانی که در جمهوری اسلامی در اقتصاد اتفاق افتاد اردیبهشت ۷۴ بود که آن مسیر تعدیل اقتصادی و مسیر حرکت به سمتی که دولت سازندگی شروع کرده بود به یک بنبست خورد، تورم ۴۰ درصد، گرفتاریهای متعدد، افزایش قیمت ارز مشکلات جدی اولین بار آنجا خود را نشان داد و ما یکدفعه برگشتیم به مسیری که دولت قبل از آن و زمان جنگ اتفاق افتاد و این سعی و خطاها مشکلات جدی اقتصاد ما را امروز به وجود آورده اینکه نگاه دولت سازندگی نگاه به اقتصاد آزاد بود ولی نتوانست به آن عمل کند باعث شد که ما امروز نمیتوانیم در کشور هم از اقتصاد به جد دفاع کنیم و بگوییم اقتصاد آزاد میتوانست کشور را توسعه دهد.
اتفاقاتی که امروز شاهدیم در سال ۷۴ هم شاهد بودیم
این خم و پیچهایی که در راه پیش آمد و آنچهکه هیچ برنامهای به مقصد نرسید و هیچ کار درازمدتی اتفاق نیفتاد، برنامه اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و همه را کنار هم میگذاریم متوسط برنامهها کمتر از ۱۵ درصد اجرایی شده است و این نشان میدهد که ما در هیچ برنامه ۵ سالهای که غیر از اینکه استراتژی بلندمدتی نداشتیم و توسعه ما توسعهای بر مبنای راهبرد نبوده برنامههای ۵ سالهمان را هم نتوانستیم اجرا کنیم و امروز اگر شما از من بپرسید دولت سازندگی مسیرش درست بود یا دولت اصلاحات یا احمدینژاد من میگویم هیچکدام از این دولتها نتوانستند آنچه را که در مجموعه ۸ سال دولتشان انجام بدهند و به عنوان پکیج و بسته از صفر تا صد ارائه دهند بلکه همه تا یک مسیری آمدند و از یک جایی دوباره برگشت به عقب کردند.
عملاً در تمام این ۴ دولتهای ۸ ساله یعنی سازندگی، اصلاحات، احمدینژاد و دولت یازدهم و دوازدهم همین است، این اتفاقی که همین روزها افتاده که به آن در ادامه بحث خواهم رسید همین جریانی است که ما سال ۷۴ تکرار کردیم و عملاً رفتیم به نقطهای که برویم به سمت اقتصاد آزاد و باز کردن فضا که در آن حتماً یک عدهای زیر دست و پا خُرد میشوند و هم مشکلاتی که گفتید به وجود میآمد اما همان را هم نتوانستیم تمام کنیم و به جایی رسیدیم که دوباره به عقب برگشتیم که الان هم دوباره همین مسیر را میرویم.
دولت اصلاحات نگاه اقتصادی چندانی نداشت
جریان دولت سازندگی هم به همین نحو گذشت تا به دولت اصلاحات رسیدیم. دولت اصلاحات هم الا ما شاءالله نگاهش نگاه فرهنگی و سیاسی بود و نگاه اقتصادی چندانی نداشت اما من میگویم با توجه به اینکه چندان دخالتی در اقتصاد نکرد و نه به دلیل راهبرد و سیاست و نه به استراتژی بلکه به دلیل توجه بیشتر به مسائل سیاسی و توجه کمتری که به بخش اقتصاد داشت عملاً از زیر یوغ نگاه دولت و آن تسلط دولت درآمد.
من میخواهم بگویم اینگونه نبود که آن دولت یک استراتژی اقتصادی مدون، برنامهریزیشده و حسابشدهای داشت بلکه به دلیل پررنگ بودن بخشهای دیگر خیلی فضای اقتصادی را در جریان امورات و تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای خود دخیل نکرد و نفوذ و توفق و تسلط و سیاستگذاری دولت در بخش اقتصاد به حداقل ممکن رسید و بخش خصوصی و بازار و فعالان اقتصادی کار خود را میکردند.
دولت نهم و دهم، روند مشخص اقتصادی نداشت
با این فضایی که توصیف کردم به دولت احمدینژاد رسیدیم. اصلاً در این دولت نهم و دهم، هیچ روند مشخص اقتصادی را نمیتوانید ببینید حداقل در دولت سازندگی میبینیم که پایه را آقای هاشمی بر مبنای این میگذارد که دنبال یک اقتصاد رقابتی و آزاد برود موفق نمیشود و عدهای زیر دست و پا خرد میشوند که دوربرگردان و گردش به عقب میکند و گرفتاریهای جدی برای اقتصاد به وجود میآید در آن سعی و خطا خیلی هزینه میشود، ولی یک دیدگاهی وجود داشته است، اما دولت نهم و دهم بیشترین تأثیرگذاری را به جهت نداشتن استراتژی و وارد کردن ضربات و صدمات به اقتصاد کشور عملا در پایان دولت دهم بعد از آن همه دوران پر از منابعی که از دوره اول هاشمی، دوره دوم دولت اصلاحات و دوره اول و دوم احمدینژاد داریم در مسیری صرف شده که هیچ اشتغال و توسعه و ذخیرهای برای کشور اتفاق نیفتاده و این دو دوره ضمن اینکه موفقیتهایی در بخشهایی وجود داشته به نظر من به عنوان یک فعال و تحلیلگر اقتصادی بخش عمدهای از منابع ما صرف تصمیمات و سیاستگذاریهای فردی و سیاستگذاریهای سلیقهای شده است.
