خواهر و برادری که مدرسه کودکان کار تاسیس کردند
به گزارش قائم آنلاین، ۱۸سال پیش بود کار کردن بچههای کار، دغدغه یک خواهر و برادر شد. آنها با دیدن بچههایی که به جای مدرسه رفتن، کار میکردند، به این فکر افتادند که خودشان به پارک رفته و به آنها درس بدهند. هر دو شغل آزاد داشتند اما به خوبی با آسیبهای اجتماعی جامعه آشنا
به گزارش قائم آنلاین،
۱۸سال پیش بود کار کردن بچههای کار، دغدغه یک خواهر و برادر شد. آنها با دیدن بچههایی که به جای مدرسه رفتن، کار میکردند، به این فکر افتادند که خودشان به پارک رفته و به آنها درس بدهند. هر دو شغل آزاد داشتند اما به خوبی با آسیبهای اجتماعی جامعه آشنا بودند. بچههای کار با بچههای دیگر فرقی ندارند و باید همه از حداقل عدالت اجتماعی برخوردار شوند. درس خواندن و آموزش صحیح زندگی هم جزیی از همان عدالت است که گاهی نادیده گرفته میشود و قربانی آن بچههایی هستند که هیچ نقشی در این گونه زندگی کردن ندارند. درس دادن به بچههای کار از ۶ کودک در یکی از پارکهای جنوب غرب تهران شروع میشود که خیلی سریع منجربه تشکیل مجموعه ای مستقل میشود تا امروز که حدود ۱۰ سال است در محله دروازه غار تهران در «خانه کودک مهر» ۱۱۰ کودک کار مشغول به تحصیل و آموزش زندگی هستند. علاوه بر این تعداد، ۶۰ کودک کار دیگر نیز مورد حمایت این خانه مهربانی هستند. بچههایی که در اینجا درس میخوانند، هیچکدام توان رفتن به مدرسه دولتی را ندارند، چون محکوم به کار هستند تا نانی بر سر سفره خانواده بگذارند. گاهی این فقر همراه اعتیاد میشود که زندگی را بر آنها سختتر میکند، اما آنها با آموزشهای خوب کارکنان مجموعه کودک مهر به این نتیجه رسیدهاند که تنها مسیر خوشبختی برای آنها، درس خواندن است. از ۹ صبح تا یک بعدازظهر دروس مدرسه و خوب زندگی کردن را فرا میگیرند و بعد از آن تا پاسی از شب مشغول کار میشوند: ماشین میشورند، سبزی میفروشند، دست فروشی میکنند. نمرات همه خوب و در حد عالی است. کودکان کار، گدایی نمیکنند چون عزت نفس دارند و میدانند که در قبال فروش جنس خود باید پول دریافت کنند. عزت نفسی دارند که آنها را در مدارس دولتی نیز موفق کرده و بسیاری از آنها وارد رشتههای خوب دانشگاههای درجه یک کشور شده اند و خانه مهرکودک در حال دیدن نتایج ۱۸ ساله خود است. با خانم و آقای بشیری خواهر و برادری که موسس این مجموعه بودند، به گفتوگو نشستیم که در ادامه میآید.
بچهها گفتند:باید کار کنیم
«ژیلا بشیری خوش رفتار» جرقه آموختن به بچههای کار را اینطور تعریف میکند:«کار با کودکان کار را از حدود ۱۸ سال قبل همراه برادرم شروع کردیم. من مترجم بودم و برادرم شغل آزاد داشت. یکی از دغدغههای ما این بود که زمان مدرسه رفتن، بچهها را خارج از مدرسه میدیدیم. بعد از پرسوجو متوجه شدیم در یکی از محلات جنوب غرب تهران تعداد همچین بچههایی زیاد هستند. یک روز به آنجا رفته و مقداری زیاد، وسایل درسی همراه خود بردیم که حدود ۶ بچه را دیدیم و به آنها وسایل دادیم و کار کردیم. وقتی پرسیدیم چرا به مدرسه نمیروید؟ گفتند که نمیتوانیم باید کار کنیم. به آنها گفتیم که فردا هم بیایید که روز بعد حدود ۱۵ بچه آمدند. بعد با شهردار منطقه صحبت کردیم و مکانی را در اختیار ما قرار دادند و سپس سازمانهای مردم نهاد تشکیل شدند. بخش اجتماعی فرهنگی شهرداری هم مجاز شد که با ما تعامل داشته باشد. اولین سازمان مردم نهادی که با آنها همکاری داشتیم، انجمن «حمایت از حقوق کودکان» بود که بعد از کمیکار با آنها، خودمان مجموعه مستقلی را تاسیس کردیم که به اینجا آمدیم و ۱۰ سال است که در این مکان هستیم. بیشتر بودجه اینجا توسط خیرین تهیه میشود، اما از دولتیها شهرداری نیز یک مقدار با ما کار کرده و در برخی جاها کمک میکند.»
