دانشگاه؛ از تصور آرمانشهر تا رویارویی با واقعیت
به گزارش قائم آنلاین، نهاد آموزش عالی به صورت آکادمیک عمری حدوداً صد ساله در ایران دارد. آمار و ارقامها نشان میدهد در این یک صد سال روزبهروز تمایل بیشتری برای تحصیل در دانشگاه میان جوانان به وجود آمده اما واقعیت این است که فضای دانشگاهها در چند سال اخیر تغییرات زیادی را به خود
به گزارش قائم آنلاین، نهاد آموزش عالی به صورت آکادمیک عمری حدوداً صد ساله در ایران دارد. آمار و ارقامها نشان میدهد در این یک صد سال روزبهروز تمایل بیشتری برای تحصیل در دانشگاه میان جوانان به وجود آمده اما واقعیت این است که فضای دانشگاهها در چند سال اخیر تغییرات زیادی را به خود دیده است.
به گفته رئیس پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، از ایران تنها یک دانشگاه و در سال ۲۰۱۵ نها دو دانشگاه صنعتی شریف و صنعتی اصفهان در رتبهبندی تایمز حضور داشتند اما در رتبه بندی سال ۲۰۲۰، ۴۰ دانشگاه از ایران در جمع ۱۳۹۶ دانشگاه برتر جهان از ۹۲ کشور حضور یافتند. این موضوع قطعاً از رشد جایگاه علمی دانشگاههای ایران در سالهای اخیر حکایت دارد اما بروز برخی ناهنجاریها شاید باور عمومی نسبت به دانشجویان در سالهای اخیر را تاحدودی تغییر داده باشد. شاید ۱۰ یا ۲۰ سال قبل، مردم فکر نمیکردند که روزی حدود چهار درصد دانشجویان درگیر اعتیاد به مواد مخدر باشند. هرچند که این میزان از میانگین درصد استفاده از مواد مخدر در کشور ( ۵.۴ درصد) کمتر است اما این پرسش وجود دارد که آیا اعتیاد داشتن چهار دانشجو از میان هر ۱۰۰ دانشجو در شان نظام آموزش عالی کشوری است که چند ده دانشگاههای برتر جهان را در خود جای داده؟ شاید در گذشته تصور نمیشد تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دانشگاهها به حدی باشد که هر از چند گاهی درباره رواج استفاده از ماده مخدر گل و مشروبات الکلی میان دانشجویان هشدار داده شود و یا اوضاع تقلبهای علمی در پایاننامهها و تحقیقات به جایی برسد که در سطح هیئتدولت درباره مقابله با آن تصمیمگیری شود.
واقعیت این است که هرچند نمیتوان منکر رشد علمی ایران در سالهای اخیر شد اما به نظر میرسد در برخی کلاسهای درس نوعی شکاف علمی به وجود آمده است. آنچه مشاهدات میدانی نشان میدهد، این است که در برخی دانشگاهها، تعداد کمی از دانشجویان برای رشد علمی خود تلاش میکنند و برای آینده شغلی و علمی خود برنامهریزی دقیقی دارند، اما جمعی هم بیتفاوت نسبت به شرایط تحصیلی و آینده خود هستند که البته شاید کنکور و دیدگاههای فرهنگی حاکم بر جامعه درباره رشتههای تحصیلی بر این موضوع بیتاثیر نباشد.