مثلاً بحث وامهای زودبازده یا بحثی که در آوردن نرخ بهره به پایینتر از نرخ متعارفی که آن زمان میبایست باشد یا تصمیمات بسیار مقطعی و خلق الساعه که در بحث ارز آن زمان گرفته میشد حالا اضافه کنید به این نبود سیاست و سیاستگذاری و تصمیمات خلقالساعه و بردن منابع به سمت و سویی که برای کشور توسعه و رشد ایجاد نمیکند تحریمهای سال ۹۰ و ۹۱ را که به سمت رشد منفی ۵ و ۶ دهم و بعضی میگویند بیش از ۶ درصد رفتیم.
کشوری که ۸۰۰-۷۰۰ میلیارد دلار منابع نفتی در اوج گرانی نفت، که قبل و بعد آن سابقه نداشت نفت به بشکهای ۱۰۰ دلار برسد و ۶۰۰-۷۰۰ میلیارد دلار منابع نفتی ما پایانش اتفاقی که میافتد این بود که گرفتار فضای بسته رشد منفی تورم ۴۰ درصدی و مشکلات متنابهی شدیم که عملاً در سال ۹۰، ۹۱ و ۹۲ کشور را فرا گرفته بود و اصلاً نمیشود این را انکار کرد و اینها برمیگردد به اینکه ما همان ابتدای کار سیاست این را داشتیم که دولتها آمدند مقطعی عمل کردند بعضی دولتها نفوذ، توفق بیشتر بر اقتصاد و گرفتاریهای بیشتر و بعضی دولتها کمتر و حال این دولت نهم و دهم با نگاهی که به سیاست و اقتصاد و تصمیمات اقتصادی و علاقه به توسعه و بزرگتر کردن دولت داشت و هم به دلیل نبود سیاستهای علمی و کارشناسی و سیاست درازمدت گرفتار فضایی شدیم که در پایان سال ۹۲-۹۱ تورم ۴۰ درصدی و در سال ۹۰ و ۹۱ افزایش ۳ برابری نرخ ارز و گرفتاریهای متعددی که در فضای اقتصادی و کسب و کار کشور به وجود آمد و نهایتاً به دولت یازدهم میرسیم.
در دوره گذر از دوره اصلاحات به دولت احمدینژاد شما معتقدید بخش سیاسی و فرهنگی پررنگ بود ولی دولت اصلاحات از اقتصاد غافل شد و در همان دولت موضوع یارانهها هم مطرح بود اما نتوانست آن را اجرایی کند درحالی که در دولت بعد اجرا شد، این موضوع را چه طور ارزیابی میکنید؟
جلالپور: به نکته خیلی مهمی اشاره کردید، پایه غلطی که گفتم سال ۵۳ گذاشته شد و انقلاب به دلیل شتابی که در پیروزی گرفت و بعد هم در دوران جنگ و دوران سازندگی و اصلاحات همین طور تا بعد از اصلاحات آن پایه بر همان منوال رفت، تنها دورهای که یک حرکتی که این پایه را اصلاح کند در دولت نهم بود اما به دلیل اشتباه و غلط اجرا کردن این مسیر و رفتن به سمت و سوی نادرست اجرایی کردن این جریان ما دوباره گرفتاری جدیدی پیدا کردیم.
همان زمانی که دولت بحث یارانهها را مطرح میکرد من رئیس اتاق کرمان بودم سال ۸۴ و ۸۵ بود و آن زمان مصاحبه کردم و گفتم اگر ما پایه هدفمندی یارانهها را بر اساس یک پایه ثابت به یک رقم ثابت مشخص کنیم به سرعت این را از دست خواهیم داد و این مزیت، تبدیل به یک بحران برای ما میشود و دلیل داشتم و میگفتم امروز ما داریم روی انرژی یک یارانه مستتر را میدهیم، دولت با شجاعت و شهامت آمده میگوید من میخواهم بنزین ۱۰۰ تومان را که همهاش در آن یارانه است تبدیل کنم به قیمت واقعی خودش، حالا یادم نیست آن اوایل چند را به چند میخواستند تبدیل کنند.
اگر این را ما در نظر بگیریم که این بنزین و انرژی یک قیمت جهانی دارد که باید این قیمت جهانی در قیمت ارز که آن هم باز یک قیمت در داخل کشور دارد و متغیر است ضرب شود و تکلیفش معلوم شود و بیاییم یک پایه ثابت بگذاریم بگوییم امروز قیمت هر لیتر بنزین این قدر است و فکر میکنم ۱۰۰ تومن را به ۴۰۰ تومان تبدیل کنند و این ۳۰۰ تومان به صورت یارانه مستقیم بدهند زمانی طول نخواهد کشید که این ۳۰۰ تومان در فضای تورمی که همین جریان به وجود میآورد گم خواهد شد.