هدف اصلی ما آینده کودکان کار است
درس دادن به بچههای کار عشق و علاقه و حوصله ای خاص میطلبد که کار هر کسی نیست، چرا که کار فرهنگی، زمان بر بوده و نتیجه آن را سالها بعد میتوان دید که خیلیها خود را درگیر آن نمیکنند. اما خانم بشیری هدف خود را در آینده این بچهها میبیند:«در مملکت ما شاید خیلی کم، انسانهایی باشند که دغدغه تحصیل را داشتند. معمولا افراد جامعه معتقد هستند دنبال کاری بروند که زود بهره باشد، اما کار آموزش، زمان بر است و دیدن نتیجه آن ۱۰ الی ۱۲ سال طول میکشد تا ببینی برای بچه ای که کار کرده ای، به کجا رسیده است که این از حوصله خیلیها خارج است. خیلیها به ما میگویند که همان خواندن و نوشتن را به کودکان یاد دهید، در حالی که اصل کار ما بر این است که این کودک، آینده دارد و باید یک انسان ساخته شود، بنابراین باید به او کمک کنیم تا هر چه زودتر موانع حضورش در مدارس دولتی هموار تا وارد آنجا شود، در واقع ما نمیخواهیم بچهها به ما وابسته شوند. به همین دلیل کلاسهای درسی اینجا به این صورت تشکیل داده شده است که کاملا سیستماتیک، برنامههای آموزش و پرورش را دنبال کند تا بعد از برطرف شدن موانع، به مدرسه دولتی بروند. در این حوزه نیز بسیار موفق بودهایم. بچههایی که در دوره اول کاری با آنها بودهایم، الان وارد دانشگاه هم شدهاند.»
کودکان کاری که دانشجویان ممتاز شده اند
بچههای خانه مهرکودک بعد از کلاس پنجم باید به مدرسه دولتی بروند تا با محیط و شرایط آنجا آشنا شوند و برای ورود به مقطع دیگر دچار هیجان و اضطراب نشوند. اما این خانه، حمایت خود را از این بچهها تمام نمیکند:«ما به هیچ عنوان نمیتوانیم یک دفعه حمایت خود را از از این بچهها قطع کنیم، چون خانوادهها طوری هستند که میگویند بچهشان آموزش هم ندید، مهم نیست یا اصلا چه لزومیبه مدرسه رفتنش است. بنابراین وقتی دانش آموز را وارد مدرسه دولتی میکنیم، اگر حمایت خود را قطع کنیم، ۱۰۰درصد خانواده نمیگذارد او به درسش ادامه دهد. ما حمایت خود را بعد از ورود بچهها به مدرسه دولتی تا زمان گرفتن دیپلم و ورود به دانشگاه نیز ادامه میدهیم. به عنوان مثال دو سال قبل یکی از بچههای ما در رشته عمران دانشگاه تهران، ممتاز شناخته شد. بچهها تا کلاس پنجم اینجا درس میخوانند و چون میخواهیم قبل از عوض شدن مقطع، با محیط مدرسه دولتی آشنا شوند، برای کلاس ششم، آنها را به مدرسه دولتی میفرستیم. همه این کارها را نیز مجموعه انجام میدهد. البته سه درس اصلی ریاضی، فارسی و علوم را باید در آموزش و پرورش امتحان دهند و بعد از کسب نمره مورد نظر وارد مدرسه دولتی شوند که اکثر بچهها نمرههای عالی کسب میکنند.»