کنکور؛ همیشه در مظان اتهام
کنکور، سد محکمی است که برای قبولی در رشته مطلوب باید آن را شکست. انتخاب رشته تحصیلی در دوران دبیرستان میتواند تحت تاثیر عوامل مختلفی به جز علاقه شخصی باشد. درآمد حاصل از رشته، اصرار خانواده، دیدگاه مردم درباره رشته تحصیلی و …. از جمله عواملی هستند که توجه صِرف به هر کدام از آنها میتواند دانشجویان را در آینده با چالشهایی جدی مواجه کند. پژوهشها نشان میدهد که حدود ۲۱ الی ۲۲ درصد دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقهای ندارند که این میزان با توجه به جمعیت بیش از سه میلیونی دانشجویان ایرانی حدود ۶۰۰ هزار خواهد بود. بیعلاقگی دانشجویان به رشته تحصیلی میتواند افسردگی و حتی در موارد حاد، گرفتار کردن آنها به ورطههای هولناکی را به همراه داشته باشد. تجربههای شخصی نگارنده از تحصیل در رشته علوم پایه نشان داده بیش از نیمی از دانشجویان، به رشته تحصیلی خود علاقه نداشتنند و صرفاً برای این که رشتهای در دانشگاهی دولتی آن هم در شهر تهران قبول شوند یک رشته را انتخاب کردهاند. البته در این میان تعدادی از این دانشجویان با تغییر رشته و دانشگاه در سالهای ابتدایی تحصیل، به دنبال علاقه شخصی خود رفتند اما تعدادی دیگر پای تصمیم خود ایستادند و مشروطیهای پیدرپی و حذف واحد را به جان خریدند!
حذف کنکور از سال ۸۶ تاکنون همواره مطرح بوده؛ در یکی از تازهترین خبرها، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهریور سال جاری از تلاشهای این شورا برای حدف کنکور خبر داده و گفته: امپراتوری کسبوکار کنکور مانع برداشته شدن کنکور شده است.
همیشه پای سهمیهایها در میان است
سال کنکور قطعاً از سختترین سالهای زندگی افرادی است که هدف مشخصی برای آینده تحصیلی خود دارند. ساعتها مطالعه طولانی، کاهش زمانهای استراحت و تفریح و تاثیرات اضطراب بر جسم و روح این افراد از جمله سختیهایی است که یک دانشآموز برای قبولی در رشته مورد علاقه دست کم یک سال باید تحمل کند؛ این درصورتی است که هزینههای خرید کتابهای کمک آموزشی و تحصیل در مدارس غیردولتی را در نظر نگیریم. نکتهای که احتمالا بسیاری از دانشجویان محصل در دانشگاههای دولتی با آن مواجه شدند همکلاس بودن با افرادی است که به صرف داشتن یکی از سهمیههای ایثارگران، مناطق محروم و یا هیئتعلمی وارد دانشگاهها میشوند، در حالی که بسیاری از آنها از بُنیه علمی لازم برای تحصیل در آن رشته برخوردار نیستند و این خیلی زود بر استادان و دانشجویان دیگر عیان میشود. “م.پ” که در یکی از دانشگاههای دولتی تهران درس میخواند میگوید:« این که ببینی برای قبولی در رشتهای تلاش زیادی کردی و بعد کسی که روز اول دانشگاه در کنارت نشسته صرفاً به این دلیل که پدر یا مادرش عضو هیئتعلمی بوده و بدون هیچ تلاش علمیای به دانشگاه راه پیدا کرده ناراحت کننده است.»
یکی از دانشجویانی که در یکی از دانشگاههای سراسری تهران درس میخواند درباره دانشجویان سهمیهای میگوید:« دانشجویی را میشناسم که با رتبهای نزدیک ۸۰۰۰ حقوق میخواند و تاکنون دو بار هم مشروط شده است.»
حضور دانشجویان سهمیهای بیشترین چالش را در رشتههای پرطرفداری چون پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی ایجاد کرده است. در سالهای اخیر تمایل دانشآموزان برای تحصیل در این سه رشته چندین برابر شده و این را از آمار داوطلبان گروه علوم تجربی میتوان دریافت. قائم مقام معاون وزیر بهداشت پیشتر با ابراز نگرانی از این موضوع گفته بود: «۶۰ درصد دانشجویان رشتههای علوم پزشکی با سهمیه وارد دانشگاه میشوند.»