پیشنهاد آن زمان کسانی که علاقهای به هدفمندی و باور به هدفمندی و اصلاً راهحل درست قضیه را به هدفمند کردن یارانهها میدانستند این بود که پایه قیمت انرژی را باید پایه فوب بندرعباس گرفت. پایه این قیمت را قیمت مبنا بگذارید بعد قیمت ارز را هم محاسبه کنید آن زمان هر دلار ۸۰۰ تومان بود، فکر کنید در آن زمان که آمدند قیمت هدفمندی یارانهها را تعیین کردند بنزین ۱۰۰ تومان را ۴۰۰ تومان رساندند و به هر نفر ایرانی ۴۲ هزار تومان اعلام کردند یارانه میدهند یعنی از مابهالتفاوت پول بنزین و به همین نسبت گازوئیل و گاز و بقیه اقلام انرژی را که گران کردند ۴۲ هزار تومان هم دادند.
یکسال نگذشته بود که در قیمتهای جهانی انرژی تغییر جدی به وجود آمد یعنی بشکه ۵۰ دلار نفت شد بشکهای ۱۰۰ دلار حتی تا ۱۱۰ دلار، ما اگر سال گذشته با بشکهای ۵۰ دلار محاسبه میکردیم و قرار بود ۱۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان افزایش یابد آیا با بشکهای ۱۰۰ دلار هم باید همان ۴۰۰ تومان باشد؟ یعنی عملاً افزایش قیمت انرژی در عرصه بینالملل در هدفمندی یارانهها دیده نشد و یک قیمت ثابت در نظر گرفتیم.
کمی جلوتر که بیاییم میبینیم آن ۴۲ هزار تومان تورمی در جامعه ایجاد کرد و درواقع پول مستقیمی دست مردم آمد و عملاً مردم با قدرت خریدی که یافتند قیمتها بالا رفت و باعث شد ما تورم ۲۵-۲۰ درصدی داشته باشیم حالا باز با این تورم همان قیمت بنزین و گازوییل همان قیمت ثابت باشد؟ خیلی نپایید که هم دلار بالا رفت و هم قیمت انرژی بالا رفت و عملاً مابهالتفاوت ۳۰۰ تومان در بین این افزایش قیمت انرژی و قیمت ارز گم شد ولی ما ۴۲ هزار تومان را به مردم مجبور بودیم بدهیم.
یعنی علاوه بر اینکه یارانه را برگرداندیم روی انرژی و همان مبلغی که قبل از بنزین ۱۰۰ به ۴۰۰ روی انرژی میدادیم با افزایش قیمت ارز و انرژی باز این برگشت روی انرژی ایندفعه ۴۲ هزار تومان هم به مردم باید میدادیم درحالیکه ما باید آن روز وقتی میخواستیم هدفمندی یارانهها را اجرا کنیم میگفتیم قیمت جهانی انرژی و ارز را میگیریم محاسبه میکنیم هرچه این محاسبه شد به خاطر اینکه مردم روی ثروت خود نشستند و منابع نفتی دارند ما ۴۰ درصد این را از مردم میگیریم کما اینکه آن روز هم قیمت محاسبه شده برای یک لیتر بنزین ۱۰۰۰ تومان بود و دولت گفت ما فعلاً ۴۰۰ تومان میگیریم تا قبل از این ۱۰۰ تومان میگرفتیم ولی الان ۴۰۰ تومان میگیریم یعنی ۴۰ درصد قیمت جهانی را از مردم به خاطر یک لیتر بنزین میگیریم و ۶۰ درصد به مردم هدیه میکنیم چون منابع خودشان است.
درواقع قیمت باشد به گونه ای باشد که از منابعشان استفاده کنند. من در کل با این سیاست موافق نیستم اما فرض کنید سیاست هم درست بود حالا هر لیتر بنزینی که آن زمان یک دلار بود و عملاً با دلار ۹۰۰-۸۰۰ تومان یک ممیز دو دهم دلار بود میشد ۱۰۰۰ تومان به فاصله یک سال بعد هر لیتر بنزین با همان دلار ۲۵۰۰ تومان میشد از این رو از ۲۵۰۰ تومان تا ۴۰۰ تومان خیلی بیشتر ما یارانه داشتیم میدادیم. درحالیکه ۴۲ هزار تومان را هم ایندفعه به مردم میدادیم.
