کد خبر : 130876
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 25 دسامبر 2018 - 12:00
-

وصیت مرحوم ابوالفضل زرویی که عملی نشد

وصیت مرحوم ابوالفضل زرویی که عملی نشد

به گزارش قائم آنلاین، صادق کرمیار در گفت‌وگو ، درباره میزان حمایت نهادها و سازمان‌ها از نویسندگان و اهالی قلم و اینکه اگر چنین حمایت‌هایی صورت می‌گرفت، ابوالفضل زرویی بدین شکل از دنیا نمی‌رفت، پاسخ داد و گفت: درباره ابوالفضل زرویی باید بگویم، سال‌ها با او رفیق بودم، ابوالفضل هیچ وقت از هیچ کسی چیزی

به گزارش قائم آنلاین، صادق کرمیار در گفت‌وگو ، درباره میزان حمایت نهادها و سازمان‌ها از نویسندگان و اهالی قلم و اینکه اگر چنین حمایت‌هایی صورت می‌گرفت، ابوالفضل زرویی بدین شکل از دنیا نمی‌رفت، پاسخ داد و گفت: درباره ابوالفضل زرویی باید بگویم، سال‌ها با او رفیق بودم، ابوالفضل هیچ وقت از هیچ کسی چیزی مطالبه نکرد، بارها نشستیم و با هم صحبت کردیم. حتی یکی دو هفته پیش از درگذشتش یکدیگر را دیدیم و کلی حرف زدیم، به من گفت اگر من از دنیا رفتم مرا به «سعدیه» ببرید و آنجا دفن کنید.

این نویسنده اضافه کرد: روز درگذشت ابوالفضل، بنده با دوستان این مسئله را مطرح کردم. حتی به یکی دیگر از دوستانش هم ظاهرا این وصیت را کرده بود. من نیز منتقل کردم، اما در نهایت، کسی حرف ما را نشنید و در بهشت زهرا (س) تدفین صوت گرفت.

وی با بیان خاطره‌ای از سفر شیراز خود تصریح کرد: روزی برای کتاب «نامیرا» به شیراز رفته بودم. از حافظیه به زرویی زنگ زدم. پس از احوالپرسی پرسید: کجایی؟ گفتم: در حافظیه، شما را یاد کردم. سریع گفت نه! برو «سعدیه» و در سعدیه یاد من کن، اگر مُردم مرا در کنار سعدی دفن کنید. من هم با او شوخی کردم و گفتم: حالا تو بمیر، یک فکری برایت می‌کنیم.

نویسنده کتاب «دشت‌های سوزان» خاطرنشان کرد: او هیچگاه چیزی درخواست نکرد، حداقل خواسته‌اش این بود که نزدیک یک بیمارستان زندگی کند، اما این درخواست نیز محقق نشد!

وی به حضور شهردار منطقه‌ احمدآباد مستوفی در خانه ابوالفضل زرویی اشاره کرد و با بازگو کردن یک اتفاق تلخ گفت: روزی تیم گسترده‌ای در کنار شهردار احمد آباد مستوفی به خانه ابوالفضل رفته و عنوان کرده بودند: «آمده‌ایم از شما تجلیل کنیم. اگر کاری بود به ما زنگ بزنید و…»؛ بعد از مدتی ابوالفضل، قصد تفکیک بخشی از باغ که در آن سکنی داشت را کرد، تا قسمتی از باغ را که متعلق به خواهرش بود، جدا کند، اما مأموران شهرداری وارد خانه شدند و آن دیوار را خراب کردند، آقای زرویی را هل دادند و حتی خون از بینی‌اش جاری شد.

کرمیار خاطرنشان کرد: پرسیدم پس شهرداری برای چه از حمایت‌ صحبت می‌کرد؟ با دفتر شهردار تماس گرفت و گفته بود از شهرداری آمده‌اند و دیوار باغ را تخریب کرده‌اند. میخواستم سهمم را از خواهرم جدا کنم، اما شهردار در پاسخ گفته بود: این کار قانونی است، شما هم کار غیرقانونی انجام ندهید.

به گفته این نویسنده، پس از مدتی متوجه شدیم، شهرداری مصوبه‌ای دارد. بدین مفهوم که اگر فرد صاحب‌نامی در حوزه شهرداری زندگی می‌کرد، بودجه‌ای برای حمایت از او در اختیار شهرداری قرار می‌گرفت! متوجه شدیم این شهردار برای دریافت بودجه به دیدن ابوالفضل زرویی رفته بود و ….

نویسنده رمان «نامیرا» با تاکید بر این مسئله که من می‌دانم سیدمهدی شجاعی چه تلاش‌هایی کرد، کجاها رفت و چه صحبت‌ها کرد تا مشکلات زرویی را حل کند، گفت: سیدمهدی شجاعی تمام این تلاش ها را انجام داد تا ابوالفضل نزدیک بیمارستانی باشد. برای همین، بیشتر از بنده سیدمهدی شجاعی از این وضعیت عصبانی بود.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

15 − 7 =