رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، سرآغاز حرکت انسان ۲۵۰ ساله
به گزارش قائم آنلاین، ۲۸ صفر سالروز رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. تاریخ حقیقی، تاریخ حیات باطنی بشر و تاریخ انبیاست و نه تواریخ دیگر که عمدتاً ناظر به تاریخ غلبهی انسانها بر طبیعت است. این آموزهای است که دعای ندبه در تبیین تاریخ انبیاء
به گزارش قائم آنلاین، ۲۸ صفر سالروز رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است.
تاریخ حقیقی، تاریخ حیات باطنی بشر و تاریخ انبیاست و نه تواریخ دیگر که عمدتاً ناظر به تاریخ غلبهی انسانها بر طبیعت است. این آموزهای است که دعای ندبه در تبیین تاریخ انبیاء که در حقیقت سیر تاریخ انسانیت است، به ما منتقل مینماید(مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِی أَوْلِیَائِكَ).
انبیاء علیهمالسلام را به دلیل وحدت در شخصیت الهیشان، در هدف توحیدی و طاغوتستیزیشان و در رویکرد اصلاحگرانهشان، میتوان به مثابه یک انسان هفتهزارساله فرض کرد. یعنی یکصدوبیستوچهارهزار نفری را که دارای وحدتشخصیتی هستند، یک انسان بدانیم که هفتاد قرن عمر کرده است. (مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل تفسیر آیه اول سوره مبارکهی نساء در بحثی با عنوان «كلامٌ فی عمر النوع الإنسانی و الإنسان الأولی» عمر نوع انسانی را هفت هزار سال (هفتاد قرن) تخمین زده است(نک: المیزان فی تفسیر القرآن/ ج۴/ ص۱۳۹)).
همچنین حرکت کلی این انسان ۷۰۰۰ ساله را میتوان در آیینهی حرکت شش پیامبر اصلی علیهمالسلام بازشناسی نمود. حرکتی کلان با این سیر: هبوط آدم(ع)، تشریع نوح(ع)، امامت ابراهیم(ع)، امتسازی موسی(ع)، تبشیر عیسی(ع)، بنیان تمدن جهانی رسولالله(ع).
اهداف انبیاء را نیز میتوان در دو مرتبهی هدف غایی: انسانسازی(تزکیه و تعلیم)؛ و هدف متوسط: جامعه سازی، نظام سازی و تشکیل حکومت (ایجاد کارخانهی انسانسازی) تعریف کرد(نک: کتاب اندیشه کلی اسلام در قرآن، بحث نبوت).
* عصر تنزیل و عصر تأویل
پیامبراعظم(ص) در روایات متعددی تاریخ اسلام را به دو مرحلهی کلان «عصر تنزیل» و «عصر تأویل» تقسیم فرمودند؛ مثل روایت «أَنَا أُقَاتِلُ عَلَى اَلتَّنْزِیلِ وَ عَلِیٌّ یُقَاتِلُ عَلَى اَلتَّأْوِیلِ»(الخصال/ ج۲/ ص۶۵۰)- من بنابر ظاهر قرآن میجنگم و علی(ع) بنابر باطن قرآن میجنگد-. در حقیقت این تقسیم، تبیین پایان دوران نبوت(عصر تنزیل) و آغاز دوران امامت(عصر تأویل) در سیر هدایتگری جوامع بشری است. با ارتحال نبیاسلام(ص)، و شروع امامت امیرالمؤمنین(ع)، عصر تأویل و حیات «انسان ۲۵۰ ساله» آغاز میشود و در واقع انسان ۲۵۰ ساله، بُرشِ عصر تأویلی از انسان ۷۰۰۰ ساله است.
امام خامنهای در تبیین ماهیت انسان ۲۵۰ ساله میگویند:«زندگی ائمه از امیرالمؤمنین تا امام عسگری علیهمالسلام را باید زندگی یک انسان به حساب بیاوریم، یک انسان دویستوپنجاه ساله؛ تمام کارهای ائمه در طول این دویستوپنجاه سال، کار یک انسان با یک هدف، با یک نیت، و با تاکتیکهای مختلف است. ائمه علیهمالسلام همهشان به مجرد این که بار امانت امامت را تحویل میگرفتند، یکی از کارهایی که شروع میکردند یک مبارزهی سیاسی برای گرفتن حکومت بود(۲۳/۰۱/۱۳۶۴).
* تفاوت عصر تنزیل و عصر تأویل
ظهور سازمانیافته جریان نفاق(کفر تأویلی، کفر اسلامنما)؛ حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در تبیین ظهور نفاق پس از رحلت پیامبر اکرم تصریح دارند:«فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیهِ دار اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ…»(نک: خطبه فدکیه) – هنگامی که خداوند برای پیامبرش منزلگاه انبیاء و محل اصفیاء را برگزید، “حسکۀ نفاق” در شما ظاهر شد. (حسکه را دو جور میشود معنا کرد، یکی اینکه منظور دشمنی باشد یعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوم اینکه منظور خارِ تیز باشد، خارتیز -که استعاره از نفاق است- در شما پدیدار شد یعنی خار نفاق مثل تیری بر اهل حق فرود آمد -و بنابر آموزهی دعای افتتاح، هم عصر تأویل و هم جریان نفاق تا ظهور امام زمان عجلاللهفرجهالشریف، ادامه دارد (اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِسْلامَ وَ اَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ)- اینکه در زمان حکومت امام زمان(عج)، جریان نفاق و اهل آن- منافقین- ذلیل میشوند، به این معنا است که این جریان تا زمان ظهور حضرت امتداد و استمرار دارد-. در جریانشناسی منافقین نیز باید بدانیم که خطر نفاق جدید (نفاق مسبوق به ایمان) از نفاق قدیم (نفاق مسبوق به کفر) به مراتب بیشتر و سهمگینتر است.