بچههایی که به خاطر یک «مداد» کتک خورده اند
در خانه مهر کودک، بچهها فقط تحصیل نمیکنند و علاوه بر حمایت مادی، حمایتهای روانی و پزشکی نیز میشوند. خیلی از خانوادههای این بچهها، آموزش را بیخودی میدانند و فکر میکنند وقت بچههایشان را گرفته اند و آنها فقط باید نان آور باشند. اما خانه مهر، مهر خود را کامل در اختیار بچهها میگذارد:«خیلی اوقات وقتی والدین را خواسته ایم تا راجع به مشکل فرزندش صحبت کنیم، به جای گوش دادن میگویند آموزش چیز بیخودی است و بچه را علاف کردهاید که اینجا نگهداشتهاید. بنابراین ما مجبور هستیم غیر از آموزش، به مسایل دیگر کودک نیز برسیم تا او بتواند از یک زندگی حداقلی برخوردار شود. من میدانم که اگر به بچه اینجا بگویم مداد بخر، از طرف خانواده اذیت میشود، چون گاهی دیدهام فقط به خاطر درخواست خرید همین مداد یا دفتر، حسابی کتک خورده است. پس ما از مداد گرفته تا خیلی موارد دیگر را تهیه میکنیم. بعضی از بچههایی که اینجا هستند، جراحیهای بسیار ضروری نیاز داشته اند که خانواده چشم پوشی کرده است، چون به بچه اینطور نگاه میکنند باید پول درآورد نه اینکه ما برای او خرج کنیم. چند سال قبل یک خانم پزشک برای ویزیت بچهها به اینجا آمد و برای آنهایی که نیاز بود، نسخه نوشت. هفته بعد که آمد گفت هیچکدام از اینها نسخههایشان را تهیه نکردهاند، فکر میکرد کسی هست که این نسخه را برای بچه تهیه کند، که ما گفتیم میدانستیم نمیخرند و خودمان باید به فکر خرید داروهایشان باشیم.»
آقا یا خانم صدا کردن بچهها، آنها را متعجب میکند
معلمانی که به خانه مهر میآیند همه داوطلبانه و با عشق و علاقه به بچهها درس میدهند و از اول با شرایط ویژه بچهها آشنا میشوند تا توقعی در تکلیف خواستن از آنها نداشته باشند:«بچهها از ساعت ۹ صبح تا یک بعد ازظهر اینجا هستند و بعد هم تا شب، سرکارهایشان مثل پادویی، دستفروشی یا شستن ماشین سرچهارراهها میروند. معلمانی که برای درس دادن به اینجا میآیند، داوطلب هستند و پولی دریافت نمیکنند. همان اول شرایط را به بچهها میگوییم که مثلا انتظار مشق نوشتن نداشته باشند، چون بچه ای که از اینجا میرود، وقت نمیکند کتاب خود را باز کند. در واقع تمام مشکلات بر دوش معلمان است. ما این را در نظر میگیریم که میشود روی هر بچه سرمایه گذاری کرد تا آینده او را تغییر داد. هر چقدر هم برخی بگویند که آموزش در این محیط، تاثیر کمیدارد، اینطور نیست چون نکاتی را یاد میگیرند که ممکن است در جامعه به او آموزش داده نشود. نکته دیگر این است که هیچ کس با بچههایی که در خیابان کار میکنند، رفتار خوبی ندارد و به دیده توهین و حقارت به آنها نگاه میشود. ما وقتی میخواهیم بچهها را در اینجا خطاب کنیم، به آنها خانم یا آقا میگوییم که در وهله اول برایشان تعجب انگیز است. وقتی بچهها وارد میشوند یا سر صف هستند اول به آنها سلام میکنیم که تا به حال همچین مواردی را نمیدانستهاند. بعد از مدتی وقتی میخواهند به کلاس بروند میآیند در اتاق به ما سلام میکنند و موقع رفتن هم با ما خداحافظی میکنند، در واقع ارتباط صمیمانه با ما پیدا میکنند در حالی که ما همچین رفتاری را با اولیا مدرسه نداشته ایم. مربیان ما با بچهها خیلی کار میکنند که بچهها بسیار با ادب و مرتب میشوند و باید ببینید که اینها، همان کودکان کار هستند.»