رئیس سازمان سنجش نیز قبلا گفته بود: حدود یک سوم قبول شدگان رشتههای پزشکی پرطرفدار “سهمیهای” هستند. حدود ۹ هزار داوطلب در سه رشته پرطرفدار شامل “دندان پزشکی”، “داروسازی” و “پزشکی” پذیرش خواهند شد که حدود ۲۷۰۰ نفر آنها بر اساس سهمیه وارد این رشتهها خواهند شد. معاون آموزشی دانشگاه علامهطباطبایی نیز در نشستی که چند ماه قبل در خبرگزاری ایسنا برپا شده بود درباره سهمیهای که به برخی داوطلبان کنکور اختصاص مییابد گفت: برداشت من این است که متأسفانه حاکمیت ما با اعمال سهمیه به داوطلبان ایثارگر و غیره راحتترین راه را برای حمایت از این داوطلبان در پیش گرفته است به گونهای که هر زمانی که قشری مطالبهای داشتند سهمیهای را برای آنها در نظر گرفتند. در صورتی که این مسیر درستی نیست.
دکتر شجاع احمدوند در این نشست گفته بود: دولت اگر میخواهد برای مردم محروم و ایثارگر و یا فرزندان هیئت علمی هزینه کند باید شرایط در جهت تقویت کردن آنها باشد نه اینکه با در نظر گرفتن سهمیهای، حق سایر داوطلبان را نادیده بگیرد. نتیجه چنین سیاستگذاری این میشود که یک داوطلبی با رتبه ۱۰ هزار و با سهمیه در کنار فردی که رتبه ۵۰۰ کسب کرده است قرار بگیرد.
وجود سهمیه برای ورود افراد به دانشگاهها میتواند مشکلات آموزشی هم در دانشگاهها ایجاد کند. معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره گفته بود: افزایش سهمیهها و پایین آوردن تراز نمره اختلاف رتبه و ترازها را در دانشگاه افزایش میدهد و مشکلات آموزش را بیشتر میکند لذا سقف و تراز باید تعیین شود و نباید تغییر میکرد. در حالی که این سهمیهها میتواند بیشتر برای پذیرش دانشجو در دانشگاههایی نظیر شاهد و بقیهالله در نظر گرفته شود.
معاون آموزشی دانشگاه علامهطباطبایی نیز درباره این موضوع میگوید: افرادی که با سهمیه وارد کلاسهای درس میشوند در دوران تحصیل نیز با مشکلات زیادی مواجه میشود که نمونه آن افزایش حجم مشروطیهای این دسته از داوطلبان است.
رئیس سازمان سنجش بارها در مصاحبههای مختلف با رسانهها، مخالفت این سازمان را با اعمال سهمیهها بیان کرده است اما تاکید کرده که سازمان سنجش فقط مجری قوانین مصوب در مجلس شورای اسلامی است.
نکته قابل توجه این است که تحصیل دانشجویانی که با پشتوانهای به جز برتری علمی وارد دانشگاهها شدهاند علاوه بر بیانگیزه ساختن دیگر دانشجویان میتواند خطری برای تاثیرات فعالیتهای شغلی آنها بر جامعه داشته باشد.
افزایش هزینههای فعالیتهای دانشجویی؛ رونق فعالیتهای فرهنگی
برخی از دانشآموزان پیش از پذیرفته شدن در دانشگاه، دانشگاه را محلی برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در کنار درس خواندن میدانستند، اما پس از ورود به دانشگاه تا حدی از این موضوع سرخورده شدند. معاون سابق فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت در مصاحبهای که پیشتر با ایسنا داشت، «افزایش هزینه فعالیتهای سیاسی و دانشجویی» را عاملی تعیینکننده در کاهش فعالیتهای دانشجویی دانست و گفته بود: صاحبان قدرت؛ تعامل درستی با دانشگاه نداشتهاند چرا که اصولاً فهم درستی از دانشگاه نداشته و ندارند، بنابراین نوع تعامل آنها تعامل درستی نبوده و نیست.
