از اختفای اعلامیهها در تنور خانه تا پیشتازی روحانیت در تثبیت انقلاب اسلامی
به گزارش قائم آنلاین، پیش از انقلاب، روزگاری که تعداد رسانهها انگشت شمار بود و خیلیها تلویزیون و رادیو نداشتند و حتی سواد و توانایی خواندن همچون امروز همگانی نبود؛ روحانیون و منبرها، چراغ روشنایی بر تاریکی ندانستنها بودند. در دورهای که طلبه شدن و روحانی بودن خود به تنهایی خطر جانی به همراه داشت،
به گزارش قائم آنلاین، پیش از انقلاب، روزگاری که تعداد رسانهها انگشت شمار بود و خیلیها تلویزیون و رادیو نداشتند و حتی سواد و توانایی خواندن همچون امروز همگانی نبود؛ روحانیون و منبرها، چراغ روشنایی بر تاریکی ندانستنها بودند. در دورهای که طلبه شدن و روحانی بودن خود به تنهایی خطر جانی به همراه داشت، عدهای برای کسب معرفت دینی و رفتن در مسیر درست نه تنها وارد دنیای روحانیت شدند که در صف مبارزان انقلابی جای گرفتند و جرقههای آشنایی و همراهی مردم روستاها و شهرهای کوچک با راه انقلاب از روحانیون آغاز شد. آنهایی که سواد خواندن داشتند با اعلامیهها و آنهایی که خط نمیشناختند، بواسطه منبرها و از مسجدها و تکایا به صف انقلاب پیوستند.
در شهرستان سوادکوه نیز، همه مبارزان شاخص انقلابی از سلسله روحانیت بودهاند؛ افرادی که در گمنامی بسر میبرند و اگر برای بازگویی خاطرات انقلاب نزدشان بروی تا خاطرات مبارزاتشان را از زبانشان بشنوی، با فروتنی بسیار برخورد میکنند و ترس آن دارند مبادا در نقل خاطرات شمهای از خودستایی نهفته باشد.
* کسب اجازه از امام خمینی (ره) حتی برای انتخاب شغل
حجتالاسلام احمدعلی امیری یکی از این روحانیون مبارز سوادکوهی است. فردی که حتی برای انتخاب شغل از مرجع تقلید خود که در آن زمان امام خمینی (ره) بود، کسب اجازه کرد و در تبعید بودن امام او را از این اجازه منصرف نساخت و بواسطه فرزندش مصطفی خمینی، از امام و مرجع تقلید خود اجازه اشتغال در حرفه معلمی را گرفت و همچنان عقیده دارد: اجازه گرفتم چون معتقد بودم که شغل و درآمد ان باید مورد پذیرش مرجع تقلیدم باشد و اگر روزی برسد که همه کارهایمان با اجازه مرجع تقلید باشد، زندگی همه عالی خواهد شد.
پس از کسب اجازه، شیخ امیری، یکی از معلمان جامعه تعلیمات اسلامی شد، مدرسهای خصوصی که در سراسر کشور شعبه داشت و در استان مازندران تنها در شهرستان سوادکوه شعبه داشت و آن هم نه یک شعبه که دارای سه شعبه بوده است. این مدرسه چنان جوانان را به خود جذب کرده بود که سرانجام توسط نظام شاهنشاهی لغو مجوز شد و سعی کردند تا با زیرمجموعه کردن آن در نظام آموزشی دولتی آن را از اهدافش دور کنند اما هدف این مدرسه تربیت فرزندان مسلمان بر مبنای تربیت دینی بوده است که تا انقلاب هم ادامه یافت و پس از انقلاب، دیگر این جامعه عرض اندامی نداشت و همراه انقلاب شد.
*آغاز انقلاب مازندران از سوادکوه
شیخ امیری با بیان اینکه انقلاب مازندران از سوادکوه آغاز شد، مهمترین نقش را برای روحانیت برمی شمارد و میگوید: طلاب سوادکوه همه آرام و شایسته بودند و از آیتالله نظری که به امام بسیار نزدیک بود، تبعیت داشتند و مردم نیز پایبند دین و برای روحانیون ارزش قائل بودند و بزرگان این شهرستان نیز همراه روحانیون بودهاند.
