کد خبر : 112961
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 13 سپتامبر 2018 - 8:25
-

از اوضاع و احوال زمانه بوی واپسین سال های امپراتوری رم می آید

از اوضاع و احوال زمانه بوی واپسین سال های امپراتوری رم می آید

به گزارش قائم آنلاین، مطمئن نیستم که چرا افراد ستون های اختصاصی شان را می نویسند. به گمانم بخشی از آنها از سر ملال و بی حوصلگی یا نداشتن کاری بهتر برای انجام دادن است که این کاررا می کنند. بخشی از روی عصبانیت و اوقات تلخی. با این حال بخشی از آنها هم با

به گزارش قائم آنلاین، مطمئن نیستم که چرا افراد ستون های اختصاصی شان را می نویسند. به گمانم بخشی از آنها از سر ملال و بی حوصلگی یا نداشتن کاری بهتر برای انجام دادن است که این کاررا می کنند. بخشی از روی عصبانیت و اوقات تلخی. با این حال بخشی از آنها هم با این امید این کار را انجام می دهند که اگر مردم به تعداد کافی و به طور جمعی از مشکلات آگاه شوند، بتوانند، فقط شاید بتوانند کاری برای حل آنها انجام دهند. ولی من دیگر چنین باوری ندارم. جنایات، کارهای جنون آمیز و تباهی های امروز بسیار سودآور ولاعلاج هستند. ما به شکلی خارج  از کنترل شتابان به سمت یک فاجعه  روانیم و با این حال تنها تصویر مبهمی از آن داریم. فقط کافی است نگاهی به دور و برتان بیندازید.
برای شروع باید گفت که آمریکا دیگر یک کشور نیست. مجموعه ای از صاحبان منافع خاص است که در یک جا گرد آمده اند: شرکت ها، نژادها، ایمان ها، ایدئولوژی ها، ماموران خارجی که وانمود می کنند آمریکایی هستند و همگی پا روی گلوی یکدیگر گذاشته اند. هیچ درمانی برای این وضعیت امکان پذیر نیست.
روابط نژادی شکلی مصیبت آمیز به خود گرفته است. سیاه پوستان که ۱۴ درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند، به طور مادرزادی از سفیدپوستان خشمگینند. آنها نه جذب جامعه بزرگ تر و همگون با آن می شوند و نه می خواهند که چنین شوند. اینکه چه باید بخواهند اهمیتی ندارد، چرا که چین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
آنها برای متمایز کردن فرزندانشان از سفیدپوستان، اسامی عجیب و غریبی روی آنها می گذارند  و زبان جداگانه ای را میان خود به کار می گیرند که گاه ابونیک نامیده می شود – سیاه پوستان در سایر کشورها یاد می گیرند به طور عادی حرف بزنند – و در محلات تمام سیاه متمرکز می شوند: فیلادلفیا، بالتیمور، شیکاگو، نیوآرک، ترنتون، کامدن، آتلانتا، میلواکی، شرق سنت لوئیس، نیواورلئانز و خیلی جاهای دیگر. جرم و جنایت های مخوف و مدارس مخوف هر  ساله لشگرهای بزرگی را تحویل می دهند که ندرتا با سوادند و تا ۵۰ سال از سازگاری با اقتصاد یا جامعه سفیدپوستان (یا اسپانیایی تباران) ناتوان می مانند. این وضعیت تغییر نخواهد کرد. اگر این وضع ادامه پیدا کند، هیچ چیز تغییر نمی کند.
اسپانیایی تباران که ۱۷ درصد جمعیت را تشکیل می دهند احتمال بسیار بیشتری برای جذب  و همگون شدن در جامعه بزرگ تر دارند و این کار را هم می کنند، اما این اتفاق یک شبه رخ نمی دهد و هیچگاه به طور کامل هم اتفاق نمی افتد. آنها با خصومت شدیدی از ناحیه اکثریت جمعیت سفیدپوست رو به رویند. سومالیایی ها، شمال آفریقایی ها، یهودیان، آسیایی ها و مسلمانان مختلف را هم به این عده اضافه کنید تا به بیشتر از یک سوم جمعیت کشوربرسید. منافع آنها منافع خودشان است. این وضعیت را نمی توان تغییر داد.