بچهها مشکلاتشان را اول به ما میگویند
خانم بشیری که دیگر بچههای کار او را فراتر از یک مدیر میدانند، از ارتباط صمیمانه این بچهها میگوید:«در واقع اینجا فقط مدرسه نیست. بچهها به قدری با ما صمیمیشده اند که اگر مورد آسیب یا آزاری قرار گرفته باشند، به اولین کسی که میگویند ما هستیم و حتی ممکن است به خانواده نگویند. ما از آنها حمایت میکنیم چون بچه نمیتواند از خود دفاع کند. اینجا حتی همه بچهها را نمیتوانی به یک چشم نگاه کنی، چون هر کدام مورد به خصوصی دارند که ممکن است موارد خیلی بدی را تجربه کرده باشند. ما اول میگوییم که کار و هدف ما آموزش دادن این بچهها است، ولی گاهی اوقات قسمت مددکاری و روانشناسی به آموزش، ارجحیت پیدا میکند چون وقتی کودک، آسیبی دیده باشد، من نمیتوانم بگویم که این باید درس ریاضی اش خوب باشد و باید قبل از ریاضی به مسئله دیگر او برسم تا به ریاضی برسد. روزهای یک شنبه روانشناس، مددکار و پزشک به مجموعه میآیند و اگر مسئله ای حاد باشد، روزهای دیگر هم میآیند. این بچهها مقصر نیستند و قبل از به دنیا آمدن محکوم به این نوع زندگی هستند. مثلا بچه سرطانی داریم که نمیتواند خود را کنترل کند، اما مجبور است بعد از مدرسه کنار پدرش برود تا سبزیهای پاک شده را بفروشد. ما سعی میکنیم حداقل مادران این بچهها را درگیر مسایل فرزندانشان کنیم تا پیگیر باشند و با زبان خودشان حرف میزنیم. در هر منطقه فرهنگ همان جا، حاکم است و گاهی با دادن چیزی رابطه مان را با خانواده حفظ میکنیم تا بدانیم چه کار میکنند. گاهی به قدری فرهنگ مادر کم است که از حق و حقوق خود نیز بی اطلاع است و این مادر نمیتواند از حقوق بچههاش دفاع کند، بنابراین باید روی این مادر کار شود تا به حق خودش آشنا شود. بین محله ای که فقط فقر حاکم است با محله ای که فقر و اعتیاد را با هم دارد، فرق است. در محله ای که فقط فقر است، عاطفه وجود دارد اما در محله فقر و اعتیاد، همه چیز حتی مهر و محبت هم نسبت به فرزند از بین میرود، چون اول به فکر مواد هستند.»