وی با بیان اینکه پس از انقلاب برخی از اسلحهها را به خانه ما آوردند، افزود: چون ژاندارمری دیگر قدرتی نداشت ما به پادگانها رفتیم تا از اسلحه و مهمات صورتبرداری کنیم که مبادا از این اسلحه ها سوء استفاده شود و سوادکوه پس از انقلاب یکی از آرامترین و کمتنشترین شهرستانها و مردم آن آرام و حرفشنو بودهاند.
*پخش اعلامیه در شب قدر
این مبارز انقلابی یکی از خاطرات خود را پخش اعلامیه در شب قدر در مسجد عنوان کرد و گفت: یکی از کارهای ما، پخش اعلامیهها بود؛ پس از تغییر تاریخ هجری اسلامی به تاریخ شاهنشاهی ما در شب قدر در مسجد اعلامیه پخش کردیم و پس از آن ما را تعقیب و دستگیر کردند.
شیخ امیری یکی از افراد اصلی که اعلامیهها و نوارها را از قم به سوادکوه میآورد، شیخ حسن قربانی معرفی کرد؛ کسی که امروز امام جمعه شهر پلسفید است.
*تعقیب و گریزمامور ساواک برای دستگیری تا کوپه قطار
یکی از خاطرات حجتالاسلام حسن قربانی، روزی است که با اعلامیه قصد داشت از تهران به سوادکوه بیاید و پس از تعقیب و گریز، مامور ساواک که برای دستگیری او تا کوپه قطار او را تعقیب کرده بود با او مواجه شد؛ در آنجا شجاعت شیخ مامور ساواک را از دستگیری وی منصرف کرده و حتی تغییری در او ایجاد کرد، بهگونهای که مامور ساواک او را با اعلامیه تا قائمشهر اسکورت کرده بود و شیخ قربانی آن را از معجزات انقلاب برشمرد و همان روز به مامور ساواک گفت: شاه رفتنی شده چرا که بجای اسلام تابع امریکا بوده است.
امام جمعه شهر پلسفید از دیگر خاطرات مبارزات خود در دوران انقلاب به از امام گفتن در منبر و دستگیری در زیراب و محاصره تکیهای که وعظ میکرد، اشاره کرد و گفت: اولین راهپیمایی ساری را من به همراه دو طلبه دیگر برگزار کردیم.
*واقعه ۱۷ شهریور
وی با اشاره به مصدوم شدنش در واقعه ۱۷ شهریور، گفت: پس از مصدومیت با لباس پاره به خانه آقای راستگو رفتم و یکی از معجزات انقلاب این بود که اصلا احساس درد نکردم و خودم خوب شدم؛ هرچند مصدومیت من در مقابل کاری که شهدا کردهاند ناچیز بوده است.
این مبارز انقلابی با بیان اینکه مجاهدین خلق خواستار ترور ارتش بودند و دست مذهبیها به خون هیچ بیگناهی آغشته نیست، افزود: هم آنهایی که آن روز به دنبال کشتن شاهدوستان بودند، اکنون در خارج هستند.
*رهبری قاطعانه امام یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب
شیخ قربانی یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب را رهبری قاطعانه امام عنوان کرد و با بیان اینکه اگر امام عقب مینشست، انقلاب از هم میپاشید، افزود: گروهها رفتند و آمدند اما امام در تله سیاسی نیفتاد و در جنگ هم به یاری شهدا و نیروهای مسلح ایستادگی و مقاومت کرد و اکنون هم قاطعیت رهبری مسائل بینالمللی را حل کرده و ملت برای انقلاب و نظام هزینه داده است.
این روحانی مبارز دوران انقلاب، در خطاب به جوانان مبنی بر اینکه وقتی ما آمدیم شب بود و هنگامی که شما آمدید روز بود، گفت: هرچقدر که ما بگوییم؛ شما اکنون نمیتوانید آن تاریکی و خفقان را که در دوره پهلوی بر جامعه حاکم بود را درک کنید.
*دورانی پر از خفقان
یکی دیگر از مبارزان انقلابی سوادکوه، سید حسین طباطبایی است. وی بیان اینکه دین اگر ضدش پیدا شود، حساسیت ایجاد میشود، گفت: همه مردم مخالف فحشا و منکرات مذهبی بودند و جو آن دوران پر از خفقان بود. اکنون هر کسی در صف نانوایی و جای دیگر به راحتی انتقاد می کند اما در آن دوره کسی حتی در خانه اش هم جرات انتقاد نداشت و کسی از ترس نمیتوانست این خفقان را بشکند اما امام آن را شکست.