بنابراین میتوان این طور نتیجه گرفت که هزینه برخوردهای قهری با فعالیتهای دانشجویی دانشجویان در سالهای دور را نه تنها خود آن دانشجویان، بلکه دانشجویان سالهای اخیر هم پرداخت میکنند؛ چرا که با افزایش هزینه فعالیتهای سیاسی و دانشجویی تمایل دانشجویان به مشارکت در این نوع فعالیتها کمتر شده است و بنابراین فعالیت دانشجویی، اساساً دیگر از اولویتهای دانشجویان امروز خارج شده است، البته نمیتوان رخوت حاکم بر دانشگاهها را صرفاً حاصل بالا رفتن هزینه فعالیتهای دانشجویی دانست بلکه حاکم شدن نگرش فردگرایی بر اغلب دانشجویان نیز نقش پررنگی بر این موضوع دارد. در حالی که دانشجویان، دیگر استقبال چندانی از فعالیت در عرصه سیاسی نمیکنند اما فعالیتهای فرهنگی به خصوص در دانشگاههای سراسری رونق قابل قبولی دارد. هر ساله جشنوارههای مختلف فرهنگی و هنری زیادی توسط نهادهای آموزش عالی کشور برگزار میشوند و با توجه به گفتههای مقامات مسئول، فعالیت دانشجویان در عرصههای فرهنگی رشد داشته است.
یکی از فعالان فرهنگی دانشجویی میگوید:« اگر دانشکدههای یک دانشگاه پراکنده نباشند فرصتهای فعالیت در حوزههای فرهنگی مهیاتر است اما به طور کلی فعالیت فرهنگی چندان در اولویت دانشجویانی که من میشناسم نیست. میگویند: خب نشریه منتشر کنیم که چه؟ برگزاری مراسمهای فرهنگی مختلف، در نهایت چه دستاوردی قرار است برایمان داشته باشد؟»
یکی از دانشجویانی که در یکی از دانشگاههای سطح یک آموزش عالی درس میخواند میگوید:« قبل از این که وارد دانشگاه شوم فکر میکردم حالا که در دانشگاه قبول شدهام قرار است با دانشجویانی روبهرو شوم که کتابهای زیادی خواندهاند و اطلاعات زیادی دارند و من باید خیلی تلاش کنم تا با آنها همسطح شوم اما در واقعیت با افرادی روبهرو شدم که یا به اندازه خودم کتاب خوانده بودند یا اصلا دغدغه دانشگاه نداشتند و صرفاً به خاطر کسب مدرک یا چیزهای دیگر وارد دانشگاه شدند.»
این دانشجو میگوید:« وقتی دانشجویان دانشگاه سراسری قبول میشوند فکر میکنند با یک فضای سیاسی خیلی جدی روبهرو میشوند که در آن میزان کُنشگری زیاد است در صورتی که این فضا در دانشگاه ما چندان برجسته نیست. تعدادی از دانشجویان دوست دارند فضای دانشگاه، فضای آرامی باشد که با آرامش در آن تحصیل کنند ولی عده دیگری دوست دارند در کنار تحصیل فعالیت سیاسی کنند. در دانشگاهی که من در آن درس میخوانم، میزان فعالیت سیاسی دانشجویان تقریباً دارد به صفر میرسد؛ هر چند رنگ و لعابش، همیشه وجود دارد.»
یکی از دانشجویان سابق یکی از دانشگاههای سراسری تهران نیز درباره فعالیت دانشجویی در این دانشگاه میگوید:« به نسبت دانشگاههای دیگر، فعالیت دانشجویی در این دانشگاه کم است. حتی انجمن صنفی به این دلیل که تعداد رایها به حد نصاب نمیرسید تشکیل نشد. بچهها تا حدودی دغدغهمند بودند و سر کلاسها بحثهای مختلفی وجود داشت و تریبونهای آزاد هم رونق داشت اما نمیتوان گفت اکثریت بچهها فعال بودند.»