خانه مهر، آخرین خانه امید درس خواندن بچههای کار است
خانه مهر کودک علاوه بر بچهها، خانوادهها را نیز حمایت میکند، بشیری معتقد هستند، آموزش این بچهها بدون آموزش خانواده امکان پذیر نیست:«بچههایی که از اینجا رفته و موفق شده اند، بسیار زیاد هستند. شاید برای بیشتر این بچهها شرایط فراهم نشده که به سمت کار رفته اند ولی وقتی شرایط را مهیا میکنید، میبینید که خیلی بیشتر از بچههای مدارس دولتی درس میخوانند و تلاش میکنند. وقتی این بچهها از سنین کم در سطح جامعه هستند درک میکنند که درس چه چیزهایی را میتواند به آنها بدهد. به همین خاطر از موقعیتهای بسیار کوچکی هم که به دست میآورند استفاده میکنند تا برای خودشان در جامعه کسی شوند. ما فقط بچه را در نظر نمیگیریم و معتقد هستیم، آموزش بچه بدون آموزش خانواده، اجتناب ناپذیر است، در غیر این صورت هر چقدر هم روی بچه کار کنیم، نمیتوانیم او را به سرانجام برسانیم. به همین خاطر وقتی بچهها به اینجا میآیند، مددکار آدرس آنها را میگیرد و بدون این که آنها یا خانواده در جریان باشند، به بازدید خانه میروند. چون بنا، بر این است که اینجا آخرین جایی است که بچه میتواند برود و میدانیم که هیچ کجا نمیتواند برود و حامیندارد. بررسی میشود تا اگر به کمک مادی هم احتیاج داشتند، کمک شوند تا سرپناهی داشته باشد و بچه را حمایت کنیم.گاهی بچهها به خاطر فقر خانواده مجبور به کار کردن هستند. وقتی یک بار از مادری پرسیدم چرا میگذاری بچهات کار کند؟گفت که همسرش رهایش کرده و سه تا بچه دارد، خودش هم کار میکند ولی فقط کفاف کرایه خانه را میدهد، اگر بچه اش سرکار نرود، چی بخورند. بیشتر اینها از سر اجبار کار میکنند که شاید برای خیلیها ملموس نباشد که خانواده حتی نان شب ندارد. پس اگر من بگویم نگذارید کار کنند که نمیشود و ما هم نمیتوانیم بیش از یک حدی کمک کنیم. این نیاز به یک عزم ملی دارد.»
بچهها موفقیت خود را در درس خواندن میدانند
خانم بشیری معتقد است اگر در طی این سالها حمایت مردم نبود، امکان دوام آوردن در خانه مهر کودک را نداشتند:«اگر حمایت نمیشدیم، نمیتوانستیم در این سالها دوام بیاوریم. اینجا که هستیم در معرض دید نیست و هر کسی که آمده، پل ارتباطی برای ما شده است. اینجا یک کار جمعی میشود و اینطور نیست که به نام ما باشد و حدود ۴۰ نفر در این مجموعه هستیم که با خوبی با هم کار میکنیم. اوایل شروع کار اینطور بود که دست بچهها را میگرفتیم و به مجموعه میآوردیم، اما الان شناخته شده است و بچهها اینجا را به همدیگر معرفی میکنند که نصف بیشترشان را برمیگردانیم. گاهی برادری خواهر خود را هم میآورد. اکثر خانوادهها پرجمعیت هم هستند. اوایل یک پسر بچه ۶ ساله را میدیدم که از ۷ صبح تا ۷ شب کار کفاشی میکرد، توان جسمانی ضعیفی هم داشت. با مادرش صحت کردم متوجه شدم درآمد خیلی کمیهم دارد، گفتم این مقدار پول را به تو میدهیم بگذار پسرت از صبح تا ظهر به اینجا آمده و بازی کند. مادر از این کار ما تعجب کرده بود که بعدها متوجه تاثیر آن شد. در واقع او نمیدانست که میخواهیم فرزندش را به محیط بچگی اش برگردانیم. اکثر بچههای اینجا خوب درس میخوانند و موسسه قلم چی، آنهایی که معدل بالا دارند را بورسیه کرده است. این بچهها میدانند که فقط از طریق درس خواندن میتوانند خود را بالا بکشند، چون از طرف خانواده حامیندارند. در تابستان برای اینکه بچهها احساس نکنند با بچههای دیگر خیلی فرق دارند، معمولا کلاسهای زبان و کامپیوتر برگذار میکنیم که خیلی مورد استقبال قرار میگیرد. کار هنری هم انجام میدهند. مثلا «ناجیه» که یکی از دختران موفق این مجموعه است، چندین نمایشگاه خوب نقاشی برگزار کرده و مدرس نقاشی هم است.»