وی در رابطه با برادرش سید ابراهیم طباطبایی، گفت: در آن دوران طلبه بودن پرمخاطره بود و طلبهها زندانی و کشته میشدند اما با این حال برادرم خودش داوطلب شد تا طلبه شود و در تابستانها نیز به علمای تبعیدی سر میزد و این کار در آن دوره بسیار سخت بود و ساواک او را تعقیب میکرد.
*ملاک حال فعلی افراد
طباطبایی با بیان اینکه بردار روحانیاش در آنها نیز تاثیر بسیار گذاشت و او نیز در کسوت مبارزان انقلابی درآمده بود، افزود: در جلسات قرآنی ما مذهبی شدیم و اکثرا مقلد امام بودیم و برخی از ما مبارزه آشکار و برخی دیگر مبارزه پنهان داشتند چرا که مصلحت نبود همه به زندان بروند و شهید شوند و پس از انقلاب همه به سمت انقلاب آمدند و امام نیز ملاک را حال فعلی مردم دانست و اکثریت مردم همراه شدند و در جنگ نیز که همه به جبهه رفتند.
*تنور خانه محلی امن برای اعلامیهها و نوارها
این مبارز انقلابی با بیان اینکه هر وقت برادرش اعلامیه میآورد، دو هزار نسخه از آن را چاپ میکردند، افزود: اعلامیهها را به جوانان مسجد میدادیم؛ در آن زمان مساجد پر از جوان بود و اکنون هم مساجد همان حال را دارد.
وی در رابطه با مکان مخفی کردن اعلامیهها و نوارها در آن دوران میگوید: به علت رفت و آمد زیاد به خانه پدری، محل امن برای اعلامیهها و نوارها زیر تنور در حیاط خانه بود و روی آن ما پخت و پز میکردیم و کسی به دهنش نمیرسید که اعلامیهها آنجا باشد.
طباطبایی با بیان اینکه در قبل از انقلاب فقر بسیار زیاد بود و در روستاها حتی مردم اسبها را شریکی در اختیار داشتند، افزود: اما امروز اکثر روستائیان هم در شهر و هم در روستا دارای خانه هستند و زیرساختهای روستاها دگرگون شده و جهش بسیاری در وضع اقتصادی مردم روی داده است.
*از نمایندگی امام در امور حسبیه تا پخش اعلامیهها و تحریم و منع شرکت در رفراندوم
ابوطالب تقوایی فرزند مرحوم حجت الاسلام عبدالرسول تقوایی یکی دیگر از پیشگامان انقلاب اسلامی در سوادکوه بود، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و متولد ۱۳۲۷ است، گفت: در سال ۱۳۳۴ در دبستان دین و دانش قم مشغول تحصیل بودم که با برنامه شهید نواب صفوی در قم، حاجآقا هم درگیر آن بود و در سال ۱۳۴۱ اعلامیهها و تحریم رفراندوم و منع شرکت در رفراندوم را در سطح شهرستان پخش میکرد که با نظر مسئولان انتظامی و اطلاعاتی آن زمان از حاجآقا تعهد گرفتند که روز انتخابات از خانه خارج نشد و ایشان با دست خط امام راحل در امور حسبیه نماینده امام بودند که در صحیفه نور نیز نامشان درج است.