حرف این بود که ما میگفتیم ۴۰ درصد قیمت باید وقتی قیمت هر لیتر بنزین در دنیا ۲۵۰۰ تومان میشد به نام محاسبه قیمت انرژی و ارز در کشور، باز ما ۴۰ درصد را از مردم میگرفتیم درحالی که در خارج صبح به صبح ساعت به ساعت حتی نیم ساعت به نیم ساعت قیمت گازوئیل و بنزین و همه محصولات انرژی روی تابلو عوض میشود و لحظهای تغییر میکند، ثابت نیست و قیمت بر اساس قیمت جهانی است. ما آمدیم قیمت را ثابت کردیم و تورم ایجاد کردیم هم قیمت ارز بالا رفت و هم قیمت انرژی در دنیا بالا رفت و به جای ۴۰ درصد اگر روز اول ما ۱۰ درصد میگرفتیم از ۱۰۰۰ تومان به یک سال نرسید به جای ۱۰ درصد به ۴۰ درصد شدیم ۱۰ درصد به ۲۰ درصد و بنزین ۲۵۰۰ تومان شد و ما ۴۰۰ تومان میدهیم که حدود ۱۵ درصد میشود و به دو سال نرسید که دلار گرانتر شد و وقتی دولت احمدینژاد داشت کشور را تحویل میداد دلار ۳۵۰۰ تومان بود و هر لیتر بنزین در دنیا تقریبا بر اساس آن دلار ۵ هزار تومان میشد و ۵ هزار تومان را از مردم آخر دولت احمدینژاد حدود ۱۰۰۰ تومان میگرفتیم یعنی باز ۲۰ درصد و آن ۴۰ درصد را هیچ وقت رعایت نکردیم.
درحالیکه روز اول میگفتیم در هدفمندی یارانهها از روز اول میگفتیم قیمت انرژیمان مثل دنیا باشد و بر اساس قیمت فوم بندرعباس که هر بشکه نفت را آنجا قیمتگذاری میکنند بعلاوه قیمت ارز محاسبه میکنیم ولی مردم ایران چون صاحب ثروت هستید و زیر پایتان نفت است از شما ۴۰ درصد میگیریم و ۶۰ درصد را نمیگیریم اگر میخواستیم ۴۰ درصد بگیریم امروز حداقل هر لیتر بنزین در دنیا حدوداً ۱.۲ یورو است که حدود ۱۳ هزار تومان است و ما اگر میخواستیم ۴۰ درصد بگیریم امروز لیتری ۵۲۰۰ باید میگرفتیم.
هدفمندی به صورت درست اجرا نشد
ما هنوز لیتر ۱۰۰۰ تومان میگیریم پس هدفمندی عملاً به صورت درست اجرا نشده و ما نسبت به قیمت امروز بنزین در دنیا همان ۱۰ درصدی میگیریم که زمانی که بنزین هزار تومان در دنیا بود و ما ۱۰۰ تومان میدادیم و تنها تفاوت هم این بوده که ۴۲ هزار تومان یارانه میدهیم. در حالی که ما باید هر سال بر اساس قیمت انرژی و قیمت ارز بالا میبردیم و یارانه مردم را هم بیشتر میکردیم و مابهالتفاوت را بالا میبردیم.
کسی که امروز در بالای تهران زندگی میکند و کسی که در مرکز و جنوب تهران زندگی میکند کسی که در کرمان زندگی میکند و کسی که در بشاگرد کرمان زندگی میکند اینها آیا از انرژی یک استفاده میکنند؟ آنکه در بالاترین نقطه تهران است حتماً ۲ یا ۳ اتومبیل دارد، خانه ۶۰۰ متری دارد، شوفاژ و آبسرد و استخر و جکوزی دارد و از انرژی چند برابر آنکه در مرکز تهران که حداکثر یک اتومبیل دارد و یا دراو که در جنوب تهران که حداکثر یک موتورسیکلت در یک خانه کوچک دارد آن کسی که در بشاگرد زندگی میکند که نه نفت و نه بنزین و نه موتورسیکلت دارد فقط یک زندگی عشایری دارد آیا اینها از یارانه به یک نسبت استفاده میکنند؟
امروز وقتی ما بنزین لیتر ۵۲۰۰ تومانی را که با ۴۰ درصد قیمت میخواهیم به مردم بدهیم نمیگوییم قیمت واقعی که با قیمت واقعی باید ۱۳ یا ۱۴ تومان بگیریم این قیمت را به آن شمال شهری میدهیم و روزانه ۲۰، ۳۰، ۵۰ لیتر برای اتومبیل، قایق تفریحی و استخر و گرمایش و سرمایشس استفاده میکند آیا از حق آن بشاگردی نیست که در جنوب کرمان نشسته و حتی یک لیتر هم مصرف نمیکند؟ بعد به او ۴۲ هزار تومان میدهیم به این هم ۴۲ هزار تومان، پس این یک ناعدالتی در توزیع یارانههاست درحالیکه ما میخواستیم هدفمند کنیم.
راهش این بود که ما بنزین و انرژی را به قیمت واقعی میکردیم بعد بر اساس دهکهای جامعه میگفتیم آنها که دهک پایین هستند کمتر ثروت اندوختهاند و از منابع کشور استفاده کردند این مبلغ را به آنها میدهیم و آنها که منابع بیشتر استفاده میکنند کمتر به آنها میدهیم.