اختلاط حق و باطل و بروز و ظهور شبههوار جریان باطل در جامعه، یعنی باطل در لباس حق و بهصورت حقنما در جامعه وارد میشود. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه- نسخه مهارت زیست مؤمنانه در عصر تأویل- در این رابطه میفرمایند: «وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ»(نهجالبلاغه/ خطبه۳۸)؛ «یُؤْخَذُ مِنَ الحقِّ ضِغْثٌ وَ مِنَ الباطلِ ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِه»(نهج البلاغة/ خطبه۵۰)- شبهه از این نظر شبهه نامیده شده كه شبیه و مانند حق است؛ همواره پاره اى از حق و پاره اى از باطل درهم مى آمیزند؛ در چنین حالى است که شیطان بر دوستان خود مستولى مىشود.
امام خامنهای در تبیین این ویژگی میگویند: «دوران دشوار هر انقلابى، آن دورانى است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمؤمنین از این مىنالد: “ولکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولى الشّیطان على اولیائه “. در دوران پیامبر، اینطورى نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنى بود. آن طرف، کفار و مشرکان اهل مکه و یهود بودند… بنابراین شبههیى نبود؛ توطئهگرانى که همهى اهل مدینه – از مهاجر و انصار – با توطئههاى آنها آشنا بودند… صحنه، صحنهی روشنى بود؛ غبارى در صحنه نبود. اینطور جایى، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است. اما در دوران امیرالمؤمنین، قضیه سخت است… در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیرصریح، جنگ با کسانى که مىتوانند شعارها را بر هدفهاى خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود»(۲۷/۰۶/۱۳۷۰).
بروز و ظهور جنگ های مذهبی. حضرت در اینباره نیز میفرمایند: «وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقّ»(نهج البلاغة، خطبة۱۷۳)- بین شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده است، و بدانید تنها کسانی توان به دوش کشیدن پرچم حق را در این شرایط دارند که اهل بصیرت و استقامت و آگاه به جایگاههای حق باشد.
مظهریّت اسم اعظم و تجلّی در تمامی حقایق
مظهر اسم اعظم، حقیقت محمّدی(ص) است که مظهر و تجلّی گاه تامّ حق تعالی است و بر تمامی مظاهر اسماء احاطه دارد. به دیگر سخن، اسم اعظم به اعتبار وجود، عین حقیقت محمّدی(ص) است؛ زیرا از آن رو که هر صورت و ظاهر با اصل متّحد است، عین ثابت محمّدی(ص) با اسم اعظم در وجود خارجی اتّحاد دارد و خاصیّت اتّحاد با اسم اعظم که جامع تمامی اسماست، تجلّی در تمامی حقایق و ماسوی الله می باشد. پس در تمامی مظاهر، اسماء و صفات سریان دارد به اعتبار احاطه و سریان در تمامی مظاهر، مقدّم و محیط بر تمامی اسماء و مظاهر است.
حقیقت او در آسمان رفعت و عزّتی است که به اعتبار ذات در کمال بطون و خفاست و به اعتبار سریان، عین هر چیز است.
اینکه از رسول اکرم(ص) وارد شده است «اوّل ما خلق الله نوری»۷ یا «اوّل ما خلق الله العقل»،۸ بر مراتب و تجلّیات و تنزّلات وجودی حمل می گردد و این با حق و بطون اصل ذات و حقیقت او منافات ندارد.
ولایت، در اصطلاح اهل معرفت، حقیقت کلّیه ای است که شأنی از شئون ذاتیه حق و متّصف به صفات الهی و علّت ظهور وجود در حقایق خلقی است. حقیقت ولایت، وجود متجلّی در تمامی حقایق است. مبدأ تعیّن آن، حضرت احدیّت وجود و انتهای آن، عالم مُلک و شهادت است و در تمامی حقایق سریان و جریان دارد.
دایره ولایت کلّیه، تمام تر و کامل تر از دایره نبوّت است. بنابراین، نبوّت به اعتبار آنکه جهت خلقی است، ختم می شود؛ امّا ولایت، دائمی است؛ زیرا ولیّ بر خلاف نبیّ اسمی از اسمای حق است و جهت خلقی، موقّت، امّا جهت حقّی دائمی است.
وداع با مردم
پیامبر اکرم (ص) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالیکه علی(ع) دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدیها دور نمی شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمی آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد.»
برچسب ها :انبیاء،طاغوت،توحید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0