خواهرانی موفق از کودکان کار، که افتخار مجموعه هستند
«فهیمه ایوبی» یکی از کودکان کار بوده که بعد از گرفتن دیپلم، ازدواج میکند و بچهدار میشود. او میتواند بیرون از خانه مهر کودک کار کند، اما به واسطه ای همان مهر و محبتی که خود در زمان بچگی از این مجموعه دریافت کرده و توانسته درس بخواند، داوطلبانه مربی پیش دبستانی و ناظم اینجا شده و حالا خود او مهر و محبتش را نثار کودکان کار دیگر میکند تا آنها نیز موفق باشند. ایوبی میگوید:«خواهرانم هم برای درس خواندن به اینجا آمدند که یکی از آنها در رشته مامایی دانشگاه دولتی قبول شد که به دلیل اینکه باید به شهر دیگر میرفت، پدرم قبول نکرد و حالا در رشته میکروبیولوژی داشنگاه شهید بهشتی درس میخواند و امیدوار به ادامه تحصیل در پزشکی است و تابستانها برای آموزش کامیپوتر و هنر به اینجا میآیند.»
روایت دختری از دختران کار که مدرس نقاشی است و میخواهد پزشکی بخواند
«ناجیه» ۱۹ ساله یکی از بچههای خوب و موفق خانه مهر کودک است که حالا کنکور داده ولی چون رتبه اش به پزشکی یا دندانپزشکی نمیرسیده است، ترجیح داده امسال انتخاب رشته نکند و دوباره یک سال بخواند تا در رشته مورد علاقه اش قبول شود، اینطور میگوید:«در دو رشته تجربی و ریاضی دیپلم گرفته ام، ولی امسال در کنکور تجربی و هنرشرکت کردم. دوباره از اول مهر درس میخوانم که به نتیجه مورد نظرم برسم. من تا اول راهنمایی اینجا درس خواندم و بعد از آن به مدرسه دولتی رفتم. خیلی از دوستانم موفق شدهاند، مثلا الان «وجیهه» در آمریکا و «تمنا» درترکیه درس میخوانند. همه بچهها معدلهای بالا دارند. معلمهای اینجا در زمان مدرسه و کنکور خیلی کمکم کردند و هر سوالی داشتم را جواب میدادند. دوست دارم بعد از درس خواندن به اینجا بیایم و کار کنم. من وقتی خواستم از اینجا به مدرسه دولتی بروم در هر سه درس آموزش و پرورش، ۲۰ شد و در زمان تحصیل معدلهایم کمتر از ۱۹ نبوده است که زحمتهای معلمهایم بود. من در کنار درس خواندن،کار هم میکنم. کار خیلی خوبی که اینجا انجام میشود، این است که ما روانشناس هم داشتیم و هر مشکلی که در بیرون را داشتیم با آنها در میان میگذاشتیم که با ما صحبت میکردند و این بهترین اتفاق است. هر وقت مشکل یا اتفاقی برایم پیش بیاید پیش خانم بشیری میآیم و راهنمایی میگیرم که همه چیز بهتر میشود. فارغ از درس همچین محبتهایی است که در دل ما مانده است و حتی الان هم برای راهنمایی به اینجا میآیم.»
اگر این بچهها سامان نگیرند، همان قاتلان و مواد فروشان آینده میشوند
«مهدی بشیری» خواهر و همراه خانم بشیری که کارشناس صنایع بوده و در شغل آزاد مشغول است، میگوید:«اینکه در این راه، همراه خانم بشیری شدم این است که بتوانید در زمان و مکانی که هستید ضرورت را تشخیص دهید. دیگر اینکه همه ما به جامعه تعهدی داریم، در این جامعه تحصیل و کار کرده ایم و تمام زندگی ما اینجا است. این جامعه هم از ما طلبکار است که باید آن را برگردانیم. بهترین فرصت هم، فرصتی است که بچههای آن مملکت را بسازید، چون آینده این مملکت را بچهها میچرخانند. هر چه این بچهها تحصیل کرده باشند و بتوانند انسانیت را بشناسند، شما و فرزندان شما خیلی راحتتر میتوانید در آینده زندگی کنید. اما اگر بچهها را همینطور رها کنید، متاسفانه هیچ امیدی به آینده نیست، چون اگر این بچهها سامان نگیرند، همان قاتلان و مواد فروشان در آینده میشوند. به همین خاطر، بهترین راه این است که در هر جامعهای از بچههای آن جامعه شروع کنید. انسان چه کودک چه بزرگسال، وقتی در تنگنا و معضلات قرار میگیرد و پس از آن یک روزنه امید پیدا میکند که میتواند مشکلاتش حل شود و به آینده امیدوار شود، استعدادهایش شکوفا میشود. همین که این بچهها از وقتی چشم باز کرده اند، با نداری، کمبود فرهنگ واقتصاد خانواده مواجه میشوند، مجبور خواهند شد از چیزهایی که باید داشته باشند، محروم شوند و باید دنبال کارهایی بروند که بعد از ۱۷ یا ۱۸ سال دیگر باید سراغ آن بروند، یک عقدههایی را در درونش به وجود میآورد. وقتی به جامعه و فاصله طبقاتی هم نگاه میکند، بدتر میشود.»
