کد خبر : 134002
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 10 ژانویه 2019 - 9:30
-

راز وحشتناکی که لو رفت

راز وحشتناکی که لو رفت

به گزارش قائم آنلاین، زن ۵۰ ساله که برای نجات فرزندش از گرداب خلافکاری های فضای مجازی دست به دامان قانون شده بود درباره چگونگی سقوط فرزندش به دام شبکه های اجتماعی به مشاور و مددکار کلانتری پنجتن مشهد گفت: همسرم مردی مهربان و زحمتکش بود که با کارگری در یک کارخانه نان حلال بر

به گزارش قائم آنلاین، زن ۵۰ ساله که برای نجات فرزندش از گرداب خلافکاری های فضای مجازی دست به دامان قانون شده بود درباره چگونگی سقوط فرزندش به دام شبکه های اجتماعی به مشاور و مددکار کلانتری پنجتن مشهد گفت: همسرم مردی مهربان و زحمتکش بود که با کارگری در یک کارخانه نان حلال بر سفره ام می گذاشت با آن که از نظر مالی در وضعیت مناسبی بودیم ولی روزگار خوش ما سال های زیادی طول نکشید و دست تقدیر مسیر زندگی ام را عوض کرد. آن روزها قرار بود که ۱۲ سالگی پسرم را جشن بگیریم که ناگهان خبر مرگ همسرم بر اثر یک سانحه رانندگی، همه ما را سیاه پوش کرد اگرچه به خاطر ارث همسرم غم نان نداشتم اما تربیت فرزندم مسئولیت سنگینی بود که باید به تنهایی بر دوش می کشیدم به همین دلیل کمر همتم را بستم تا جای خالی همسرم را پر کنم تا او را مانند پدرش مرد کار و اخلاق بار بیاورم بنابراین همه امکانات رفاهی را برایش فراهم کردم تا با تحصیل در بهترین مدارس شهر به مدارج عالی دست یابد این گونه بود که بالاخره نتایج کنکور اعلام شد و من از خوشحالی اشک می ریختم پسرم در رشته مهندسی معماری یکی از دانشگاه های معتبر پذیرفته شده بود و من از این که پسرم در آینده فرد مفیدی برای جامعه خواهد بود از خوشحالی در پوستم نمی گنجیدم. هنوز یک سال از تحصیلش در دانشگاه نمی گذشت که از من خواست گوشی هوشمند برایش بخرم من هم که دوست نداشتم پسرم کمبودی احساس کند یا نزد همکلاسی هایش خجالت زده باشد آخرین مدل گوشی هوشمند موجود در بازار را برایش خریدم اما از آن روز به بعد دیگر نمی توانستم حتی برای چند دقیقه با پسرم رو در رو صحبت کنم چرا که او با ورود به فضاهای مجازی مدام با گوشی تلفنش سرگرم بود به طوری که وقت ناهار و شامش را فراموش کرده بود و تا پاسی از شب در اتاق را به روی خودش می بست و اوقاتش را در شبکه های اجتماعی می گذراند. فرزندم دچار افت تحصیلی شده و کاهش وزن شدیدی پیدا کرده بود. نگرانی ها و نصیحت های من هیچ فایده ای نداشت و او به گونه ای معتاد اینترنت شده بود که حتی حاضر نبود چند عدد نان برای منزل خریداری کند خلاصه این ماجرا تا آن جا پیش رفت که فرزندم در ترم ششم دانشگاه ترک تحصیل کرد و برای آن که به قول خودش در فضای مجازی لایک بیشتری بخورد موهایش را به طرز نامتعارف و ناهنجاری کوتاه می کرد به طوری که من به عنوان مادر خجالت می کشیدم کنار او در خیابان راه بروم به همین دلیل به فکر چاره افتادم و پول توجیبی اش را قطع کردم تا نتواند شارژ اینترنت بخرد اما او شیوه دیگری برای ادامه خلافکاری هایش انتخاب کرد پسرم با سوءاستفاده از تصاویر زنان در فضای مجازی خود را به عنوان یک دختر زیبا معرفی می کرد او خیلی زود معروف شد و این گونه با فریب پسران هوسران از آن ها شارژ اینترنت می گرفت او حتی مدتی قبل با زن مطلقه ای که ۹ سال از خودش بزرگ تر است در یکی از همین شبکه های اجتماعی آشنا شده و قصد ازدواج با او را دارد از همه این ها بدتر پسرم با ورود به یکی از گروه های وحشتناکی که انحراف جوانان را نشانه رفته است اعضای بدنش را خالکوبی کرده و گاهی با تیغ اقدام به خودزنی می کند و نام این کار هولناک را خون بازی می گذارد که مد شده است و … حالا هم می دانم پسرم در دره بدبختی و فلاکت سقوط کرده و آینده اش را به تباهی کشانده است مگر آن که …

شایان ذکر است به دستور سروان محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) پسر ۲۴ ساله با مادرش به مرکز مشاوره پلیس معرفی شدند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

9 + یازده =