جاذبههای گمشده روستای «لاتِ سیاه مُشته» تنکابن
به گزارش قائم آنلاین، برای یافتن روستای زیبا و دلفریب، باید از شهر نشتارود مسیر خیابان ۱۵ خرداد را در پیش بگیرید و در مسیر روستای رودگرمحله از روستاهای پلسرا و دینارسرا عبور کنید تا پس از طی ۱۳ کیلومتر از شهر نشتارود، به ابتدای جادۀ خاکی این روستا برسید. روستای «لاتِ سیاه مُشته»؛ روستایی
به گزارش قائم آنلاین، برای یافتن روستای زیبا و دلفریب، باید از شهر نشتارود مسیر خیابان ۱۵ خرداد را در پیش بگیرید و در مسیر روستای رودگرمحله از روستاهای پلسرا و دینارسرا عبور کنید تا پس از طی ۱۳ کیلومتر از شهر نشتارود، به ابتدای جادۀ خاکی این روستا برسید. روستای «لاتِ سیاه مُشته»؛ روستایی که مسیر رسیدن به آن خود معرف میزان محرومیت و محدودیتش است.
«امیرعلی نوتج» به همراه «جانعلی نوتج» و «فرزاد نوتج» اعضای سه نفرۀ شورای اسلامی روستای لات سیاه مشته را تشکیل می دهند که ریاست آن را امیرعلی نوتج برعهده دارد. قرارمان با امیرعلی نوتج بر سر دوراهی روستای رودگرمحله است که از آنجا باید به سمت روستای پلسرا و دینارسرا برویم. او را در پوشش کارمندان حفاظت منابع طبیعی درمییابیم که با پیکان سفیدرنگش به استقبال ما آمده است. تا روستا به دنبالش حرکت کنیم، اما او در میانۀ روستای دینارسرا میایستد و از نانوایی نان تهیه کرده و اقلام مصرفی را نیز از سوپرمارکت میخرد. ندیده متوجه میشویم که اهالی روستای لات سیاه مشته، نان و اقلام ضروری را از روستاهای مجاور تهیه میکنند.
اما در مسیر روستا، زمانی که از دینارسرا میگذریم، بیش از شیب تند و پیچهای سخت و زیاد جاده، انبوه ویلاهای بزرگ و مجلل ساخته شده در ارتفاعات این منطقه که به بام نشتارود شهرت یافته، توجه ما را جلب میکند. خانۀ خوشنشینانی که شاید در سال تنها چندبار دربشان باز و بسته شود و شگفتآور تعداد آنان است که انسان را به فکر فرو میبرد که چگونه و چه زمانی این حجم از ساخت و ساز در این منطقه رخ داده است.
مشکل تمام نشدنی راه
از ابتدای جادۀ روستای لات سیاه مشته که تمامش سرازیری است، خاکی بودن مسیر و البته در فصول بارانی، گِلی بودن آن توجه را جلب میکند. جادۀ خاکی که لابهلای درختان جنگلی فرود میآید و میپیچد با مناظر اطرافش زیبایی خاصی بوجود آورده، حتی در زمستان نیز دیدنی است. روستای لات سیاه مشته گرچه در عمق جنگل قرار گرفته اما ارتفاع بالایی از سطح دریای خزر دارد و از آن می توان پهنۀ شهر را در جوار گسترۀ فیروزهای دریا به تماشا نشست.
جاده که از شیب میافتد، روستا در مقابلمان ظاهر میشود. روستایی در دل جنگل که اهالی آن مدتهاست به صدای سکوت جنگل و صدای رود خو گرفتهاند. اینجا به هر طرف که نگاه کنی درخت میبینی که پشت به پشت و کوه به کوه به تماشای روستا ایستادهاند. روستای لات سیاه مشته با طبیعت و حیات وحش قرابتی عجیب و شگفت دارد. وجود چشمههای متعدد و رود خروشانی که از میانۀ روستا میگذرد و طبیعت بکری که دارد در کنار وجود آستان مقدس امامزاده «میرخُرم کیا» در ارتفاعات مشرف به روستا و آبشار پلکانی و زیبا، از آن یک مقصد منحصربه فرد گردشگری ساخته که متأسفانه برای اهالی منطقه و مردم تنکابن ناشناخته مانده است.
