کد خبر : 170845
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 جولای 2019 - 21:00
-

«امروز نوبت سمیعی و فردا نوبت ماست؛ اما به هوش باشیم که جامعه‌ی دانشگاهی کشور بی‌وجود «سمیعی‌»ها سوت و کور خواهد شد.»

«امروز نوبت سمیعی و فردا نوبت ماست؛ اما به هوش باشیم که جامعه‌ی دانشگاهی کشور بی‌وجود «سمیعی‌»ها سوت و کور خواهد شد.»

به گزارش قائم آنلاین، دکتر علی فرهنگی ـ استاد باسابقه ارتباطات ـ در پی درگذشت دکتر علی سمیعی ـ از استادان برجسته فلسفه ارتباطات و علوم سیاسی ـ در یادداشتی ، ضمن بیان خاطراتی از این استاد فقید و ارج نهادن به مقام استادی او، اهمیت توجه به اهالی دانشگاهی کشور را یادآور شد. متن

به گزارش قائم آنلاین، دکتر علی فرهنگی ـ استاد باسابقه ارتباطات ـ در پی درگذشت دکتر علی سمیعی ـ از استادان برجسته فلسفه ارتباطات و علوم سیاسی ـ در یادداشتی ، ضمن بیان خاطراتی از این استاد فقید و ارج نهادن به مقام استادی او، اهمیت توجه به اهالی دانشگاهی کشور را یادآور شد.

متن یادداشت دکتر فرهنگی که هم‌اکنون در مسافرت خارج از کشور به سر می‌برد و در غربت خبر فقدان دوست دیرینش را شنیده، به شرح زیر است:

«در رثای دکتر علی سمیعی

پدر شعر فارسی، رودکی، در رثای یار دیرینش شهید بلخی، چنین سرود:

کاروان شهید رفت از پیش       وآن ما رفته گیر و می‌اندیش

از شما دو چشم یک تن کم     وز شمار خرد هزاران بیش

… من در تنهایی غربت و وصول خبر کوتاهی از دکتر محمد سلطانی‌فر که «آقای دکتر سمیعی به لقاء‌الله پیوست» آن هم در غربتی عجیب.

دو روز بود که غمی مبهم وجودم را گرفته بود و نمی‌دانستم چرا چنین گرفته‌ام. از صبح با ترنم صدای مخملین «بنان» و «شجریان» ساعت‌ها در بر روی خود بسته بودم و با شعرهایم ور می‌رفتم. خبر که آمد، غروب غربت و خبر هجرت دکتر علی سمیعی بغضم را ترکاند و ابر چشمانم باریدن گرفت.

همسرم و دخترم (چکاوک) که نمی‌دانستند چه شده است سرآسیمه به خلوتم وارد شدند و آنان نیز چون من به یاد خاطراتی از دکتر سمیعی افتادند که سال‌ها با آن‌ها بود.

سفر طالقان و بالا رفتن از درخت زرد آلو  که حالا آن درخت هم مثل من و دکتر سمیعی پیر شده است و باید فکری به حال آن کرد و پر کردن سطل سفید از زردآلوهای زرد با گل‌های قرمز بر آنها؛ همه چیز چه زود می‌گذرد …

بیش از ۱۵ سال پیش، در سه سفری که دکتر با ما به طالقان آمد و چند روزی در تنهایی با هم بودیم، او را خوب شناختم و به عمق وجود مهربان و دانش فراوان او پی بردم. او گنجی در خرابه‌ای بود که کس نمی‌دانست چیست و کیست. با او بحث می‌کردم که «چرا نمی‌نویسی؟» و او پاسخ می‌داد که «ننوشته، ده‌ها دشمن دارم؛ وای اگر بنویسم.» تازه فهمیدم که چرا سقراط نیز نمی‌نوشت و یاد استاد نازنینم دکتر غلامحسین صدیقی افتادم که چرا کمتر می‌نوشتند؛ از ترس حسودان و دشمنان.

با پذیرش درسی در دانشگاه آزاد اسلامی توسط او، او را کم و بیش برخی استادان بزرگ دانشگاه علامه طباطبایی از خود رانده بودند و دیگر او را به جمع خود نمی‌پذیرفتند اما او سالکی بود که به تنهایی راه خود می‌پیمود تا بازنشسته‌اش کردند با مقرری اندک که کفاف زندگی را نمی‌کرد. من با گذراندن دروسی او را به کار دلگرم می‌کردم؛ چه در دانشگاه آزاد اسلامی و چه در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران به صورت حق‌التدریسی.