فارس: دولت و مجلس زیر بار حذف دهکهای بالا نمیروند.
جلالپور: اصل قضیه اشکال داشت که آنها نرفتند، بنابراین دولت و مجلس هم زیر این بار نمیروند چون یارانه را به عدهای ثروتمند میدهند، این میشود که فاصله بین طبقات بسیار زیاد شده است. در دولت نهم و دهم این جسارت بود که هدفمندی را اجرا کنند ولی علم و تخصص نبود که آن را درست اجرا کنند و عملاً مسیری رفتند که نهتنها فاصله را کمتر نکرد بلکه بیشتر کرد و امروز علاوه بر اینکه آن یارانه را میدهیم عدهای دارند در آن اندازه وسیع بهره میبرند و عدهای هیچ بهرهای نمیبرند به همه این افراد ۴۲ هزار تومان را هم میدهیم و عملاً کشور در این جریان متضرر شد و منفعتی نبرد.
الان ما داریم به مصرف یارانه میدهیم
آیا اکنون میشود این روش را اصلاح کرد؟
جلالپور: الان هم اگر از من بپرسید بعد از ۴۰ سال تجربه من به این حرف برمیگردم که راه ما این است که مردم را آگاه کنیم، مردم در جریان واقعیات نیستند و فکر میکنند این ۴۲ هزار تومان پول زور است و به قول یکی وزرا با جنگ اعصاب و ناراحتی میدهد درحالیکه اگر درست برای مردم توجیه شود همه آمادگی دارند به همه به یک اندازه بدهند همه قیمت واقعی انرژی را بگیرند و پول انرژی را که من برآورد کردم یارانهای که روی انرژی داده میشود دهها برابر ۴۲ هزار تومانی است که در سال میدهند و این را بر اساس دهکهای مختلف و نیاز مردم و فقر مردم و نیاز توسعهای کشور ارائه دهند آن موقع تفاوتی که ایجاد میشود این است که ما دیگر به مصرف یارانه نمیدهیم.
الان ما داریم به مصرف یارانه میدهیم و میگوییم هر کس بنزین بیشتر استفاده کرد بیشتر یارانه میگیرد و وقتی قیمت واقعی کنیم هر کس کمترمصرف کرد بیشتر یارانه میگیرد نه هر کس بیشتر استفاده کرد آن زمان بحث مصرفگرایی کم میشود و مثلاً چراغهای اضافه خاموش میشود، چون قیمتها واقعی میشود ما در کشور امروز یارانه اضافه به مصرف میدهیم کی میتوانیم برعکس کنیم وقتی قیمتها واقعی شود و هر کسی کمتر مصرف کرد پول بیشتری دارد این عادلانه و منصفانه است. ما الان هر کس بیشتر مصرف میکند بیشتر یارانه میدهیم.
مسیر درست این است که به سمت ریل تولید برویم
مسیر درست این است که به سمت ریل تولید برویم، ریل تولید، ریل مولد و ریلی که در کشور ایجاد فضای مناسب اشتغال کند، رانت در آن نباشد و با دلار ۴۲۰۰ تومان عدهای ماشین لاکچری بیاورند و میلیاردها پول این مردم در جیب عدهای برود.مردم با بازوی خود، فکر خود و ایده و توان خود کار میکنند و ریلی که قبل از نفت ایرانیها داشتند که کار میکردند و زندگی و کشور را اداره میکردند اما بعد از نفت بسیاری نشستهاند که یارانه بگیرند یا کجا میتوانند منفعت بیشتری داشته باشند ما مسیر زندگی مردم را از تولید به توزیع و مصرف آوردهایم و این باید این را عوض کرد. حال در این مسیر طولانی به امروز رسیدیم و بعد از ۴۰ سالگی باید متوجه باشیم که اقتصاد ما یک ظرفیت است.
در دولت یازدهم و دوازدهم شاهد برخی ناآرامیها در اقتصاد بودیم و به ویژه در دولت دوازدهم افزایش نرخ ارز، طلا و سکه را شاهد بودیم و اتفاثاتی که در دیماه سال گذشته اتفاق افتاد این موارد را چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما تیم اقتصادی دولت در این نابسامانیها دخیل هست؟ نگاه بیش از حد به غرب را چگونه ارزیابی میکنید؟
جلالپور: من اگر به دولت یازدهم بپردازم در سه مقطع بعد ورود کنم به دولت دوازدهم شاید جواب سؤال شما را کاملتر داده باشم.
دولت یازدهم که روی کار آمد کمیته ۱۰۰ روزهای که ابتدا گذاشت و برنامهای که قرار بود در ۱۰۰ روز اول داده شود و بعد سه وظیفه آن کمیته داشت، مابین انتخابات و تفویض قدرت از دولت دهم به دولت یازدهم دورهای بود که کمیتههایی تشکیل دادند آن کمیتهها قرار بود سه وظیفه انجام دهند. یکی وضع فعلی و زمان حال اقتصاد ایران را برای دولت یازدهم آماده کنند ، یکی برنامه ۱۰۰ روز اول دولت یازدهم را تدوین کنند و یکی هم برای هر وزارتخانه ۵ نفر را معرفی کنند و بین این ۵ نفر، رئیسجمهور، معاونان و تیم انتخابکننده انتخاب میکردند. من در آن مجموعه جزو آن تیم بودم و با توجه به اینکه من اتاق بودم و آقای نهاوندیان اولین روز انتخاب مسئول کار آقای روحانی شدند و من نایب رئیس اتاق و مورد شناخت وی بودم و من را دعوت کرد به عنوان نماینده اتاق در کمیتهها باشم. آن کمیته مابین انتخاب و تفویض قدرت کار کرد.
