برخي از كرامات دهمين امام شيعيان
به گزارش قائم آنلاین، اين شخص بيمار روزي هنگام بازگشت امام هادي عليه السلام از خانه متوكل، در مسير راه امام نشست و همين كه چشمش به امام افتاد برخاست كه نزديكش شود و از او درخواست دعا كند، اما امام سه بار به او فرمود:«خداوند تو را عافيت عنايت فرمايد.» ابوعلي فهّري به مرد
به گزارش قائم آنلاین، اين شخص بيمار روزي هنگام بازگشت امام هادي عليه السلام از خانه متوكل، در مسير راه امام نشست و همين كه چشمش به امام افتاد برخاست كه نزديكش شود و از او درخواست دعا كند، اما امام سه بار به او فرمود:«خداوند تو را عافيت عنايت فرمايد.»
ابوعلي فهّري به مرد بيمار گفت:«امام برايت دعا كرده است پيش از آنكه از او بخواهي. برو كه حتماً بهزودي خوب مي شوي.»
مرد بيمار به خانه اش برگشت، شب خوابيد و صبح كه از خواب برخاست هيچ نشاني از بيماري بر پوسش نبود.[۱]
شفاي نابينا
هاشم بن زيد مي گويد:
با چشمان خود ديدم كه كوري را نزد امام هادي عليه السلام را آوردند و امام، او را بينا كرد. و نيز ديدم كه با گِل، پرنده اي درست كرد و در آن دميد، و پرنده جان گرفت و به پرواز درآمد.
به امام گفتم: «ميان شما و حضرت عيسي عليه السلام تفاوتي نيست!»
امام فرمود:«انا منه و هو مني» (من از او هستم و او از من است.)[۲]
طلا شدن شن
ابوهاشم جعفري مي گويد:
براي استقبال از عده اي، همراه امام هادي عليه السلام به بيرون شهر سامرا رفته بوديم. امام روي زمين نشسته بود و من نيز مقابلش نشسته بودم. در حين صحبت، من از تنگدستي و گرفتاريام به امام هادي شكايت كردم.
در اين هنگام، امام دست خود را به سمت شنهاي بيابان برد و يك مشت از آنها را به من داد و فرمود: «اي ابو هاشم، با اينها در زندگيت گشايش ايجاد كن و آنچه را ميبيني به كسي مگو.»
شن ها را پنهان كردم و وقتي به شهر برگشتم، ديدم آنچه از امام گرفتهام شن نيست. طلاهاي سرخ رنگي است كه همانند آتش فروزان ميدرخشد.
طلاسازي را به خانه آوردم و به او گفتم: «برايم اين طلاها را قالب بگير.»
او به من گفت: «من طلايي بهتر از اين نديدهام. از اين عجيب تر نديدهام كه طلا به صورت دانههاي شن باشد! از كجا آورده اي؟»[۳]
طلا شدن خاك
داود بن قاسم جعفري مي گويد:
يك سال پيش از سفر حج، براي وداع با امام هادي عليه السلام وارد شهر سامرا شدم. امام مرا تا بيرون شهر بدرقه كرد. آنگاه از مركب خويش پياده شد و روي زمين با دست خود دايرهاي كشيد و فرمود: «اي عمو، آنچه را در اين دايره هست براي مخارج و هزينه سفر حجات بردار.»
همين كه دست بر خاك گذاشتم، شمشي به وزن دويست مثقال از طلا به دستم آمد.[۴]
زنده كردن مركب
امام هادي عليه السلام پس از انجام مراسم حج در راه بازگشت به مدينه، مردي خراساني را ديد كه كنار الاغ مرده اي ايستاده بود و گريه ميكرد و چنين ميگويد: «بار و اثاثيه را با چه ببرم؟»
امام هادي نزديك الاغ مرده شد و فرمود: «گاو بني اسرائيل در پيشگاه خداوند، مقربتر از من نيست -كه قسمتي از آن گاو را به مرده اي زدند و مرده زنده شد- .»
سپس با پاي راست خود به الاغ مرده ضربهاي زد و فرمود: « قم باذن الله» (به اذن پروردگار برخيز)
پس از اين جمله امام، الاغ مرده حركتي كرد و سرپا ايستاد. مرد خراساني بار و بنه اش را روي الاغ گذاشت و رفت. پس از آن، مردم به امام هادي عليه السلام اشاره ميكردند و به هم ميگفتند: «او همان كسي است كه الاغ مرد خراساني را زنده كرد.»[۵]
پي نوشت: —————————
[۱] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۵، ح ۲۹
[۲] . بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۵٫
[۳] . بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۸٫
[۴] . بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۷۲٫
[۵] . بحارالانوار، ج ۵۰، ص
برچسب ها :سامراء، امام هادي،شيعيان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0