روزگار بر او سخت گرفته بود و او را در آتش حسرت خود می‌سوزاند و او خود بر آن آتش هیمه‌های فراوان می‌افزود. سال‌های پیری و سختی و تنهایی کم‌کم فقط اندکی با او ماندند و بقیه پراکنده شدند.

با خود می‌اندیشم اگر در زمان رودکی، «امیر نصربن احمد» با برادران و «عمش اسحاق» بر سر سند امارت مجادله و مرافعه می‌کردند، «رودکی‌»ها و شهید «بلخی‌»ها و «سوزنی سمرقندی‌»ها و «کسایی مروزی‌»ها با هم بودند و یاور هم، چه شد و بر این ملک و چه رفت که دیگر اهل قلم و خردش هم با هم نیستند و درست همانند امرا در برابر هم صف کشیده و لشگر آراسته‌اند. مگر این یک – دو درس دو واحدی چه در خود دارد که این‌گونه استادان ما در برابر هم صف آراسته‌اند و یاران دیروز را از دانشگاه دور می‌سازند؟ مگر یک درس دکتر علی سمیعی چه بار بزرگی بر دوش کائنات و دانشگاه افزوده بود؟

امروز نوبت سمیعی و فردا نوبت ماست. اما به‌هوش باشیم جامعه‌ی دانشگاهی کشور بدون وجود سمیعی‌ها سوت و کور خواهد شد؛ هر چند جوانان باید پا به عرصه بگذارند و می‌گذارند؛ این روال زندگی است. اما در طول تاریخ دراز این سرزمین همواره عالمان را جایگاهی بوده و در دل مردم جایگاهی رفیع داشته‌اند. شاید برای جوانان ما تعجب‌آور باشد که بدانند سمت کرسی استادی از مشرق‌زمین به غرب رفته است. من خود به چشم خویش دیده‌ام که چگونه «پیتر دراکر» حتی در ۹۴ سالگی هنوز به دانشگاه آورده می‌شد و «جیمز راجرز»، تا یک هفته قبل از مرگ با بیماری کاهنده سرطان در کلاس درس حاضر می‌شد. چه شده است که به یک‌باره با یک حکم رئیس دانشگاهی هزاران استاد آن هم با توان تدریس بالا خانه‌نشین می‌شوند و دانشجویان در حسرت دیدار آنها باقی می‌مانند؟ آیا ما وارثان «بیرونی‌»ها، «رازی»‌ها و «دهخدا»ها و «بهار»ها و «فروزانفر»ها و «همایی‌»ها نیستیم؟

سمیعی رفت، ما هم می‌رویم، همه خواهند رفت، اما این ملک و فرهنگ خواهد ماند؛ بگذاریم میراث نیاکان آن‌گونه که آنها می‌خواستند بماند.

روزی در طالقان با دکتر سمیعی گفت‌وگو می‌کردیم، حاج … بزرگ ده بر ما وارد شد. دکتر را دید و من از سجایای دکتر برای او گفتم و او محو فضل دکتر شده بود. در پایان ملاقات وقتی بدرقه‌اش کردم پرسید این آقای دکتر چقدر حقوق می‌گیرد؟ جواب دادم حدود ۹۰ هزار تومان. آن زمان حقوق استادیاران این میزان بود. او مکثی کرد و سپس گفت «به اندازه خر مشدی مهدی»، ناراحت شدم. پرسیدم یعنی چه؟! جواب داد «آخر هر کس هر روز بخواهد خر مشدی مهدی را اجاره کند باید سه هزار تومان اجاره بدهد.»

به فکر فرو رفتم و موضوع را با دکتر در میان گذاردم. مدتی قاه قاه می‌خندید و از آن پس بین خر مشدی مهدی و روزگار تلخ استادان دانشگاه رابطه‌ای برقرار شده بود و این رازی بین ما دو نفر بود و هر دو می‌خندیدیم …

به گزارش ایسنا، دکتر علی سمیعی، از پیشگامان علم ارتباطات در ایران، طی روزهای گذشته در سکوت خبری درگذشت و به خاک سپرده شد.