کمیته اسم خاصی هم داشت؟
جلالپور: مشهور شد به کمیته ۱۰۰ روزه؛ کمیتهای بود که آقای روحانی بلافاصله روز ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ که انتخابات انجام شد و با رأیی که وی صبح شنبه ۲۳ داشت تشکیل داد، یک کمیته زیربنایی که آقای ترکان مسئول آن بود، یک کمیته صنعت، معدن که نعمتزاده مسئولیت آن را داشت، کمیته کشاورزی که کلانتری مسئول آن بود و یک کمیته بینالملل که واعظی رئیس آن بود و یک کمیته داخلی که آقای صالحی امیری رئیسش بود و این ۵ کمیته زیر کمیته اصلی بودند و هر هفته بهطور مداوم و روزانه جلسه داشتند و پایان هفته جلساتشان در یک جلسهای که نهاوندیان مدیر آن بود با هم یکی میکردند و بعد به روحانی به عنوان رئیسجمهور منتخب میدادند.
وظیفهشان سه چیز بود یکی برنامه ۱۰۰ روزه اول دولت، پایش وضع اقتصاد، فرهنگ و بخشهای مختلفی که کار میکردند مثل بینالملل و… و یکی هم معرفی ۵ نفر؛ در همان کمیتهها من به عنوان نماینده آقای نهاوندیان حضور داشتم صحبت شد که آنچهکه اینجا گفته میشود فقط برای ۱۰۰ روز اول است ما اگر بخواهیم برای دولت یازدهم برنامهریزی کنیم باید یک برنامه ۴ ساله و بلکه برنامه بلندمدتتر برای اقتصاد ایران تدوین کنیم قرار شد ما به ۱۰۰ روز اول بپردازیم و بعد پایه آن ۱۰۰ روز که ریخته شد دولت به سمت استراتژی میانمدت و بلندمدت که بلندمدتش حتی بیش از ۴ سال را در نظر بگیرد که حال چه دولت دوازدهم همین دولت یا دولت دیگر آمد بر پایه آن جلو برود.
دولت یازدهم هیچ وقت برنامه میانمدت و بلندمدت را تدوین نکرد
میخواهم بگویم آنچهکه اتفاق افتاد در کوتاهمدت آن برنامهای که تدوین شد در کمیتهها اجرایی شد و عملاً جواب گرفت یعنی همان برنامه در فاصله زمانی محدود و توسط افرادی که هم از بخش خصوصی، دانشگاهی، مجموعه کسانی که در دولتهای قبل بودند تلفیقی از اینها کمیته ها را تشکیل دادند یک برنامهای دادند که ۱۰۰ روز اول اجرایی شد و همان پایهای بود که در ۱ یا ۲ سال اول دولت روحانی میبینید موفقیتهای جدی کسب شد. هم نرخ تورم به شدت افت کرد، شرایط اقتصادی در آرامش بود، ثبات در بازار میآید نرخ ارز افت میکند از بیش از ۳ هزار تومانی که دولت تحویل میگیرد به زیر ۳ هزار تومان میآید، اما دولت هیچ وقت برنامه میانمدت و بلندمدت را تدوین نکرد و عملاً همان پایهای که برای کوتاهمدت و برای روزهای اول بود شد پایه ادامه کار.
متأسفانه بر این مسیر جلو رفتن باعث شد تا پایان دولت یازدهم حرکت و شکوفایی جدی در اقتصاد نمیبینیم هر چند برجام یک بخشی از انفتاحی که به وجود آورد و آن انسدادهایی که قبل از برجام به دلیل تحریمها بود از بین رفت و بخشی از تحریمها را برداشتند و بخشی از ارتباطات با دنیا برقرار شد توانست رشدی را از رشد منفی دولت دهم به رشد مثبت دو سال اول دولت یازدهم و رشد بیش از ۵ درصد دو سال پایان دولت یازدهم برساند ولی عملاً ما نتوانستیم یک برنامه کامل اقتصادی که بتواند پایه میانمدت و بلندمدت ما را تدوین کند ایجاد کنیم و پیشبینی اینکه در دولت دوازدهم اگر یک فکر اساسی نشود ما به این شرایط خواهیم خورد در پایان دولت دوازدهم را ما داشتیم و در مصاحبههایی که اواخر دولت یازدهم بود گفتم اگر دولت دوازدهم حرکتش در زمینه اقتصادی کار زیربنایی و شرایط جدید استراتژی بر مبنای وضعیت امروز ایران نداشته باشد ما حتما به شرایطی میرویم که تورم دوباره برخواهد گشت و بیثباتی خواهیم داشت.