امیرعلی نوتج که مدتی است نگاهمان به محیط روستا را با سکوت دنبال میکند، لب به سخن میگشاید و پیش از هر چیز از راه دسترسی میگوید. مسیری ۱۵۰۰ متری که ۶۰۰ متر آن در محدودۀ روستای دینارسرا واقع شده و باقی آن نیز در محدودۀ لات سیاه مشته قرار گرفته است. راهی خاکی و البته صعبالعبور در روزهای بارانی و برفی که رفتوآمد روستاییان را با مشقات بسیاری همراه کرده است. پیگیریهای اعضای شورا در تمام سالهای گذشته برای اصلاح و تعمیر راه روستایی نیز در بخشداری بخش نشتا به جایی نرسیده و کمی جمعیت بهانهای است از سوی مسئولین تا شوسه شدن راه روستایی را هرچه بیشتر به تعویق بیاندازند.
روستا توسط رود خروشان «ازارود» که از میانۀ آن میگذرد به دو قسمت تقسیم شده و پنج خانوار از اهالی به انضمام امامزاده و آبشار زیبای روستا در سمت دیگر آن قرار گرفتهاند. با این حال تنها راه عبور و مرور از رودخانه، پلی آهنی و کم عرضی است که تنها راه برای عبور عابران است که به صورت موقت با سرمایه ۸ میلیون تومانی اهالی ساخته شده است. از ظاهر و محل قرارگیری پل پیداست که کوچکترین خروش رود قطعاً اثری از آن باقی نخواهد گذاشت. پُل مشکل دیگر و مهم روستای لات سیاه مشته است که پیگیریها برای ساخت آن نیز از سوی مسئولین مربوطه بیپاسخ مانده است.
محرومیت از خدمات ابتدایی
روستای لات سیاه مشته در سال ۱۳۸۶ از نعمت برق برخوردار شده، اما سایر خدمات چون تلفن و آب شرب روستایی با هزینه شخصی اهالی انجام شده است. گاز شهری نیز بیش از یک سال است که به سیاه مشته رسیده، اما با این وجود حدود پنج خانوار از اهالی روستا که خانههای قدیمی و زیبایشان با قدمتی بیش از صد سال، خارج از طرح هادی روستا و در آن سوی پل قرار گرفته از نعمت گاز شهری محروم بوده و سرمای زمستان بالادست را همچنان چون گذشته با نفت سفید سر میکنند. نکته قابل تأمل و تأسفبار اینکه سوخت مورد نیاز این چند خانوار توسط خود آنان با هزینۀ شخصی خریداری شده و این سوخت ظروف ۲۰ لیتری از روستای پلسرا در پایین دست به روستا منتقل میشود. تانکرهای حمل سوخت نیز حاضر به طی مسیر این روستا جهت رساندن سوخت نیستند. علاوه بر این با توجه به عدم امکان عبور وسایل نقلیه از پل آهنی روستا، اعضای خانوارهای آن دست رود ظروف حاوی نفت را از آخرین توقفگاه خودروها تا خانه خود حمل کرده و از آن استفاده میکنند. این موضوع ما را به یاد خاطرات زندگی پدرانمان در گذشته میاندازد. درحالیکه سالهاست دیگر کسی از این خاطرات سخن هم نمیگوید، مردمان روستای سیاه مشته لات با آن زندگی میکنند.
وضعیت پوشش دکلهای مخابراتی و تلویزیونی نیز تعریفی ندارد. در شرایطی که آنتنهای تلویزیونی کاملاً بیمصرف و غیرقابل استفاده هستند، دایرههای زنگی ماهواره بر کُنج خانههای چوبی روستا جا خوش کرده و با نگاهی به آسمان، تناقض بین سنت و مدرنیته را در شمایلی شگفت به نمایش گذاشتهاند. نوتج میگوید به دلیل عدم پوشش دکلهای تلویزیونی، اهالی مجبور به صرف هزینههای بسیار جهت خرید ماهواره و لوازم آن هستند تا بتوانند از شبکههای داخلی کشور استفاده کنند.