آمریکاییان دیگر دارای یک هویت و فرهنگ مشترک برای نگه داشتن آنها در کنار هم نیستند. در سال ۱۹۵۰ آمریکا عمدتا سفیدپوست، اروپایی و مسیحی بود. اینکه عمق اعتقادات یک فرد چقدر بود اهمیتی نداشت. مسیحیت ماتریکسی بود که همه را به هم وصل می کرد، درست مثل کاری که کاتولیک در آمریکای لاتین می کند. مسیحیت امروزی شبیه ماری جوآناست؛ تحمل می شود، ندرتا قانونی است اما  بهتر است که گرفتار آن نشوید. کسانی که ظرفیت کمتری دارند – وعجیب است – از میان خودشان، سفیدپوستان را هدف دشنام و نفرت ورزی قرار می دهند. امروزه در عمل، ریاست جمهوری، وال استریت، شرکت ها، آیپک و رسانه ها سه قوه کشور را تشکیل می دهند، با مدیرانی که همپوشانی و تعامل متقابل دارند. انتخابات ها اسباب بازی هایی برای سرگرم نگه داشتن جامعه هستند. سطوح مختلف حاکمیت دیگر برای آحاد جامعه قابل دسترسی نیستند. دولت ها قدرت را به دست می آورند و آن را واگذار نمی کنند. این وضعیت نیز تغییری نخواهد کرد.
شرکت های «آمریکایی» دیگر وجود خارجی ندارند. روزگاری که چارلی ویلسون می گفت «چیزی که برای جنرال موتورز خوب است برای  ایالات متحده خوب است» گذشته است. شرکت های امروزی  موجودیت هایی شناور و آزاد هستند که در سراسر جهان پخش می شوند و شاخک هایشان را  در کشورهایی که با سودآوری آنها مشکلی ندارند و به آن وفادارند می گسترانند. آنها خیلی قدرتمندتر از آن هستند که بتوان به آنها لگام زد.
سوسیالیسم یک سیستم اقتصادی است که در آن ابزار تولید در تملک دولت قرار دارد. سیستم ما سیستمی است که در آن ابزارهای تولید در مالکیت دولت قرار دارد. اعضای کنگره حکم اجناس را دارند و واشنگتن حکم یک ماشین خودکار تحویل کوکا کولا: سکه های خود را به دستگاه بدهید، قانون مورد نظرتان را انتخاب کنید و اهرم را بکشید. تمام شد!
مسائل جمعیتی پیامدهای خاص خود را دارد. تنها سفیدپوستان و آسیای شرقی ها که اکثرا مرد هستند در مشاغل مهندسی، ریاضیات، تحقیقات علمی یا سازمانی در مقیاس وسیع تحمل می شوند. تاکنون حتما باید مشهود شده باشد که شکاف های نژادی موجود در دستاوردهای علمی لاعلاج هستند. بحث ها بر سر دلایل این امر هیچ چیز را تغییر نمی دهد. هر چه می گذرد کشور به شمار رو به کاهشی از مغزهای سفید متکی می شود. حملات موجود هم به سفیدپوستان و هم به مغزها ادامه پیدا خواهد کرد.