انتظار انسانیت از بچهها داریم
بچههایی که دچار فقر و معضلات شدید خانوادگی هستند، به دنبال روزنهای برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان هستند:«اگر یک مجموعهای بخواهد این مشکلات را حل کند، بچهها مشتاق میشوند که دنبال درس و حرفه آموزی بروند و هر چه بخواهند یاد بگیرند تا از این بدبختی نجات پیدا کنند، چون رنج و سختی را کشیده اند. بچههای خود ما هیچ کدام از سختیها نمیچشند و تمام امکانات سلسله وار از طرف والدین به آنها ارائه میشود که بعد از مدتی ممکن است به پوچ گرایی برسند و نمره ۱۰ با ۲۰ برایش فرقی ندارد، اما این بچهها میخواهند بهترین باشند، چون برای حل مشکلاتش یک روزنه پیدا کرده که مفهوم زندگی دارد.همین احساس موفقیت بچهها است که آدم را نگه میدارد که ۱۸ سال فعالیت را ادامه دهد. ما انتظار نداریم که به دانشگاه روند یا دانشمند شوند. ما انتظار انسانیت را داریم. همین که این بچه میفهمد ماده مخدر ویرانگر است و انسان را از هدف خود باز میدارد و آن را درک میکند، آن هم در خانواده و محله ای که ۹۰ درصد اطرافیانش معتاد هستند و معتاد نشود، برای من موفقیت است. همین که بداند برای به دست آوردن پول، حیثیت خود را زیر سوال نبری، موفقیت است. ما همین را میخواهیم که عزت نفس داشته باشند والا اگر مدرک دکتری داشته باشند اما انسانیت نداشته باشند، به درد ما نمیخورد.»
بچههای کار عزت نفس دارند
آقای بشیری به نمونههایی از بچهها اشاره میکند که باعث افتخار آنها است:«ما نمونههای خیلی زیادی داشته ایم که پدرش به بچه مواد داده تا بفروشد، اما او این کار را نکرده و این بچه کتک خورده است که وقتی روز بعد به مدرسه آمده ما متوجه کبودی زیر چشمش شده ایم. این برای ما موفقیت است که آموزشهای اینجا برای ما تفسیر میشود که این بچه کتک خورده اما مواد را نفروخته است چون میداند این کار برای خود و جامعه اش آسیب زا است. عزت نفس مهم است. وقتی در برخی جاها تعریف کودک کار را ارائه میدهیم، خیلی از دوستان مقابله میکنند. ما میگوییم اگر میخواهید بچه واقعی کودک کار را تشخیص دهید، به کار کردنش نگاه کنید. اگر به بچه کار پول دهید اما جنس را نخرید، او آن پول را به سمتتان پرت میکند، اما اگر جنسش را نخریدی و او پول قبول کرد، بچه کار نیست، عزت نفس ندارد به او آموزش گدایی داده اند. ولی همه بچههای کار، عزت نفس دارند که من کار میکنم، پول دربیاورم و گدا نیستم.»
برچسب ها :خانه کودک،دروازه غار،فقر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0