دانشگاههای فعلی، ملت را سعادتمند میکنند؟
امام خمینی(ره) روزی درباره اهمیت جایگاه دانشگاه فرموده بود: «دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد؛ یک ملت را به عقب میزند.» آیا دانشگاههای امروز سعادت جامعه را از لحاظ معنوی و مادی تامین میکنند؟ این سوالی است که قطعاً صاحبنظران باید به آن پاسخ بدهند.
دانشگاههای ایران در سالهای اخیر افتخارات علمی قابل توجهی برای کشور به همراه داشتند از حضور تیمهای المپیادی دانشجویی در مسابقات جهانی تا اختراعات و اکتشافات متعدد؛ اما نمیتوان چشمها را بر روی برخی واقعیات و رخدادهایی هرچند کوچک هم بست که در سالهای اخیر در دانشگاهها به وقوع پیوسته است.
در یکی از تازهترین رخدادها، یک دانشجوی قلابی دستگیر شد. این دانشجوی قلابی بدون شرکت در کنکور و به صورت غیرقانونی توانست یک سال در دانشگاه تحصیل کند و بعد که ماجرا لو رفت از صندلیفروشی در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علومپزشکی شهیدبهشتی گفت. بعد از آن بود که وزیر بهداشت در یک پیام توئیتری گفت از چند ماه قبل دستور برخورد با صندلیفروشی در دانشگاههای علومپزشکی را صادر کرده است.
یکی دیگر از آسیبهایی که در سالهای اخیر در دانشگاهها رواج داشته تقلبها و تخلفات علمی است. از تقلبهای علمی در نگارش پایاننامهها و مقالات بین دانشجویان تا استادانی که بخشهایی از کتابهای انگلیسی زبان را به دانشجویان میدهند تا در ازای دریافت نمره ترجمه کنند و بعدتر به نام خود منتشر کنند، یا برخی استادان که به گفتهی دانشجویانشان در حوزههای تخصصی خود اطلاعات کافی ندارند!
فعالیتهای دانشجویی تا چند سال گذشته جزو جدانشدنی دوران تحصیل در دانشگاه به حساب میآمد. آن چه مسلم است این است که دانشگاه خوب صرفاً دانشگاهی نیست که از لحاظ علمی در صدر باشد بلکه دانشگاه از دیرباز محملی برای رشد درک اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جوانان به حساب میآمد. طبیعتاً، دانشگاهی که مسئولیت به کمال رساندن یک جامعه را بر عهده دارد فضایی است که برای همهی دانشجویانش فرصت اظهار نظر فراهم میکند تا داشتن سعه صدر در برابر نظرات مخالف از دوران دانشجویی در افراد تقویت شود. همانطور که در ماده ۳۷ فصل چهارم منشور حقوق دانشجویی آمده: «آزادی بیان از حقوق اساسی و اولیه دانشجویان است و در فضای دانشگاه ظرفیتهای متنوعی برای تحقق آن در نظر گرفته شده است. از آن جمله میتوان به «تشکلهای اسلامی»، «نشریات دانشجویی»، «کرسیهای آزاداندیشی (در قالب کرسی مناظره، کرسی نقد و نظر، کرسی پرسش و پاسخ به شبهات)»، و «خانه ملی گفتگوی آزاد » اشاره کرد.» اما در واقعیت در چند دانشگاه تاکنون کرسیهای آزاد اندیشی با وجود تاکیدات بسیار زیاد مقام معظم رهبری برگزار شده است؟ در چند واحد دانشگاهی، خانه ملی گفتوگوی آزاد وجود دارد؟ و در یک سال اخیر، چند بار در فضای مجازی با خبر احکام قضایی سنگین دانشجویان روبهرو شدیم؟
دانشگاه، مسئولیت اجتماعی سنگینی در جامعه دارد اما آیا دانشگاههای فعلی از لحاظ بودجه و امکانات، آمادگی به سرانجام رساندن این مسئولیت علمی و اجتماعی سنگین را دارند؟ هماکنون، دانشگاههایی وجود دارند که کمبود امکانات، تجهیزات و بودجه امکان فعالیتهای علمی را از دانشجویان سلب میکند.
