امام حسین(ع)، سرمشقی برای آزادگی و جوانمردی
به گزارش قائم آنلاین، آن حضرت(ع) در بیان علل قیام خود به موضوع طلب اصلاحات درامت جدش اشاره میکند و زمینهسازی برای این امررا مبارزه با راس نظام سیاسی حاکم و نابودی مشروعیت آن میداند؛ چراکه در صورت اصلاح صدر حکومت، میتوان جامعه را به اصلاح خود و جامعه و پیروی آنان از دستورات دین
به گزارش قائم آنلاین، آن حضرت(ع) در بیان علل قیام خود به موضوع طلب اصلاحات درامت جدش اشاره میکند و زمینهسازی برای این امررا مبارزه با راس نظام سیاسی حاکم و نابودی مشروعیت آن میداند؛ چراکه در صورت اصلاح صدر حکومت، میتوان جامعه را به اصلاح خود و جامعه و پیروی آنان از دستورات دین دلالت کرد.
عاشورا، فریاد بلند برای تحقق ارزشهای الهی
امام حسین(ع) از نظر اسلام همانند دیگر امامان معصوم(ع) به عنوان الگوی امت معرفی شده است. خداوند در آیاتی از جمله آیه ۳۳ سوره احزاب و سوره انسان، امام حسین(ع) را در کنار دیگر افراد اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان اسوه نیک معرفی کرده و در آیاتی از جمله ۵۹ سوره نساء، ۲۳ سوره شوری و مانند آن، اطاعت از سنت و سیره آنان را واجب و لازم شمرده است. (نگاه کنید: تفاسیر و روایات تفسیری چون المیزان، نورالثقلین و مانند آن).
اینکه امام(ع) اسوه است به این معناست که میبایست ایشان را در زندگی سرمشق قرار دهیم و سبک زندگی خود را مبتنی بر زندگی آن حضرت سامان دهیم. از این رو لازم است تا شناخت کاملی از عقاید، افکار، سنت و سیره عملی و رفتاری آن حضرت(ع) به دست آوریم و در هر شرایطی که با شرایط آن حضرت(ع) خود را یکسان دیدیم بکوشیم تا با سرمشق قرار دادن آن حضرت، مسائل زندگی خود را حل و فصل کرده و راه برونرفت از مشکلات را به دست آوریم.
زندگی بزرگان الگوی پیروان است
اصولاً اینکه پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) به عنوان الگو معرفی میشوند و گزارشهایی از زندگی ایشان بویژه در مسائل بحرانی و حساس در قرآن و روایت معتبر آمده؛ از آن روست تا بتوانیم برای هر شرایطی که با آن مواجه میشویم یک سرمشق معتبر و حجت در اختیار داشته باشیم و زندگی خود را بر اساس آن مدیریت کنیم.
با نگاهی به قیام امام حسین(ع) و سخنان آن حضرت(ع) میتوان دریافت که آن حضرت(ع) خواهان تغییر نظام سیاسی بود و برای انجام اصلاحات در جامعه قیام خود را شکل داده است. ایشان به صراحت از این سخن میگوید که شرایط برای اصلاحات فراهم نیست و میبایست زمینه و بستر مناسبی فراهم آید تا امکان اصلاحات فراگیر و جامع در امت پیامبر(ص) پدیدار شود؛ چرا که مردم در غفلت بوده و در یک فرآیند پنجاه ساله چنان تغییر فکر و رفتار دادهاند که افکار و رفتارهای جاهلی را به عنوان اسلام میشناسند.
دولتهای پیشین، مردمان را چنان تربیت کردند که هر گونه تغییر اصلاحی را برنمیتابند؛ زیرا گرفتار جهل مرکب هستند و بر این باورند که آنچه باور دارند یا رفتار میکنند همان اسلام ناب است؛ در حالی که این پوستین وارونهای است که از اسلام ساخته و به تن امت کردهاند. پس قیام خود را بسترسازی برای اصلاحات میداند؛ چرا که میبایست شوکی سنگین بر امت وارد شود و آنچه به نام اسلام میشناسند از بنیاد فرو ریزد و دگرگون شود. از این رو خروج خود را علیه نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه، خروج برای طلب اصلاحات میداند نه خود اصلاحات.