کشور از نظر سیاسی در حال فروریختن است. کنگره  بخش عمده ای از قدرت واجد اهمیت خود را واگذار کرده و به یک زباله دانی رشوه خوار منفعل تبدیل شده است. ترامپ چیزی نمانده که به اولین دیکتاتور واقعی ما تبدیل شود. در بهترین حالت می توانید بگویید که آمریکا یک الیگارشی است که در آن ترامپ جانب شرکت ها به طور عام و صنایع نظامی به طور خاص و نیز اسرائیل را می گیرد. بر همین اساس است که او تحریم هایی را علیه کشورها تحمیل می کند، تهدید به جنگ می کند، بخش عمده ای از جهان را به دشمن آمریکا تبدیل می کند، سربازان را به آفریقا اعزام می کند – آفریقا؟ – معاهدات را زیرپا می گذارد، حفاظت های زیست محیطی را بی اعتبار می کند. هیچ کس جرات نمی کند به او نه بگوید، در آمریکا یا  – همچنان- در خارج از آمریکا. آمریکا را نمی توان به حالت پیشین خود بازگرداند.
از دمکراسی، به آن اندازه که هنوز وجود دارد، خبری نیست. آمریکاییان هیچ نفوذی بر آنچه به فرزندانشان آموخته می شود ندارند، بر اینکه سرودهای کریسمس را کجا می توان خواند، در مورد جنگ و صلح، اینکه می توانند به طور قانونی همسایگانشان را انتخاب کنند یا نه و چه کسی را باید استخدام کنند. تمام این چیزها از دور دیکته می شود. این وضعیت را نمی توان تغییر داد. اگر قبول ندارید به من بگویید که چطور می توان آن را تغییر داد.
کنترل های اجتماعی در حال تشدید شدن است.  بر زبان آوردن حرف های اشتباه در مورد سیاهان، یهودیان، فمینیست ها یا همجنسگرایان در بسیاری  مکان ها به اهانتی غیرقابل بخشش تبدیل شده است. رسانه های جریان اصلی که به کلی فاقد صداقت هستند، نقش بلندگوهایی را برای آنها که حکومت را در دست دارند بازی می کنند. این وضعیت را نمی توان تغییر داد. چه کسی می تواند آن را تغییر دهد؟
شبکه های اجتماعی نیز به ارگان های دولت تبدیل شده اند که ما را سانسور می کنند. مدیران عامل گوگل و فیس بوک که هر دو غیر منتخب یهودی اند، کنترل این را که تقریبا  کل جهان چه چیزی را اجازه دارند ببینند، در دست خود دارند. آیا این حیرت انگیز نیست؟ توئیتر نیز هم اکنون در همین طبقه بندی قرار می گیرد و همگی  هم پنهانی و هم فعالانه در کار سانسور هستند. به سکوت کشانده شدگان شاید در یک پرونده خاص برنده شوند، اما سانسور کردن متوقف نخواهد شد. رشد پیدا خواهد کرد.
از اوضاع و احوال زمانه بوی واپسین سال های امپراتوری رم می آید. ما هنرهای رزمی، فوتبال، بوکس و مشت زنی بدون دستکش را که اکنون قانونی شده، با هم درآمیخته ایم. استفاده از مواد مخدر  از مقطع راهنمایی به بالا رواج دارد. هر کودکی که توانایی استفاده از یک صفحه کلید را داشته باشد، می تواند هر نوع تصاویر پورنوگرافی قابل تصوری را تماشا کند. بیست درصد آمریکاییان فکر می کنند که خورشید به دور زمین می چرخد. در جوامع رو به تباهی، کنجکاوی های جنسی اولویت پیدا می کنند. گمانم دانشگاه نیووسترن بود که واحدی  در باب سادومازوخیسم ارائه می کند. همان کیفیتی که بر یک شکنجه گر شناخته شده که سیا را هدایت می کند حاکم است.
آموزش و پرورش به شکل وخیمی رو به نزول دارد. هم اکنون به تحصیلات واقعی به چشم پدیده ای نخبه گرایانه نگاه می شود که مردان سفیدپوست مرده آن را تحمیل کرده اند. جوانان میزان وخامت اوضاع را نمی فهمند، اگرچه  هیچ چیز دیگر را هم نمی فهمند. این وضعیت را نمی توان تغییر داد.
