کد خبر : 184253
تاریخ انتشار : چهارشنبه 25 سپتامبر 2019 - 13:20
-

جای خدا

جای خدا

به گزارش قائم آنلاین،  حماسه و مقاومت|خاطرات شهدا و رزمندگان همواره درس‌های آموزنده‌ای است که هرچند ساده اما نقشه راهی است برای تجلی انسانیت، گاهی خاطرات احساسی و عاشقانه‌اند و گاهی نیز پندآموز؛ در ادامه چند نمونه از این روایت‌ها تقدیم مخاطبان می‌شود. * درخواستی عجیب! به‌خاطر بضاعت خوب مالی که داشت در یک درخواست

به گزارش قائم آنلاین،  حماسه و مقاومت|خاطرات شهدا و رزمندگان همواره درس‌های آموزنده‌ای است که هرچند ساده اما نقشه راهی است برای تجلی انسانیت، گاهی خاطرات احساسی و عاشقانه‌اند و گاهی نیز پندآموز؛ در ادامه چند نمونه از این روایت‌ها تقدیم مخاطبان می‌شود.

* درخواستی عجیب!

به‌خاطر بضاعت خوب مالی که داشت در یک درخواست کتبی از سپاه محل کارش خواست تا حقوق او را به اندازه ۲۰۰۰ تومان (در سال ۶۱) از اصل حقوقش کسر و صرف کمک به جبهه کنند.

این در حالی است که در آن دوران، حقوق پاسداران از ماهی ۳۰۰۰ تومان بیشتر نمی‌شد.

سردار شهید ذبیح‌الله عالی ـ متولد ۱۳۳۲ جویبار ـ شهادت ۱۳۶۲​ چیلات

* همه مثل ما هستند

در سال ۱۳۶۶ ناصر فرماندهی گردان صاحب الزمان‌(عج) لشکر ویژه ۲۵ کربلا را به عهده داشت.

مقر ما هفت تپه بود، همگی داخل سنگر فرماندهی جمع بودیم، گرمای هوا بیداد می‌کرد، در همین حین، کولری را برای سنگر فرماندهی آوردند، از فرمانده اجازه خواستند کولر را نصب کنند، او مخالفت کرد و گفت: بسیجی‌های گردان، همه مثل ما هستند، فرقی بین من و آنها نیست.

به پیشنهاد آقاناصر، کولر در نمازخانه نصب شد تا وقت نماز که گرمای هوا به اوج می‌رسید، نمازگزارها احساس ناراحتی نکنند.

بچه‌ها از این کار فرمانده، حسابی به وجد آمده بودند.

راوی : مصیب معصومیان

سردار شهید ناصر باباجانیان ـ متولد ۱۳۳۹ بابل ـ شهادت ۱۳۶۷ شلمچه

* جوانمردانه به میدان مبارزه بروید

همیشه به شاگردانش می‌گفت جوانمردانه به میدان مبارزه بروید، مدالی که با نامردی به‌دست بیاید را نمی‌خواهم! اگر برنده شدید باعث افتخار ما می‌شوید، اگر باختید، باز هم با لبخند به حریف خود تبریک بگویید و برای برد بیشتر تمرین کنید.

شهید مدافع حرم سیدجواد اسدی

* همسر شهیدی که شهید شد

برایش نامه‌ای نوشته بودم و برای تقویت روحیه، اعتقاد قلبی‌ام را گفتم: «خوشحالم همسرم سرباز امام زمان(عج) هست و…».

او هم در جواب گفت: «سرباز امام زمان(عج) آن بسیجی است که جمجمه‌اش را به حق عاریه می‌دهد و…».

شهیده مرضیه عاملی

سردار شهید محمدابراهیم موسی‌پسندی ـ متولد ۱۳۴۰ چالوس ـ شهادت ۱۳۶۲ خرمشهر

* تنبیه حق من است…

در سال ۶۰ فرمانده یکی از پایگاه‌های مقاومت بودم، در حال گشت‌زنی، با چند شرور مواجه شدیم، حال طبیعی نداشتند، بین‌مان درگیری لفظی پیش آمد و آنها با الفاظ رکیک اهانت کردند.

قضیه را به آقایونس گزارش دادیم، بلافاصله گفتند آنها را بیاوریم سپاه.

بعد از بازجویی، دستور داد چند بار دور پادگان شهید پولادی بدوند، دیدیم هم‌زمان خودش هم، با آنها می‌دود.