*حمله سلطنتطلبان به خانه
وی با بیان اینکه حاج آقا رسولی در سال ۱۳۴۵ برای فعالیت فرهنگی دبستان جعفری اسلامی وابسته به جامعه تبلیغات اسلامی را راهاندازی کردند که در سال ۱۳۵۱ مدیر مدرسه شدم و دانشآموزان زیادی در آن تحصیل کردند که تعداد زیادی از آنان نیروهای مؤثری هستند، افزود: برای دفاع از قیام مردم قم به اتفاق حاج آقا به شیراز رفتیم که در مسیر راه ما را دستگیر کردند و در سال ۵۷ که شاه از کشور میرود حاج آقا و خانواده موجب غضب سلطنتطلبان قرار گرفتیم که خواستند که ماشین ما را آتش بزنند و در ۴ بهمن ۱۳۵۷ سلطنتطلبان به خانه ما هجوم آوردند که همه وسایل زندگی ما را نابود کردند و اگر هر کدام از اعضای خانواده به دست آنان میافتادیم بدون تردید ما را میکشتند و ۲ نفر همشهری ما جان ما را خریدند و در اتاقی که محبوس بودیم گفتند که مستأجریم تا سلطنتطلبها به اتاق ما هجوم نیاورند و ۶ ماه مستأجر بودیم و فرزندم همانجا زبانش لکنت گرفت و چون قبلا در بازی بچگی خود شعار انقلابی میداد و مادرش میگفت که سربازها او را اگر بگیرند اذیت میکنند و وقتی در اتاقی که محبوس شدیم، جمعیت را دید که حمله کردند گفت «سسسسربازا» و لکنت گرفت و فردای حمله چماقداران، مردم انقلابی با شعار «ما بت شکنیم، شیشه شکن نیستیم» حاج آقا را به دوش گرفتند و در امامزاده عبدالحق از ایشان تجلیل کردند.
تقوایی با اشاره به اینکه وقتی برخی از افراد آمر حمله به منزلمان را بعد از انقلاب با وضعیت نامناسب و نشسته بر روی خاک دیدم، و حدود ۴ سال رابط دادگاه انقلاب بودم و تا توانستم کمک کردم و بعد از انقلاب به حاج آقا گفتند که بیایید انتقام بگیرید و چند نفر را هم دستگیر کردند ولی حاج آقا در سخنرانی خود در امامزاده عبدالحق و در ملاعام اعلام بخشودگی کردند و گفتند که هر چه در گذشته بود را فراموش کنیم و تعهد اخلاقی بدهید که با انقلاب همراه باشید، خاطر نشان کرد: در روبروی منزل ما که افسران و زنانشان با بیحجابی در حال والیبال بودند که مستقیم به آنها امر به معروف و نهی از منکر کرد که اگر شما مسلمان نیستید، ما مسلمان هستیم و به خاطر همین روحیه انقلابی و امر به معروف و نهی از منکر خیلی اذیت شدند.
*از شاگردی آیتالله بروجردی و امام راحل تا تکثیر اعلامیهها
وی با اشاره به اینکه حاج اقا عبدالرسول تقوایی از شاگردان آیتالله بروجردی و امام راحل و از شاگردان ویژه ایت الله مشکینی بودند و روحیه ضد ظلم امام مورد علاقه ویژه حاج آقا بود، اظهار کرد: نوار حجت الاسلام حسن روحانی را که برای اولین بار امام راحل را «امام» نامید را به زیراب آوردم و جمعیت زیادی در منزل ما جمع شدند و گوش دادند که با نزدیکشدن نیروی نظامی از درب دیگر خارج شدند و دستگاه تکثیر در مدرسه مورد استفاده ما بود که دستور داده شد که دستگاه تکثیر را به منزل ببرند که من خیلی ناراحت شدم و اقای قاسم نژاد گفت بیا منزل ما و اعلامیه ها را تکثیر کن و تفکر حاج اقا از فداییان اسلام و حجت الاسلام شجونی بود.
* خاطرهای از حجت الاسلام سیداحمد خمینی
تقوایی به خاطره خود از حجت الاسلام سیداحمد خمینی اشاره کرد و افزود: در قم احمد آقا خمینی را در مسیر مدرسه به اتفاق حاج آقا دیدم و گفتم که بالغ شدم و مقلد امام راحل هستم و به رساله ایشان نیاز دارم و در مرحله بعدی به ایشان گفتم که امام خمینی کتاب دیگری هم دارد که فرمود که اگر نامش را بگویید به شما می دهم و گفتم نامش «کشفالاسرار» است و مانند دریافت رساله به کتابفروشی معرفیشده رفتم و دریافت کردم.
اکنون برخی از این مبارزان انقلابی، چهره در نقاب خاک کشیدند و عدهای به کهنسالی رسیدهاند و بر ماست تا تاریخ شفاهی خود را پیش از آنکه دیر شود، به نسل بعد که هیچ تجربهای از دوران انقلاب و مشقتها و خفقان پیش از انقلاب ندارد، انتقال دهیم؛ گنجی که در سینه این بزرگان گمنام نهفته است، همان چراغی است که همیشه به آن نیازمندیم تا راه را بیابیم.
برچسب ها :انقلاب،روحانیت،سوادکوه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0