امر غیرمنطقی و غیرعلمی در یک سال اخیر اتفاق نیفتاده است.اما چرا این زمان بروز کرد؟ بستری فراهم میشود یک مجموعهای از نیازها برای ایجاد یک آتش بزرگ مثل هیزم و هوا فراهم میکنیم و منتظر یک جرقهایم وقتی این جرقه میآید آن بستر و پایهای که برای آتشسوزی وجود دارد مشتعل میشود؛ در طول سالهای گذشته این جریانی که امروز در اقتصاد کشور است بسترش فراهم شده جرقهای که اتفاق افتاد خروج آمریکا از برجام بود به محض اینکه در قبل از عید و از دی ماه سال ۹۶ بحث خروج آمریکا از برجام شروع شد و جدی شد و موجب بازگشت تحریمها شد بستر آمادهای که دورهای در یک فضای آرامی شرایط با ثباتی را پشت سر گذارده بودیم، ولی زیربنایی و ریشهای عمل نکرده بودیم باعث شد آن جرقه تبدیل به اشتعال شود و تا امروز در بازار ادامه دارد.
آن بستر چیست؟ نقدینگی فراوان که ما در طول سالهای گذشته با توجه به کمبودهای کشور هم دولت نهم و دهم و یازدهم وجود داشت؛ نقدینگی که اواخر دولت هشتم کمتر از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بوده به ۱۶۵۰ هزار میلیارد تومان رساندیم. یعنی ۱۷-۱۶ برابر ظرف ۱۰، ۱۲ سال و این جریانی است که خود میتواند بهتنهایی یک اشتعال جدی ایجاد کند و بستر جدی برای اشتعال باشد غیر از این جلوگیری از افزایش نرخ ارز همزمان و هماندازه تورم و مابهالتفاوت تورم داخلی و خارجی هم وجود داشت.
مرداد سال ۹۲ که دولت یازدهم دولت را تحویل گرفت نرخ ارز ۳۷۰۰ تومان بود، سال ۹۲، ۲۵ درصد تورم، سال ۹۳، ۱۵ درصد، سال ۹۴، ۱۲ تا ۱۵ درصد و سال ۹۵، ۱۰ درصد که مجموع اینها ۶۰ تا ۷۰ درصد تورم است اما نرخ ارزی که ۳۷۰۰ بوده تا ۲۷۰۰، ۲۸۰۰ برمیگردد و در پایان سال ۹۶ با پایان دولت یازدهم یعنی اردیبهشت ۹۶ باز همان ۳۷۰۰ تومان است، یعنی اصلاً مابهالتفاوت تورم که ۴ سال را اعمال نمیکنیم و یک بستر آماده برای جرقهای است که نرخ ارز خود را همراه با تورم افزایش دهد.
از این نوع بسترها که بگذریم بعد از برجام به جهت آنچه در برجام اتفاق افتاد آن انفتاحهایی که فکر میکردیم و پیشبینی میکردیم اتفاق نیفتاد، روابط بانکیمان خوب نشد شرایط بانکیمان بهروز نشد و همه با هم بستری شد که جریان خروج آمریکا از برجام جرقهای شود و عملاً فضای امروز را به وجود آورد.
نقدینگی همچنان سرگردان باشد شرایط را سختتر میکند
ما باید امروز نگران این باشیم که این آتش هنوز میتواند دامنهدارتر باشد اگر ما شرایط مناسب را فراهم نکنیم و این نقدینگی سرگردان در جاهای مختلف سر دربیاورد یک روز از بازار سکه و یک روز ارز و مسکن و رانت و فساد و مجموعههای دیگر که در کشور ایجاد میشود مسلماً ما روزهای سختتری پیش رو خواهیم داشت. راه ما آوردن مردم به صحنه، دادن اقتصاد دست مردم و برگشت اصول و موازین اصلی اقتصادی است که بتوانیم بر مبنای یک تولید و فضای مولد نقدینگی را به آن سمت هدایت کنیم.
وقتی در کشور شرایطی وجود دارد که درآمدهای بسیار کلانی از یک منافع و منافذ فسادی ایجاد میشود که مثلاً دلار ۴۲۰۰ تومانی را تزریق میکنیم و دلار در بازار ۸۰۰۰ تومان، یک جریان فساد و درآمد سرشاری ایجاد میشود و دیگر کسی دنبال تولید نمیرود.کسی دنبال بهرهوری و اصلاح ساختار اقتصادی نمیرود همه دنبال منافع کاذب هستند و عملاً باعث میشود به اندازه زیادی از منابع و ثروت از بین میرود و غیر از آن مسیر غلط اقتصادی را پیش میگیریم که منجر به گرفتاریهای بعدی میشود.