دکتر علی‌اکبر فرهنگی پیش از این نیز در نکوداشت استاد سمیعی که در ایسنا برگزار شد، گفته بود: در ویرانه‌ای که ما در دانشگاه‌ها درست کرده‌ایم، گنج‌هایی است که خیلی کم پیدا می‌شود. افتخار من این بوده و هست که دکتر سمیعی را دریافتم، شناختم و از منبع فیاض تفکر و اندیشه ایشان بهره بردم.

پیوند من با دکتر سمیعی به بیش از ۳۰ سال پیش باز می‌گردد، دکتر سمیعی در سخت‌ترین شرایط به داد ما رسیدند؛ زمانی که می‌خواستیم دوره دکتری رشته ارتباطات را در دانشگاه آزاد راه‌اندازی کنیم، از میان همه، تنها ایشان همراه ما ماند؛ هیچ وقت تا کنون این موضوع را جایی مطرح نکرده بودم ولی امروز می‌گویم که آن زمان دکتر سمیعی ریسک عظیمی را پذیرفت تا در کنار ما باشد؛ چراکه پس از آن او را بایکوت کردند و تمام درس‌هایش را از او گرفتند.

من همیشه اعتقاد داشتم که یکی از پایه‌های اصلی رشته علوم ارتباطات درس فلسفه است. در آن زمان تلاش کردیم تا درس فلسفه در دروس دانشگاهی جای دهیم و دکتر سمیعی تنها کسی بود که می‌توانست این درس را تدریس کند. ایشان با یک توانمندی ویژه‌ای این کار را انجام دادند و باقیات‌ صالحاتی که از ایشان به جا مانده است این دانشجویانی است که پس از اتمام دوره دکترا اکثرشان امروز در مقام استادی هستند.

دکتر سمیعی شخصیت ویژه‌ای هستند و نظیر ایشان را در محیط‌های آکادمی کم داریم. می‌توان گفت «ویلیام جیمز» که یک فیلسوف آمریکایی تمام عیار بود و همانند دکتر سمیعی از خودش هیچ کتابی به جای نگذاشت شبیه ایشان است. اما در ایران نمونه‌ای که به نظر من کاملا به دکتر سمیعی شباهت دارد غلامحسین صدیقی است. ایشان نیز به جز چندین صفحه مطلب کتبی از خودش به جای نگذاشت و پس از فوتش به همت دانشجویان او، یادداشت‌های او تحت عنوان «جنبش‌های دینی در تاریخ ایران» منتشر شد.

متأسفانه معیارهای ما در ارتقاء افراد بسیار بی‌خود است؛ چرا که فکر می‌کنیم اگر کسی چند مقاله آی‌اس‌آی داشته باشد باسواد و پرفسور است ولی کسی که تأمل و تعقل می‌کند پیشرفتی ندارد.

به گزارش ایسنا، دکتر علی سمیعی در سن ۸۴ دار فانی را وداع گفت و ۲۷ تیر ماه در قطعه ۳۸ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. وی متولد دوم اردیبهشت ماه ‪ ۱۳۱۴ بود که«علوم کشورداری» را تا مقطع دکتری در دانشگاه «کارل فرانس» اتریش گذراند. پس از اخذ مدرک دکتری در سال ‪ ۱۳۵۵به ایران بازگشت و در مدرسه خدمات گردشگری مشغول به تدریس شد. بعدها، دانشگاه علامه از تجمیع این مدرسه و دیگر حوزه‌ها تاسیس شد و استاد تا سال ۱۳۸۲ در این دانشگاه و تا چندی پیش هم‌چنان در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد مشغول به تدریس بود. او جزء اولین اعضا هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و از نخستین اساتید همکار دکتر معتمدنژاد در دانشکده علوم ارتباطات بود؛ «فلسفه سیاسی ارتباطات» جزء کرسی‌های درسی استاد سمیعی برای دانشجویان علوم ارتباطات و روابط بین‌الملل بود.

مراسم یادبودی برای استاد فقید دکتر علی سمیعی در روز چهارشنبه، دوم مرداد ماه در قطعه ۳۸ بهشت زهرا (س) بر سر مزار (۶۰.۲۴.۳۸) وی برپا خواهد شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

پنج + 1 =