در نظام آموزش عالی کشور دانشگاهی وجود دارد که یک سال قبل، تامین امنیت دانشجویان برای مسئولان آن اولویت درجهچندم بود و در نتیجهی آن، برای یک جاده خطرناک درون محوطه دانشگاه گاردریل نگذاشتند و این بیتوجهی باعث شد طی یک تصادف، چندین دانشجو در دانشگاه قربانی شوند! علاوه بر آن، در تهران، دانشکدهای وجود دارد که چند ماه قبل، فرسودگی فضای فیزیکی، حفرهای به عمق سه متر در زمین دانشکده ایجاد کرد.
یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی درباره تجربه خود از حضور در دانشگاه میگوید:« با صرفنظر از مدرکی که بعد از چهار سال درس خواندن قرار است بگیرم دستاورد من از دانشگاه بعد از دو سال، فقط آشنایی با چند استاد خوب بوده است. این هم به دانشگاه مربوط نمیشود زیرا ساختار این دانشگاه طوری بود که همین استادان خوب در آن اذیت میشدند. در همین دانشگاه، حقوق برخی از استادان را پنج ترم ندادند و یا همین استادان را به دلیل بیان اندیشههای انتقادی هیئتعلمی نکردند.»
گلایههای دانشجویان از استادان
پای درد دل دانشجویان که بنشینید احتمالا شکایتهای زیادی از برخی استادان دارند. شاید متقابلا استادان نیز گلایههایی از دانشجویان داشته باشند. گلایههایی همچون بیانگیزگی دانشجویان که بارها استادان دانشگاه در گفتوگوهای مختلف با ایسنا به آن اشاره کردهاند. در تدریس، موضوعی که به اندازه دانش استاد اهمیت دارد، فن بیان و شیوایی کلام وی است. نکتهای که شاید در استخدام اعضای هیئتعلمی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. نگارنده به شخصه شاهد حضور استادانی در دانشگاه بودهام که با وجود داشتن عالیترین درجات علمی از برترین دانشگاهها، از رسایی کلام برخوردار نبودند و تدریس آنها باعث میشد دانشجویان در مباحث تدریس شده دچار سردرگمی شوند. تعدادی دیگر از دانشجویان از بیانگیزه بودن برخی از استادان گلایه داشتند و معتقدند استادان برای انتقال همهی مفاهیم وقت و انرژی کافی صرف نمیکنند. البته تعدادی دیگر از استادان هم که در دانشگاه حضور دارند هم انگیزه لازم برای تدریس را دارند و هم از دانشجو تمرین میخواهند و وی را در تدریس مشارکت میدهند. شاید بیانگیزگی برخی استادان و یا رخوتی که بر شیوه تدریس آنها حاکم است بیارتباط به آییننامه ارتقای اعضای هیئت علمی نباشد. بنا بر ماده سه این آییننامه، ارتقای اعضای هیئتعلمی با نگارش مقاله، انتشار کتاب و همکاری با صنعت محقق میشود. همین موضوع ممکن است برخی از استادان را از نوآوری و خلاقیت در شیوههای تدریس بازدارد.
یکی از دانشجویان که به تازگی از یکی از دانشگاههای سطح یک فارغالتحصیل شده میگوید:« من قبل از ورود به دانشگاه، فکر میکردم اغلب استادها در سطحی باشند که بتوان از آنها مطلبی یاد گرفت اما در طول چهار سال فقط سه یا چهار استاد داشتیم که از آنها میشد مطلبی یاد گرفت. استادی داشتیم که هر وقت از او سوال میپرسیدیم میگفت سرم درد میکند و به سوالات جواب نمیداد. چند استاد مدعو داشتیم که مسائل پایهای را نمیدانستند و ما باید برای آنها مباحث دوره دبیرستان را توضیح میدادیم.»
