کد خبر : 138799
تاریخ انتشار : جمعه 1 فوریه 2019 - 16:30
-

چشم در چشم لحظه‌ها

چشم در چشم لحظه‌ها

به گزارش قائم آنلاین، مرتضی شمس‌آبادی، از نویسندگان جوان کشور، در یادداشتی به ویژگی‌های کتاب «دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان»، نوشتۀ ابراهیم اکبری دیزگاه پرداخته و نوشته است: پیش از این رمانی از ابراهیم اکبری دیزگاه خوانده بودم به نام «شاه‌کشی» و شنیده بودم که استقبال خوبی از رمان «برکت» ایشان هم شده است. اکنون هم

به گزارش قائم آنلاین، مرتضی شمس‌آبادی، از نویسندگان جوان کشور، در یادداشتی به ویژگی‌های کتاب «دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان»، نوشتۀ ابراهیم اکبری دیزگاه پرداخته و نوشته است:

پیش از این رمانی از ابراهیم اکبری دیزگاه خوانده بودم به نام «شاه‌کشی» و شنیده بودم که استقبال خوبی از رمان «برکت» ایشان هم شده است. اکنون هم می‌دانم که تا چندی پیش درگیر نوشتن رمان جدیدشان بوده‌اند که شاید نگارش اولیۀ آن به پایان رسیده باشد. با این همه، وقتی «دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان» را که یک مجموعه از داستانک‌های این نویسنده است، خواندم با خود گفتم اکبری دیزگاه در داستان کوتاه به‌مراتب بهتر می‌تواند ظاهر شود تا رمان و بعید می‌دانم این نظر را با خواندن رمان «برکت» یا اثر جدید ایشان تغییر دهم.

«دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان» با اینکه مجموعۀ کوچکی است از داستانک‌ها، قابل مقایسه با شاه‌کشی نیست. واژگان هر دوی این کتاب‌ها حول سلطنت پهلوی، شاه و انقلاب نوشته شده است.

مجموعه‌ داستانک اکبری دیزگاه که در نمایشگاه کتاب امسال به چاپ دوم رسید، لحظه‌هایی کوتاه را از زبان و حالِ شخصیت‌های مختلف به تصویر می‌کشد؛ تصاویری جالب، جذاب، گاه طنز و گیرا.  شخصیت‌های این داستان‌های کوتاه را افراد مختلفی شکل داده‌اند؛ از شاه و میوه‌فروش و عضو ساواک و مردم عادی گرفته تا رفتگر و بچۀ دبستانی و مردم انقلابی و حتی یک سگ ولگرد، از یک لوله‌کش و زندانی و آرایشگر تا رانندۀ تاکسی و مسافر و شاعر دربار و بازجو و… . نویسنده حتی گاه به سیاست‌مداران امروزمان نیز طعنه‌هایی شیرین می‌زند.

این طیف از شخصیت‌ها در دل این داستانک‌ها -که هرچند کوتاه بیانگر جنس و نوع دغدغه‌هایشان است- «چشم‌هایش خونی، دست‌هایش گریان» را به مجموعه‌ای خواندنی از حال و هوای پیش و پس از انقلاب تبدیل کرده است که در مجالی اندک می‌توان آن را خواند و از دنیایش حظ برد.

یکی از نکات مثبت این اثر، نامگذاری هرکدام از داستان‌هاست؛ بخشی از بارِ روایی و معنایی داستان‌ها بر شانۀ نامشان است که اگر نویسنده این نام‌ها را انتخاب نمی‌کرد، داستانک‌هایش ابتر می‌ماندند و اصلاً نمی‌توانستند اثری را که باید بر مخاطب بگذارند. به این دو نمونۀ بسیار کوتاه نگاه کنید:

«وِرد دائمی پیرسرباز سال ۴۲»
– کاش…
شلیک… نمی‌کردم.

«شاعر دربار»
– تو متهم به تشویش اذهان عمومی هستی.
– من؟
– تو گفته‌ای «تشریف می‌برد.»

و البته برخی عناوین هم صرفاً بازتاب کوچکی از داستان است و برخی دیگر جنبۀ طنز مضمون را به دنبال دارد. در هر حال، اگر نویسنده چنین نمی‌کرد، اثر چیز بزرگی را از دست داده بود. این موضوع نشان می‌دهد، هرچه داستان کوتاه‌تر باشد، اهمیت نام آن بالا می‌رود؛ همان‌طور که نگارش و انتقال پیامش سخت‌تر می‌شود.

داستان کوتاه و به‌طور اخص داستانک در نثر و داستان، همانند رباعی و نیمایی‌های کوتاه در شعر است. هر دو بیان‌کنندۀ یک لحظۀ کوتاهند؛ بازتاب یک تجربۀ کوچک اما زیبا و قابل تأمل و صدالبته خواندنی. ابراهیم اکبری دیزگاه به‌خوبی توانسته این آنات را  برای مخاطب بر بوم کاغذ بکشد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

10 − هشت =