در میانه روستا ساختمان متروک و رها شدۀ دبستان ابتدایی خودنمایی میکند؛ با محوطهای باز و گسترده که به گفته رئیس شورای اسلامی روستا، مدتهاست به دلیل جمعیت کم دانش آموزان تعطیل شده و ۱۱ دانشآموز فعلی روستا با تحمل سختی راه و هزینۀ بسیارِ سرویس ایاب و ذهاب، جهت تحصیل به روستاهای پاییندست میروند. مشکل مرکز آموزشی که در برخی روستاهای دورافتاده منطقه نیز به صورت مشترک وجود دارد، این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که علت تعطیلی این مراکز با وجود دارا بودن زمین و بنای قابل استفاده و حتی مناسب، چیست؟ به هر حال شورای اسلامی روستا در تلاش است تا در زمین بلااستفادۀ مدرسه، مسجد یا حسینیهای بنا کند که علاوه بر برگزاری مراسم و آیینهای مذهبی، در فصول ورود گردشگران نیز به مکانی جهت اقامه نماز و حضور موقت مسافران تبدیل شود، اما این مهم نیز تا کنون با وجود پیگیری اعضای شورا محقق نشده و منابع مالی آن تأمین نشده است.
جاذبههای گمشدهی روستایی
همراه نوتج به ازارود میرسیم و از پل آهنی آن عبور میکنیم. بعد از پل، تابلویی سبز و کوچک مسیر سنگفرش و قدیمی را نشان میدهد که مسیر رسیدن به امامزاده از دل جنگل است. قصد زیارت میکنیم، اما به گفتۀ نوتج مسیر سه کیلومتری رسیدن به امامزاده گرچه بسیار زیبا است، اما پر شیب نیز هست که فرصتی دیگر میطلبد. از زیارت به اکراه رو برمیگردانیم و راه آبشار را در پیش میگیریم. غافلگیری در روستا اما همچنان برایمان ادامه دارد. اینجا در سمت دیگر رود، خانههایی قرار دارند که نظیرشان را فقط در کتابها، فیلمها و در اینترنت میتوان دید. خانه های دو طبقۀ چوبی و گِلی، با ایوانهای زیبا و پنجره های کوچک و چوبی خاطرهانگیز و باغهایی که هنوز پرچین های کوتاه سنگی و چوبی دارند و انسان را بیاختیار به عمق قصهها و داستانها میبرند. پردههای رنگارنگ پشت پنجرهها، گلدانهای روی ایوانها، پیرزنان زحمتکش و مهربان و حیاط باصفای این منازل، نشان از مردمانی دارند که سنگ و کاه و گل و چوب این خانهها را با بتن و سیمان عوض نکرده و ریشه و پیشینه و سنت خویش را حفظ کردهاند.
نسیم بهاری که خود را پیش از سررسید نوروز در تقویمها به اینجا رسانده، در جای جای روستا احساس میشود و بر تن برخی درختان پیراهنی از شکوفه نشانده است. نوتج ما را به دیدن یکی از زیباترین خانههای روستا میبرد. از در همیشه باز آن که ورود میهمان را انتظار میکشد، داخل میشویم و ساختمان زیبای دو طبقۀ چوبی مبهوتمان میکند. پیرزنی مهربان که سختی و رنج روزگار بر چهرهاش چین و شکنی زیبا پدید آورده، فارغ از تمام دلنگرانیها، چادر شب به کمر بسته و با پنج میل فلزی در حال بافتن به ما خوشامد میگوید. گویی از حفظ میبافد و حتی لحظهای به آنچه میبافد، نمینگرد. روی سخنش با ماست و ما مبهوت دستبافتههای او که به غایت چشمنوازند. سبز و سفید و قرمز را به بازی گرفته و رجبهرج رنگهای بهار را کنار هم مینشاند. چند لحظهای در کنار او که لبخند از لبانش نمیاُفتد و با شوقی کودکانه بافتنیهایش را نشانمان میدهد، میایستیم و عکاسی میکنیم.