این دانشجو می گوید:« از کسانی که دکتری دارند انتظار نمیرود که وقت خود را صرف لجبازیهای کودکانه کنند اما در دانشگاه استادانی داشتیم که با برخی دانشجویان و همکاران خود لج و لجبازی داشتند!»
جایگاه نظرات دانشجویان در تدوین آئیننامهها کجاست؟
دانشگاه، شاید برای بسیاری از ما آرمانشهری که تصور میکردیم نبود. در ایجاد شرایط موجود، قطعاً نمیتوان یک عامل مشخص را مقصر عنوان کرد، اساساً هدف از نگارش این گزارش پیدا کردن مقصر نیست اما نکتهای که میتوان در بهبود شرایط مورد توجه قرار داد، لزوم توجه به نظرات دانشجویان در تنظیم آییننامههای مختلف است. شاید مهمترین آییننامهای که در همهی دانشگاهها اجرایی میشود، آئیننامه انضباطی دانشجویان است.
موضوع مهمی که در خصوص تدوین شیوهنامه اجرایی این آییننامه مطرح است این است که آیا در تدوین این آییننامه از نظرات دانشجویان نیز استفاده شده است یا خیر؟ در این شیوهنامه آمده که در شورای انضباطی مرکزی وزارتخانههای علوم و بهداشت باید یک عضو دانشجو حضور داشته باشد و ذکر شده که این عضو دانشجویی باید ترجیحاً متاهل بوده و در صورت وجود دورههای تحصیلات تکمیلی در دانشگاه، از دانشجویان مقطع ارشد یا دکتری باشد. مگر نه این که اغلب دانشجویان یک دانشگاه که آییننامه انضباطی متوجه آنهاست در مقطع کارشناسی درس میخوانند و بیشتر آنها مجرد هستند؟ آیا در نگارش شرایط عضو دانشجویی شورای انضباطی مرکزی، نظر دانشجویان پرسیده شده است؟
هر سال حدود یک میلیون داوطلب در کنکور سراسری برای ورود به دانشگاهها با یکدیگر رقابت میکنند. داوطلبانی که اغلب جوان هستند و برای تحصیل در بهترین رشتهها و دانشگاهها با هزاران امید و آرزو تلاش بسیاری کردهاند. پس از حضور در دانشگاه، حق این افراد، برباد رفتن امیدها و آرزوها و یا گرفتاری در شکافهای فرهنگی و اجتماعی دانشگاه نیست. بارها شنیدهایم که باید در نهادهای مختلف شایستهسالاری حاکم باشد. پس چرا پیش از آن که دیر شود شایسته سالاری در ابعاد مختلف، بر نظام آموزش عالی حاکم نمیشود؟ حاکم شدن شایستهسالاری به جای رانت و سهمیه در انتخاب دانشجویان، مسئولان دانشگاه و اعضای هیئتعلمی و توجه به نظرات مختلف در تدوین آئیننامههای آموزش عالی میتواند اولین قدم برای بهبود شرایط فعلی دانشگاهها باشد.
دانشجویانی که با امیدها و آرزوهای بسیاری وارد دانشگاه میشوند پس از رویارویی با واقعیاتی که احتمالا چندان مطابق تصورات قبلیشان از فضای علمی و فرهنگی نیست ممکن است دچار سرخوردگی شوند و پس از آن دیگر همه آنچه که از دانشگاه میخواهند دریافت مدرک باشد. با ترویج مدرکگرایی ، دانشجویان تبدیل به افرادی میشوند که با فاصله گرفتن از اهداف متعالی خود مدارج علمی را به صرف گرفتن مدرکهای بالاتر طی میکنند تا بلکه بتوانند با چنگزدن به دستاویز مدرک تحصیلی برای خود شغلی بیابند. رواج مدرکگرایی که در سالهای اخیر بارها به آن پرداخته شده یکی از عوامل به وجود آوردن زمینه فساد و تقلبهای علمی در آموزش عالی کشور است.
برچسب ها :آکادمیک ،کنکور،دبیرستان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0