شرایط ۴۰ ساله انقلاب باید این باشد که تجربه همه این ۴۰ سال و ۱۰ سال قبل از آن روی هم بگذارد و برگردد به مسیری که مسیر درست و پایدار است و آن توسعه بخش خصوصی، محوریت مردم، اقتصاد تولیدی و مولد و نه اقتصاد رانتی و توزیعی باشد.
فارس: یعنی نگاه به غرب خیلی تأثیری ندارد و باید از ظرفیتهای داخلی استفاده کرد؟
جلالپور: بستر غلط باعث میشود که عوامل خارجی روی آن سوار شوند، اگر بستر و پایه را درست بگذاریم میتوانیم شرایط را به سمتی ببریم که این همه فشار و گرفتاری را که امروز داریم نداشته باشیم.
ضمن اینکه در عرصه اقتصادی روابط بینالمللی و شرایط بینالمللی مؤثر است اما نه به این اندازه که با خروج آمریکا از برجام یک دفعه دلار ۳ برابر شود، از مسائل داخلی و تصمیمات سیاستهای نادرست داخلی بسترش را فراهم کردیم آن جرقه میآید و اشتعال ایجاد میکند.
هم دولت هاشمی و هم روحانی استراتژی مدونی نداشتند
شما بر این باور هستید که این دولت هم همان تفکرات دولت سازندگی را دارد؟
جلالپور: من فکر میکنم مهمترین و شاید اصلیترین نقیصهای که در دولتهای ما بوده این است که واقعاً هیچ استراتژی و راهبرد مشخص و تعریفشده و مدونی ندارند که پایه را بر آن بگذارند و جلو بروند. همهاش در سعی و خطا و تکه تکه عمل میکنند، یک تکه از اقتصاد آزاد را جلو میبرند، یک تکه از اقتصاد سوسیالیستی، یک بار دولت را بزرگ میکنند و یک بار میخواهند اصل ۴۴ را اجرا کنند و این متأسفانه فضایی درست کرده که ما درگیر آثار این تصمیمات و سعی و خطاها هستیم. دولت سازندگی روی همین اصل و روال و با این نگاه به گرفتاری و مشکلات خورد و دولت آقای روحانی هم همین جریان را دارد. شباهت دولت سازندگی و روحانی خیلی بیشتر از دولت سازندگی با سایر دولتها است، ولی هر دو مهمترین اصلشان این است که یک سیاست و استراتژی مدون مشخص و با ثبات نداشتند و در سعی و خطاها تصمیم گیری کردند.
باید واقعیتهای اقتصادی را به مردم گفت
در حال حاضر دولت باید چه اقداماتی انجام دهد تا فضا به سمت بهتر شدن فضای اقتصادی پیش رود؟
جلالپور: چند کار اساسی را به عنوان حسن ختام مطرح میکنم؛ اول باید واقعیتهای اقتصادی را به مردم گفت، ما نمیتوانیم بگوییم که در شرایط اقتصادی مناسبی هستیم، ذخایرمان خوب است اما از آن طرف ارز و سکه یکدفعه ۳ برابر شود چراکه باور مردم دچار خدشه میشود و در این صورت میلیاردها پول و بشکه نفت نمیتواند مردم را به یک اقتصاد سالم و فضای سالم راهنمایی کند.
در شرایط ناباوری همه متقاضی تأمین و پوشش سرمایهشان از طریق کالاهایی مثل ارز و سکه میشدند و تقاضای غلط و مصنوعی در بازار به وجود میآید. اولین کار باید اعتمادسازی و گفتن حقایق به مردم باشد. اوضاع اقتصادی خوب است ولی نه آنطور که مسئولان میگویند. امروز شرایطی نیست که مردم بخواهند مثل ۳۰-۲۰ سال پیش مصرفگرا باشند و سوار یک کشتی باشند که دولت سوختش را تامین میکند باید خود مردم مثل قبلها مثل دوران پدرها و پدربزرگهای ما دست به کمر بزنند با توان و ظرفیتهای خود اقتصادی که اقتصاد مولد هست رقم بزنند.
بنابراین گفتن واقعیتها به مردم، بالا بردن سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، راهنمایی و رهنمود دادن به مردم به جهت رفتن به سمت و سوی یک اقصتاد مولد و تیغیر مسیر اقتصاد از مسیر اقتصاد توزیعی به اقتصاد تولیدی اولویتهایی است که میتواند بسیاری از مسائل ما را حل کند.
ما باید بپذیریم که اقتصاد هم یک علم است دستورالعملهایی دارد خورد و بازخوردهایی دارد و اگر ما روی آن تأثیر بگذاریم و اجبار و تحمیل کنیم یک جایی پس میزند و مشکلاتی را برای ما به وجود میآورد بنابراین باید آن چیزی که منطقی، علمی و کارشناسی است و خود مردم و بخش خصوصی و ظرفیت و توان مردم است به عرصه بیاوریم.
در این شرایط تغییر تیم اقتصادی دولت را تا چه اندازه مؤثر میدانید؟
جلالپور: تا نگاه تغییر نکند تغییر تیم اقتصادی چندان موثر نیست.
برچسب ها :کمیته، تیم اقتصادی، کمیته
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0