خانههای چوبی و یا سنگیِ این دست رود که تعداشان کم هم نیست، قدمتشان به بیش از صد سال میرسد. گرچه در بسیاری از آنها همچنان ساکنینش تاب آورده و زیست میکنند، اما بسیاری دیگر نیز رها شده و در کوران باد و باران در حال نابود شدن هستند. بعضی دیگر نیز جایشان را به خانه های سرد و سیمانی و بیروح دادهاند که چون وصلۀ ناجور در میان روستا قرار گرفتهاند. نبود گاز در این سمت رود و سخت بودن تهیۀ نفت سفید از دو روستای پایینتر، اهالی را با سختی بسیاری روبرو کرده که در صورت عدم رسیدگی شاید منتج به رها شدن این سرمایههای بومی و فرهنگی شود.
در این سمت رود گویی زمان ایستاده است؛ محدودۀ باریک راه اصلی با دیوارههای کوتاه و سنگچین مشخص شده است. سنگچینهایی خزه بسته که سالهاست از قدمتشان میگذرد. هرچه بیشتر پیش میرویم گویی در زمان به عقب بازمیگردیم. در نهایت اما از محدودۀ روستا عبور میکنیم و به تنها استخر پرورش ماهی میرسیم که بیشتر متروکه به نظر میرسد. به گفتۀ نوتج، به دلایل مختلف این استخر که روزگاری شش نفر را مشغول به کار کرده بود، امروز و به زحمت بخش کوچکی از آن با دو نفر فعال است. استخر که در انتهای روستا واقع شده به راه باریکی در محدوده جنگل منتهی میشود. در این روستا گویی بهار مدتهاست بساط خویش را گسترانیده است؛ گلهای بنفشه سر از خاک بیرون آوردهاند و بنفش و سفید، گوشه به گوشه آمدن بهار را فریاد میکشند. مسیرمان آبشار روستاست که خارج از روستا و در دل جنگل قرار دارد. در میان درختان جنگلی مدتی راه میپیماییم که ناگهان آبشار در مقابل دیدگان ظاهر میشود. زیبایی متحیرمان میکند؛ صدای سقوط آب از ارتفاع صخرهای زیبا که پوشیده از خزه و پیچکهای آویز است، هر انسانی را مسحور میکند. لطافت آب و سبزی درختان و صخرهها، صحنهای تکرارنشدنی میآفریند که توصیف آن از کلام خارج است و تنها باید دید و درک کرد.
لات سیاه مشته روستایی پُر از شگفتی است، از مرکز روستا رود شاداب و خروشان ازارود در حال گذر است که قرابت آن با جنگل و کوه و وجود آبشار پلکانی زیبا در حاشیۀ آن، با خانههای چوبی دوطبقه و قدیمیاش، چشمههای متعدد، آب و هوای خنک و مطبوعش بویژه در فصول گرم سال و در نهایت آستان مقدس امامزاده میرخرم کیا (ع) که در سه کیلومتری روستا در مکانی دنج و جنگلی واقع شده، مجموعهای کم نظیر از جاذبههای گردشگری را در یکجا گرد آورده که باب سلیقۀ هر بیننده و مسافری است. سفر به لات سیاه مشته زیارت و سیاحت را توأمان میکند.