آن حضرت(ع) نمیگوید که من برای اصلاحات خارج شدم؛ زیرا بستر مناسب برای پذیرش اصلاحات مبتنی بر آموزههای وحیانی اسلام و سنت و سیره پیامبر(ص) وجود نداشت؛ لذا هدف قیام خود را طلب اصلاحات معرفی میکند و میفرماید: و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمهًْ جدی صلیالله علیه و آله، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرهًْ جدی و أبی بدرستی که من بیهوده، برای خودنمایی، گردنکشی و ستمگری خروج نکردم، بلکه برای طلب اصلاح در امت جدم محمد(ص) خروج کردم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد(ص) و پدرم علیبن ابیطالب(ع) رفتار کنم. (بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹).
از نظر آن حضرت(ع) بستر سازی در این امتی که به خواب غفلت فرورفته و همه چیز را وارونه درک و تفسیر میکند، وظیفه ایشان است. پس در جستوجوی این امر و رسیدن به فضای پذیرش، اصلاحات لازم است تا خود قیام کند و نظام جامعه را به طور کامل با بحران مشروعیت مواجه سازد تا در آینده امکان دگرگونی، تغییر و اصلاحات پدید آید. جامعه نیازمند شوک شدیدی بود تا بتواند در مشروعیت آنچه دارد شک و تردید کند.
دین از مسیر اصلی خارج شد، قیام باید کرد
هدف سیدالشهداء(ع) طلب اصلاحات در امت پیامبر(ص) است که این جستوجو برای اصلاحات جامع و فراگیر تنها با هدف گیری نظام سیاسی ممکن است؛ چرا که اگر نظام سیاسی، مشروعیت خود را از دست دهد؛ منظومه فکری و رفتاری که بر پایه این نظام سیاسی در جامعه شکل گرفته نیز مخدوش شده و با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد و مردم در اندیشه آن خواهند بود تا نه تنها جایگزینی برای نظام سیاسی بیابند؛ بلکه جایگزینی نیز برای نظام فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جامعه پیدا کنند. این گونه است که پس از قیام امام حسین(ع) و درخواستها برای تغییر نظام سیاسی، تغییر در حوزه فکری و فرهنگی و اجتماعی و مانند آن را در دستور کار قرار دادند و بازگشت به سوی اهل بیت(ع) برای جایگزین سازی این منظومه فکری و رفتاری آغاز میشود و فرصت برای امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پدیدار میشود..
ویژگیهای حاکم و رهبر جامعه
از آنجا که نقش رهبری در جامعه و امت، نقش کلیدی و اساسی است و مردم در همه امور به رهبری و نظام سیاسی جامعه توجه دارند و افکار و رفتار خویش را در منظومه فکری و رفتاری آنان شکل میدهند و آنها را به عنوان الگو میپذیرند؛ چرا که بر طبق قاعده: الناس علی دین ملوکهم؛ مردم بر دین پادشاهان و رهبران خود هستند؛ امام حسین(ع) بر خود لازم دید تا برای طلب اصلاحات نوک حملات خود را متوجه نظام سیاسی و رهبری جامعه کند.
امام حسین(ع) بر آن است تا نخست در یک منظومه کامل، راس هرم جامعه را، که در تعارض جدی با اسلام بود، تغییر دهد؛ چرا که این تغییرات میتواند منجر به همان چیزی شود که به عنوان اصلاحات در امت از آن یاد میکند. پس برای طلب اصلاحات در جامعه و امت پیامبر(ص) میبایست یک تغییر عمده و اساسی صورت گیرد و آن نابودی مشروعیت نظام سیاسی و رهبری آن است. با این تغییر و نابودی مشروعیت است که امکان اصلاحات در بدنه جامعه پدیدار خواهد شد.
