کد خبر : 130229
تاریخ انتشار : جمعه 21 دسامبر 2018 - 13:50
-

ترور همرزم شهید همت در دزفول

ترور همرزم شهید همت در دزفول

به گزارش قائم آنلاین، دکتر علی ثابت که از استاتید دانشگاه و یکی از رزمندگان سال های دفاع مقدس است، این روزها بیش از یک ماه است که به دلیل بروز و ظهور جراحت های شیمیایی و مصدومیت هایش از جنگ در دزفول، در بیمارستان بستری شده است. اما نکته ای که این شخصیت را

به گزارش قائم آنلاین، دکتر علی ثابت که از استاتید دانشگاه و یکی از رزمندگان سال های دفاع مقدس است، این روزها بیش از یک ماه است که به دلیل بروز و ظهور جراحت های شیمیایی و مصدومیت هایش از جنگ در دزفول، در بیمارستان بستری شده است. اما نکته ای که این شخصیت را در عین مغفول بودنش مورد توجه قرار می دهد، جانبازی دوباره است؛ یعنی حادثه ای که طی روزهای گذشته و در قالب یک حمله مسلحانه به او صورت گرفت.

در گفتگویی که در این باره با این جانباز دفاع مقدس و همرزم شهید محمدابراهیم همت داشتیم، ثابت ابتدا از دوران کودکی و حضورش در جبهه گفت و سپس چگونگی مجروحیت اش در جبهه صحبت کرد. در ادامه نیز ماجرای جانبازی دوباره و مصدومیت اش در روزهای اخیر را برایمان تعریف کرد.

در ادامه مشروح گفتگویمان با علی ثابت می خوانید:

کلاس دوم راهنمایی در مدرسه موسوی واقع در خیابان ۱۷ شهریور تهران درس می خواندم. با ابروهای پرپشت و عینکی بزرگ که تمام صورتم را گرفته بود. ریش و سبیل هم نداشتم؛ بچه بودم. یادم هست یک شب تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده، به جبهه بروم. صبح زود به اسم رفتن به مدرسه، از خانه خارج شدم و خودم را به راه آهن تهران رساندم. آن زمان قطار تا قبل از ایستگاه دورود می رفت. یعنی دورود ایستگاه پایانی بود. چون خانه پدربزرگم دزفول بود، شناخت کاملی از منطقه داشتم. به هر حال، خودم را به دوکوهه رساندم. آن سال ها هنوز سپاه و بسیج و عوامل جنگ، سازماندهی منسجمی نداشتند. برای همین بسیجی هایی که سال ۵۹، ۶۰ یا ۶۱ در جبهه بوده اند، این روزها مشکل مدارک و اسناد دارند.

داستان شهادت شهید همت

یادم هست یک شب سردار رحیم صفوی نامه ای را به شهید همت داد. تقریبا نیمه های شب بود. حاج ابراهیم همیشه یک چراغ قوه کوچک در بادگیرش داشت. آن را روشن کرد و با هم نامه را خواندند. یک مرتبه، همت یک روحیه تازه و توان مضاعف پیدا کرد که بعدها فهمیدم فرمان امام برای حفظ جزیره مجنون بوده است. آن روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ بود که همت طبق معمول به خطوط سرکشی می کرد. بعد از یک ساعت دیدیم خبری از حاج ابراهیم نیست.

این مسیر را خودم با شهید شیبانی و سردار جهروتی چندین بار رفتیم و برگشتیم ولی اثری از حاج ابراهیم پیدا نکردیم. اصلا چنین چیزی ممکن نبود چون همت همیشه همه جا قابل رویت بود. بعد از دو ساعت دلشوره ها شروع شد. چند ساعتی گذشت و بارها خط را کنترل کردیم. دیگر شب شده بود و خبری از همت نیامده بود. مدتی گذشت تا بچه ها هنگام عبور از جاده و سه راه مرگ دو پیکر مربوط به حاج همت و شهید میرافضلی را پیدا کردند که به خاطر اصابت گلوله مستقیم تانک از روی موتور سرنگون شده و با موج انفجار شهید شده بودند.

حمله مسلحانه و مصدومیت دوباره

علاوه بر بیماری های عفونی ناشی از جراحات شیمیایی دوران جنگ، روزهای گذشته حادثه ناراحت کننده ای برای علی ثابت پیش آمد و او مقابل منزلش در دزفول، مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.

او در این باره می گوید: واقعاً نمی دانم چه کسانی بودند. در آستانه خروج از خانه و رسیدن به خودرو ام بودم که همه چیز را به رگبار بستند؛ من و خودرو و ماشین را. نزدیک بود فرزندم هم مجروح شود اما خدا رحم کرد. در این حمله مسلحانه از ناحیه پا گلوله خوردم و به شدت مجروح شدم. این اتفاق حوالی اربعین امسال رخ داد و از آن تاریخ به شدت بدنم عفونی شده است. عفونت گلوله باعث شد تا جراحات شیمیایی من هم مجدداً تشدید شود و حالا ماه هاست که در بیمارستان های تهران اسیر شده ام. از همان روز از مراجع امنیتی و انتظامی این موضوع را پیگیری کرده ام اما تا به حال، عوامل این حادثه مشخص نشده اند و هنوز به نتیجه ای نرسیده ایم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هفده − دوازده =