گردشگری پُررونق روستایی
به گفتۀ رئیس شورای اسلامی روستا، این زیباییها در ایام تعطیل، گاه روزانه بیش از هزار گردشگر را به این روستا میکشاند. در مناسبتهای مذهبی نیز گاه تا سههزار زائر راهی امامزاده میرخرم کیا میشوند. امامزادهای که ساختمانش با کمک مردم روستا ساخته شده و مصالح مورد نیاز ساختش با توجه به راه دسترسی صعبالعبورش بر دوش مردمان عاشق خاندان عصمت و طهارت حمل شده است. حضور پُرتعداد گردشگران در روستایی که از وجود یک نانوایی، مسجد یا حسینیه، مرکز بهداشت، جادۀ دسترسی مناسب، پل ارتباطی ایمن و حداقل امکانات رفاهی برای مسافران محروم است، جای بسی شگفتی و البته تأسف دارد. چگونه مسئولین شهرستانی که توسعۀ صنعت گردشگری در شهرستان را راه حل برون رفت از مشکلات ریز و درشت شهرستانی عنوان کرده و آن را تنها راه درآمد پایدار شهرستان معرفی میکنند، چنین شرایط حاضر و آمادهای را درک نکرده و از آن حمایت نمیکنند؟
درآمد پایدار روستایی
اهالی روستا که از تمامی این نداشتنها به ستوه آمده و دم برنیاوردند، با کشاورزی و دامداری روزگار میگذرانند. ۷۰۰ رأس گاو، ۲۰۰ رأس گوسفند و سطح زیر کشت ۴ هکتاری کیوی و ۱۰ هکتاری مرکبات، محل امرار معاش اهالی روستاست. کشاورزی روستا که بر اثر بحران برف سال ۸۶ هرگز به رونق سابق بازنگشته، مشکل دیگر روستائیان است. کمکهای مالی دولت در جبران خسارت برف نیز بیشتر نمک بر زخم روستائیان پاشیده تا حمایت آنان را و این درحالی است که خسارات برف در این روستا تقریباً با هر فصل سرما وجود دارد. دامداری نیز وضع مشابهی دارد. توزیع خوراک دام توسط نهادهای حمایتی تقریباً به اندازه مصرف یک ماه دام است و این درحالیست که با وضع قوانین مختلف و متعدد، امکان خروج و چرای دام در مراتع و جنگلها نیز وجود ندارد.
عدهای از جوانان روستا در این میان با توجه به ظرفیت بالقوه موجود در حوزۀ گردشگری که با تمام محرومیت روستا همچنان پررونق است، اقدام به ساخت آلاچیقهایی پراکنده در جای جای روستا کردهاند تا از این طریق زمینه اشتغالی فراهم کرده و امیدی برای ماندن در زادگاه خود بسازند. خلأ زیر ساختهای حوزه گردشگری در این روستا موجب شده تا اهالی روستا نیز متحمل رنج و زحمت بسیاری شوند، حال آنکه با اندک توجه، برنامهریزی و جذب سرمایه و احداث واحدهای بومگردی و گردشگری و اماکن اقامتی متناسب و مرتبط با اقلیم، فرهنگ و بافت سنتی روستایی میتوان موجبات ارتقاء وضعیت اقتصادی و معیشتی نه تنها لات سیاه مشته که روستاهای اطراف و شهر نشتارود را ایجاد کرد.
گردشگری روستایی یکی از ارکان رونق اقتصادی و کسب و کار محسوب میشود و به همین دلیل با توجه به ظرفیت غیرقابل کتمان لات سیاه مشته، مسئولین در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و سایر مسئولین ذیربط در شهرستان تنکابن میتوانند با ایجاد فضای مثبت و مناسب و با تعامل و مشارکت در زمینۀ جذب و حمایت هر چه بیشتر از سرمایهگذاران این حوزه، شرایط مناسب و قابل قبول گردشگری در این روستا را فراهم آورند.
اما دیدار ما از روستای زیبای لات سیاه مشته به پایان خود رسیده است. جاده خاکی روستا را به همراه امیرعلی نوتج بازمیگردیم و مهمان یک استکان چای در کنار خانوادۀ مهربانش میشویم. آنگاه که بهار با زیبایی سحرانگیزش از این روستا رؤیایی سبز میسازد و درختان در پوشش سبز رنگ، چشم هر بینندهای را خیره میکنند. امید آنکه اینبار امامزاده میرخرم کیا (ع) ما را به زیارتش بطلبد.
برچسب ها :روستا ، جنگل، امامزاده
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0