دو مرحله قیام سیدالشهداء(ع)
به سخن دیگر، آن حضرت(ع) برای هدف خود دو مرحله قائل است. مرحله نخست تغییر در نظام سیاسی و نابودی مشروعیت دینی و سیاسی آن؛ مرحله دوم انجام اصلاحات در جامعه. از آنجا که این اصلاحات در جامعه جز از راه تغییر نظام سیاسی و نابودی مشروعیت آن امکانپذیر نیست؛ آن حضرت تنها میتوانست در مرحله اول با شهادت خود، مشروعیت را با بحران مواجه کرده و زمینه تغییر نظام سیاسی را فراهم آورد تا دیگران به اصلاحات اجتماعی پس از تغییر نظام سیاسی اقدام کنند. پس آن اصلاحات در امت به دست ایشان ممکن نیست، بلکه تنها زمینهسازی برای آن حضرت مقدور است. از همین رو هدف خود را هر چند اصلاحات امت قرار میدهد؛ ولی با قید طلب اصلاحات به این نکته توجه میدهد که این امر به دست خودش و به شکل مستقیم شدنی نیست، بلکه ایشان با شهادت خود بستری را فراهم میآورد تا دیگران به آن اقدام کنند؛ چنانکه جامعه و رهبری سالم آن یعنی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و دیگر امامان(ع) این کار را انجام میدهند.
روش امام حسین(ع)؛ تبیین برای تغییر
ایشان برای رسیدن به هدف خود یعنی تغییر در نظام سیاسی و نابودی مشروعیت آن، به تبیین ویژگیهای رهبری جامعه عادل اسلامی میپردازد و به گونهای نشان میدهد که حاکمان وقت شایسته این مقام نیستند و میبایست کنار زده شوند.
آن حضرت(ع) پس از مرگ معاویه زمینه را برای قیام آماده مییابد؛ چرا که کوفیان همواره منتظر این لحظه بودند تا دوباره نظام سیاسی خود را ایجاد و رهبری امت را در دست گیرند. از همین رو مردم کوفه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی نامهای با نام سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعهًْ بن شداد بجلی و حبیب بن مظاهر و سایر شیعیان به سوی امام نوشتند و در آن نامه بعد از حمد و ثنا و بیان هلاکت معاویه نوشتند: یابن رسولالله! ما در این وقت امام و پیشوایی نداریم، به سوی ما توجه کن و به شهر ما قدم رنجه فرما تا آنکه شاید حق تعالی حق را بر ما ظاهر گرداند.
نعمان بن بشیر، حاکم کوفه در قصرالاماره در نهایت ذلت نشسته و خود را امیر جماعت دانسته لکن ما او را امیر نمیدانیم و به امارت نمیخوانیم و در نماز جمعه او حاضر نمیشویم و عید با او به جهت نماز بیرون نمیرویم و اگر خبر به ما رسد که حضرت تو متوجه این ناحیه گردیده او را از کوفه بیرون میکنیم تا به اهل شام ملحق گردد. والسلام
این نامهها از آغاز مرگ معاویه تا قیام آن حضرت(ع) ادامه داشته تا جایی که دوازده هزار نامه نزد حضرت سیدالشهدا علیه السلام جمع شد. (منتهیالامال، ج۱، ص ۴۱۵).
لاجرم امام حسین(ع) نامهای به این مضمون در جواب آنها نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. این نامهای است از حسین بن علی به سوی گروه مسلمانان یا مومنان کوفیان. اما بعد، بهدرستی که هانی و سعید آخرین نفرات بودند از فرستادگان شما، رسیدند و نوشتههای شما را رساندند، بعد از آنکه رسولان بسیار و نامههای بیشمار از شماها به من رسیده بود و بر مضامین همه آنها اطلاع یافتم و حاصل جمیع آنها این بود که: ما امامی نداریم بهزودی به نزد ما بیا، شاید که حق تعالی ما را به برکت تو بر حق و هدایت مجتمع گرداند.