دانشگاه ها از خیلی جهات بهتر نیستند. ما به نوع عجیبی از  بیماری خودایمنی تمدنی مبتلاییم که خودمان را می خورد. شکسپیر نژادپرست است، موزارت نخبه گراست، دستور زبان یک ابزار سرکوب است. دو هزاره و نیم  تمدن غربی را انبوهی از رعایای طلا اندود و فاقد هر گونه طرح بازنشستگی، از یاد برده اند. میمون ها بر ویرانه های یک جامعه از یاد رفته وراجی می کنند. زمانی که زنجیره فرهنگ بگسلد، دیگر نمی توان به سادگی آن را احیا کرد. به هر روی یک جمعیت با سواد و فرهیخته می تواند موجب مشکل شود. ما چنین جمعیتی را نداریم.
همزمان با مرگ فرهنگی و تربیتی، تاریخ ما نیز به همان اندازه محو می شود. تاریخ ما بازنویسی شده، دروغ به آن بسته شده، درباره آن از همان دوران دبستان به کودکان دروغ گفته شده و اراذل نژادی که حتی نمی توانند آن را به درستی تلفظ کنند، آن را فریاد کرده اند. حتما مجسمه ها دستکاری شده اند و اسامی مردان تاریخی از بناها و شهرها حذف شده اند. ما رئیس جمهوری داریم که نمی تواند کلمات نامیبیا، نپال یا بوتان را تلفظ کند. به زودی ما ملتی خواهیم بود از ناب ترین نوع میمون کتاب داستان جنگل، سرفروبرده در گوشی هایمان که از چه وقت، چه چیز، کجا و چرا هیچ نمی دانیم.
فساد همه جا رواج دارد. فساد قانونی است، پنهان است و بسیار سودآورتر. وام های دانشجویی با هنرمندی برای این طراحی شده اند که جوانان را سال ها گرفتار بدهکاری شدیدی کنند که برای بانک ها و دانشگاه ها بسیار سودآور است. بیشتر دانشجویان در دوران کالج هیچ کسب و کاری ندارند، اما آن ها را تشویق و قانع کرده اند با دریافت وام جیب مدیران و بانک ها را  پرتر کنند. این کار قانونی است. صنایع نظامی به کنگره رشوه می دهند تا  تسلیحات به شدت گران قیمت و غیرلازم را خریداری کنند. این کار قانونی است. این وضعیت را نمی توان تغییر داد. تنها کسانی که توانایی تغییر آن دارند، کسانی هستند که از آن سود می برند.
به طورکلی آمریکا در حال سقوط به جرگه جهان سوم است. یک درصد جمعیت مالک بخش عمده کشور هستند، در حالی که طبقه متوسط رو به افول دارد. طرح های بازنشستگی و بیمه های درمانی زودگذرند. پلیس بی رحم تر و همزمان کمتر پاسخگو می شود. سانسور تشدید می شود. مصونیت افزایش پیدا می کند: هیچ کس به خاطر  کلاهبرداری های بزرگ به زندان نمی افتد. سیاستمداران  در مقابل پرچم ژست می گیرند و از دمکراسی لاف می زنند اما به آن عمل نمی کنند. نظارت بی سر و صدا رشد پیدا می کند: اداره امنیت حمل و نقل،  سوابق مکان قرار داشتن تلفن های همراه را ردگیری می کند، سازمان امنیت ملی در داخل کشور جاسوسی می کند، شبکه های اجتماعی هر کاری را که انجام می دهیم ضبط می کنند و اکنون آلکسا و تلویزیون هایی که با صدا کنترل می شوند، پیوسته در خانه هایمان گوش ایستاده اند.
ما می دانیم که بسیاری از ما کنار گذاشته شده ایم. نکته این است که هیچ یک این ها قابل پیشگیری نیست. ما یکراست به سمت افول سرنوشت سازی که در انتظارمان است پیش می رویم. این اتفاق چه به کندی رخ دهد و چه یک مرتبه، اتفاق مهم و خارق العاده ای خواهد بود.
نویسنده: فرد گیبون (Fred Gibbon)  روزنامه نگار
منبع: yon.ir/PI9s5

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

14 − دو =