یکی از همان افراد شرور، رو به شهید کرد و گفت: «آقا! حالا چرا خودت با ما همراه شدی؟»

نگاهی به آنها کرد و گفت: «دارم خودم را تنبیه می‌کنم، چرا که تنبیه حق من است، لابد یک جایی از کارم مشکل داشت که شما امروز به خودتان اجازه دادید، شأن بچه‌های بسیج را با اهانت‌های‌تان پایین بیاورید».

راوی: عیسی بحرینی

سردار شهید یونس فاطمی ـ متولد ۱۳۳۶ نوشهر ـ شهادت ۱۳۶۷ شلمچه

* ماجرای ۵۰ تومان جریمه

با دوستانش قرار گذاشته بود که اگر مرتکب غیبت شدند، ۵۰ تومن صدقه بدهند و ۱۰۰ صلوات بفرستند.

در مینی‌بوس کنار خیرالله نشسته بودم و در مورد یکی از دوستان شروع به صحبت کردم که وسط حرفم رو به بچه‌ها کرد و گفت: محمد غیبت کرده و باید ۵۰ تومان جریمه بدهد و ۱۰۰ صلوات بفرستد.

گفتم: من در جریان نبودم و خبر نداشتم، با لبخند گفت: تو که گناه غیبت را می‌دانستی، در جریان چه چیزی نبودی؟ یادت باشد غیبت از گناهان کبیره است.

راوی: محمد شکرانه کناری

شهید خیرالله نانواکناری ـ متولد ۱۳۳۴ فریدونکنار ـ شهادت ۱۳۶۵ شلمچه

* لذت حرف زدن با خدا

نیمه‌های شب با شنیدن صدای گریه‌اش بیدار شدم، در ناله‌هایش طلب شهادت می‌کرد، او را در آغوش گرفتم و گفتم: «برادر عزیزم! چرا بی‌طاقت شده‌ای؟ اگر خدا مصلحت بداند شهید خواهی شد، شاید ماندن تو برای انقلاب بهتر باشد».

گفت: «وقتی لذت حرف زدن با خدا تا این اندازه شیرین است و به روح انسان صفا می‌دهد، تصور کن اگر در کنار او باشی چه حالی خواهی داشت؟ اگر کسی این را درک کند هرگز دوست ندارد در این دنیا بماند».

راوی: حسین فکوری

ﺷﻬﻴﺪ شعبان فکوری ـ ﻣﺘﻮﻟﺪ ۱۳۲۵ جویبار ـ ﺷﻬﺎﺩﺕ ۱۳۶۵ مهران

* جای خدا

در خانه همسایه مراسم عروسی برپا بود، صدایش زدم و گفتم: «ارسلان! بیا عروس را نگاه کن که چقدر زیبا شده». نگاه معناداری به من کرد و گفت: «مادرم ! چه می گویید؟! نگاه به نامحرم گناه بزرگی است». در جوابش گفتم: «پسر جان! تو هنوز بزرگ نشده‌ای و اشکال شرعی ندارد».

لبخندی زد و گفت: «گناه، گناه است، در هر سنی نباید مرتکب شد، اگر اکنون که می‌دانم اشکال دارد به نامحرم نگاه کنم، در آینده نمی‌توانم دلم را که باید جای خدا باشد، از گناه پاک کنم».

راوی : «کلثوم تکیه‌نژادجوادی ـ مادر شهید

شهید ارسلان مشهدی ـ متولد ۱۳۴۸ تنکابن ـ شهادت ۱۳۶۳ مریوان

* اسراف

همه بر روی نیمکت نشسته بودیم و منتظر آمدن معلم.

از روی بیکاری و بی‌حوصلگی کاغذی را بر روی میز گذاشتم و شروع کردم به خط خطی کردن آن.

محسن با دیدن این صحنه رو به من گفت: «جعفر جان! به نظر تو این صحیح است که برگه سفیدی را این طور خط خطی کنی، در حالی که می‌توانی استفاده بهتری از آن داشته باشی».

گفتم: «مگر می‌شود؟!» با مهربانی پاسخ داد: «این کار اسراف است و خدا اسراف‌کاران را دوست ندارد».

راوی : سیدجعفر سجادی

شهید محسن پلنگی ـ متولد ۱۳۴۷ جویبار ـ شهادت ۱۳۶۵ شلمچه

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دو × چهار =