کد خبر : 133171
تاریخ انتشار : شنبه 5 ژانویه 2019 - 22:20
-

سرنوشت این زن مشهدی اشک ماموران پلیس را در آورد !

سرنوشت این زن مشهدی اشک ماموران پلیس را در آورد !

به گزارش قائم آنلاین، زن ۳۵ ساله که از شدت شرم نگاهش را از نگاه مددکار اجتماعی کلانتری پنهان می کرد نسخه پزشکی را از کیفش بیرون کشید و در حالی که بیان می کرد این نسخه پزشک معالج پسرم است اما توان تهیه هزینه داروهایش را ندارم، به مشاور و کارشناس کلانتری پنجتن مشهد

به گزارش قائم آنلاین، زن ۳۵ ساله که از شدت شرم نگاهش را از نگاه مددکار اجتماعی کلانتری پنهان می کرد نسخه پزشکی را از کیفش بیرون کشید و در حالی که بیان می کرد این نسخه پزشک معالج پسرم است اما توان تهیه هزینه داروهایش را ندارم، به مشاور و کارشناس کلانتری پنجتن مشهد گفت: ۱۶ ساله بودم که یکی از جوانان روستا به خواستگاری ام آمد.

«هدایت» کارگر ساده ساختمانی بود و من به خاطر این که او با زحمت کشی و سختی نان حلال بر سر سفره ام می آورد به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم ولی زمانی که پسرم را باردار بودم روزی همسرم را به طور اتفاقی در حال استعمال مواد مخدر سنتی دیدم اما کاری جز سکوت از دستم ساخته نبود چرا که به خاطر فرزندم مجبور به ادامه زندگی با او بودم. مدتی بعد هدایت به بهانه یافتن شغل مناسب از من خواست به مشهد مهاجرت کنیم من هم که از بیکاری او رنج می بردم موافقت کردم و در حالی که کودکی را در آغوش می فشردم در یکی از شهرک های حاشیه مشهد ساکن شدیم.

با وجود این نه تنها تغییری در زندگی ام حاصل نشد بلکه همسرم به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورد چرا که محیط زندگی ما کاملا آلوده بود و بیشتر جوانان محل مواد مخدر صنعتی مصرف می کردند. خیلی زود این هیولای وحشتناک همه زندگی ام را به هم ریخت به طوری که هدایت به یک موجود بی عاطفه، سنگدل و مرموز تبدیل شد در حالی که فرزند دومم را باردار بودم مدام زیر مشت و لگد همسرم قرار می گرفتم و روزگار سختی را می گذراندم.

هدایت بیکار بود و به خاطر اعتیادش کسی او را سر کار نمی برد در شرایطی که برای تامین هزینه های زندگی درمانده بودم از او خواستم تا در مرکز ترک اعتیاد بستری شود و تحت درمان قرار بگیرد. بالاخره همسرم را متقاعد کردم و او بعد از مدتی اعتیادش را کنار گذاشت اما همچنان تنبلی را پیشه خود کرد و باز هم سر کار نرفت.

وقتی به او اعتراض می کنم، می گوید: «بیشتر حرف بزنی دوباره سراغ شیشه و کریستال می روم». من هم که روزهای سخت دوران اعتیادش را دیده ام از ترس سکوت می کنم تا همسرم دوباره معتاد نشود اما از سوی دیگر نمی توانم هزینه های زندگی و مخارج درمان همسرم را پرداخت کنم.

این در حالی است که پسر ۱۵ ساله ام دچار افسردگی و بیماری کم خونی شده است. برای معالجه فرزندانم را نزد پزشک مستقر در مرکز بهداشت بردم و او به صورت رایگان آن ها را ویزیت کرد ولی هزینه خرید داروها برایم مشکل است با وجود این پسرم به خاطر مشکلات مالی تصمیم به ترک تحصیل گرفته و دوست ندارد ادامه تحصیل بدهد در حالی که همواره او را نصیحت می کنم تا از پدرش درس عبرت بگیرد و

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

8 + 16 =