اینک برادر و پسر عمو و ثقه اهل بیت خویش، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستادم، پس اگر به من بنویسد که مجتمع شده رای اکثر شما مردم و خردمندان و بزرگان شما در آنچه در نامهها درج کرده بودید، انشاءالله بهزودی به سوی شما حرکت خواهم کرد.
«ما الامام الّا العامل بالکتاب والآخذ بالقسط والدائن بالحق و الخابس نفسه علی ذات الله والسلام؛ به جان خودم سوگند، امام و پیشوا نیست، مگر کسی که به قرآن عمل کند، راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حق باشد وخود را در راه رضای خدا وقف سازد. والسلام
شاخصههای رهبری از نگاه امام حسین(ع)
اگر بخواهیم از همین سخن امام(ع) به ویژگیهای رهبری و امامت امت اسلام توجه دهیم باید بگوییم که ویژگیهای رهبر و امام در اسلام به قرار زیر است:
۱ـ عامل به کتاب الله : از نظر اسلام، قرآن تنها و اصیلترین منبع در عقاید و اعمال است. هر مسلمانی میبایست به حکم عقل، از آموزههای قرآن اطاعت کند و هرگز بیرون از دایره قرآن عمل نکند. خداوند حتی پیامبر(ص) را ملزم به اطاعت بیچون و چرا از وحی میکند و هر گونه تخلف را موجب نیستی و نابودی میداند؛ پس شکی نیست که دیگران به طریق اولی میبایست بر اساس وحی عمل کنند. از نظر قرآن رهبری اسلام میبایست همه چیز را در چارچوب اسلام انجام دهد وگرنه امام کفر خواهد بود. امام حسین(ع) نیز شرط امام را عمل به کتاب الله میداند.
۲ـ عدالت و قسط: نظام هستی بر مدار عدالت است؛ و حکم عقل و شرع، وجوب عمل بر پایه عدالت است. خداوند در آیه ۲۵ سوره حدید، فلسفه و هدف فرستادن کتاب و پیامبران (ع) را آشناسازی مردم با حقوق خود و ایجاد بستر برای قیام تودهها برای احقاق حقوق خود در چارچوب عدالت میداند. تاکید بر قسط به این معناست که این عدالت میبایست ملموس و مشهود در جامعه اعمال شود و در همه ابعاد زندگی، عدالت مشهود باشد بویژه در حوزه عمل اقتصادی به گونهای عمل شود که همگان از نعمتهای خداوندی بهرهمند گردند.
۳ـ تبعیت از حق: از دیگر ویژگیهای امام و رهبری از نظر امام حسین(ع) حق محوری است. انسان میبایست خود را مدیون حق بداند و از باطل در هر شکل و صورت آن اجتناب کند. هر آنچه باطل است را ترک کرده و تنها به حق توجه یابد.
۴ـ وقف خدا: امام و رهبرکسی است که همه زندگیاش را وقف خدا و رضایت و خشنودی او کند و تنها برای رضای خدا نه خلق کار کند. البته رضای خدا همواره رضای خلق را در نهایت به دنبال خواهد داشت؛ اما این گونه نیست که با رضای خلق بتوان رضای خالق را به دست آورد؛ چرا که بیشترین مطالبات تودههای مردم، امور شهوانی و خواستههای نفسانی است که هر چند که ملت را در کوتاه مدت خشنود میکند ولی در بلندمدت موجب نابودی و خسران آنان میشود.
امام حسین(ع) در سخنان دیگر خودش مصادیق و موارد دیگری از این کلیت به دست میدهد و شرایط جزیی تری را برای امام و رهبری امت اسلام بر میشمارد و یادآور میشود که چنین شرایطی در رهبری کنونی جامعه یعنی یزید وجود ندارد، بلکه او ازاین شرایط چنان دور است که اگر چنین شخصی به رهبری امت انتخاب شود و حاکمیت و حکومت او ادامه یابد، باید فاتحه اسلام را خواند. امام حسین(ع) در بین راه با مروان بن حکم ملاقات کرد. مروان گفت: من شما را نصیحت میکنم به شرطی که بپذیری! حضرت فرمود: نصیحت تو چیست؟ گفت: من شما را امر میکنم که با امیر المؤمنین یزید بیعت کنی که این بیعت به نفع دین و دنیای شما است.
