کد خبر : 132577
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 3 ژانویه 2019 - 9:50
-

روایت یک مسیحی تازه مسلمان از کتاب «قصه دلبری»

روایت یک مسیحی تازه مسلمان از کتاب «قصه دلبری»

به گزارش قائم آنلاین، روایت یک مسیحی تازه مسلمان از کتاب «قصه دلبری» در نوع خود جالب است، این متن چنین است: مسیحی بودم، با هزار داستان و سختی و مشکلات مسلمون شدم… وقتی وارد دنیای مسلمونا شدم خیلی غریبه بودم. یه دختر که نه فکرش شبیه مسلمونای اطرافش بود نه دیدش نه حتی کاراش…

به گزارش قائم آنلاین، روایت یک مسیحی تازه مسلمان از کتاب «قصه دلبری» در نوع خود جالب است، این متن چنین است:

مسیحی بودم، با هزار داستان و سختی و مشکلات مسلمون شدم…
وقتی وارد دنیای مسلمونا شدم خیلی غریبه بودم. یه دختر که نه فکرش شبیه مسلمونای اطرافش بود نه دیدش نه حتی کاراش…
من اسلامو خوب شناخته بودم اما مسلمونا رو نه!

فکر می‌کردم مسلمونا آدمای خشکی هستن که اصلاً با جنس مخالف صحبتی ندارن و عشق و عاشقیشون خیلی خشک و بی روح و کسل کنندست… مدتی گذشت تا اینکه برام خواستگار اومد. فرمانده بسیج دانشگاهمون!

فکر می‌کردم آدم خشکی باشه، اولین بار که ازم خواستگاری کرد شدیداً تعجب کردم.

یکی از دوستام بهم یک کتاب معرفی کرد که بخونم به اسم «قصه دلبری»؛ خوندمش، برام جالب بود، دیدم عوض شده بود و فهمیده بودم مذهبی‌ها هم عشقشون شور خاص خودشو داره و حتی خیلی قشنگ‌ترم هست!!

این کتاب منو تا حدودی با عشق خدایی آشنا کرد. «قصه دلبری» داستان عشق یه شهید بود از زبون همسرش که دیدمو به خشک بودن و کسل کننده بودن عشق مسلمونا عوض کرد و باعث شد بتونم برای انتخاب شریک زندگیم به عنوان یه مسلمون بهتر و با دید بازتری تصمیم بگیرم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

سیزده − سه =