حضرت با ناراحتی فرمود: «اِنَاّ للهِ وَاِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» و ادامه داد: «عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ بُلِیتِ الْاُمَّهًْ بِراعٍ مِثْلَ یزِیدَ وَیحَک یا مَرْوانَ اَتَاْمُرُنِی بِبَیعَهًِْ یزِیدَ وَهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؛ فاتحه اسلام را باید خواند آن زمانی که امت گرفتار امیری چون یزید گردد. وای بر توای مروان آیا مرا به بیعت یزید فرمان میدهی، در حالی که او مرد فاسقی است!”.
سپس فرمود: این سخن ناروا و بیهوده را چرا میگویی؟ من تو را بر این گفتار ملامت نمیکنم؛ زیرا تو همان کسی هستی که پیامبر اکرم (ص) تو را هنگامی که هنوز در صلب پدرت حکم بن العاص بودی لعنت کرد.
آنگاه فرمود: دور شورای دشمن خدا! ما اهل بیت رسول خدا هستیم و حق با ما و در میان ما است و زبان ما جز به حق سخن نمیگوید. من خود از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «خلافت بر فرزندان ابو سفیان و فرزندزادگان آنها حرام است.» و فرمود: «اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید، بیدرنگ شکم او را پاره کنید.» به خدا سوگند که مردم مدینه او را بر فراز منبر جدّم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مشاهده کردند؛ ولی به آنچه مأمور شدند، عمل نکردند.”
در این هنگام بود که مروان از روی خشم فریاد برآورد: «هرگز تو را رها نمیکنم، مگر اینکه با یزید بیعت کنی! شما فرزندان علی کینه آل ابوسفیان را در سینه دارید و جا دارد که با آنها دشمنی کنید و آنها [نیز] با شما دشمنی ورزند.”
امام (ع) در جواب فرمود: «دور شورای پلید که ما از اهل بیت طهارتیم و خداوند درباره ما به پیامبرش وحی کرده است که «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّه لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا؛ خداوند میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند، و کاملاً شما را پاک سازد.» (احزاب،آیه ۳۳). با این بیان، دیگر برای مروان قدرت سخن باقی نماند. امام افزود: «ای پسر زرقاء! به خاطر آنچه که از رسول خدا ناخشنودی، تو را بشارت [و خبر] میدهم به عذاب دردناک الهی ،روزی که نزد خدا خواهی رفت و جدّم رسول خدا درباره من و یزید از تو پرسش خواهد کرد.» (ر.ک: الفتوح، ابن اعثم، بیروت، دارالندوهًْ، ج ۵، ص ۲۴؛ حیاهًْ الامام الحسین، ج ۲، ص ۲۵۶؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۸).
در این ملاقات امام حسین(ع) حقیقت و پستی مروان و آل ابوسفیان را به او معرفی کرد و حقیقت و حقّانیت خویش و اهل بیت را به اثبات رساند و با قاطعیت تمام با این مرد جسور برخورد کرد. در پی این ملاقاتها بود که یزید بلافاصله ولید را از فرمانداری مدینه عزل کرد و مروان بن حکم را به جای او برگزید. (مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۸۸).
به هر حال، امام حسین(ع) برای رهبری شرایطی را بیان میکند که در حاکمان آن زمان وجود نداشت؛ از این رو قیام خود را در چارچوب اطاعت از خدا و رسول(ص) و امر به معروف و نهی از منکر انجام میدهد و علیه راس وهرم جامعه یعنی حاکم و نظام سیاسی منحط قیام میکند تا زمینه برای اصلاحات فراگیر در امت پیامبر(ص) فراهم آید.
برچسب ها :امام حسین(ع)،کاروان نینوا،فلسفه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0