کد خبر : 189378
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 31 اکتبر 2019 - 13:40
-

«مادر» تمام دغدغه‌های نویسنده جویباری

«مادر» تمام دغدغه‌های نویسنده جویباری

به گزارش قائم آنلاین،  امروز می‌خواهیم از چهره‌ای صحبت کنیم که شاید برای بسیاری از جویباری‌ها ناشناخته باشد و ندانند که او با این مقدار از آثار برجسته ادبی چرا تاکنون به مردم شهرستان و حتی استان معرفی نشده است؛ شاید یکی از علت‌های اصلی دلایل شخصی وی برای رسانه‌ای نشدن باشد. اما این‌بار توانسته‌ایم

به گزارش قائم آنلاین،  امروز می‌خواهیم از چهره‌ای صحبت کنیم که شاید برای بسیاری از جویباری‌ها ناشناخته باشد و ندانند که او با این مقدار از آثار برجسته ادبی چرا تاکنون به مردم شهرستان و حتی استان معرفی نشده است؛ شاید یکی از علت‌های اصلی دلایل شخصی وی برای رسانه‌ای نشدن باشد.

اما این‌بار توانسته‌ایم خانم جهانیان را مجاب کنیم که گفتگویی با ما و مردم داشته باشند و گوشه‌ای از فعالیت‌های خود را برای ما بازگو کنند.

وصیه جهانیان بهنمیری به واسطه ازدواج بیش از ۳۰ سال که در شهرستان جویبار ساکن است از نویسنده‌گان خوش ذوق و توانمندی است که می‌تواند با قلم‌ خود به دور از پیچیده‌گی و مفاهیم سخت انتزاعی شما را برای ساعت‌ها از دل مشغولی‌های زندگی رها کند و سوار بر داستان‌های خود تا هر کجا که بخواهد ببرد. او از کودکی به نویسندگی و نقاشی علاقمند بود به‌طوری که حتماً باید شب‌ها نقشی را بر روی دفتر یا متنی را بر روی کاغذ ترسیم می‌کرد و می‌نگاشت. امیدواریم ما را در این گفتگو همراهی کنید.

لطفاً خودتان را برای ما معرفی کنید
وصیه جهانیان بهنمیری، ساکن جویبار و مربی قرآن و نویسنده کتاب و فیلنامه‌نویس هستم.

چه کتاب‌ یا فیلنامه‌هایی نوشته‌اید؟
کتاب موسیقی عاشقی، غمگین مباش خدا هست، من یک مددکار اجتماعی هستم، فرشته تنها ازجمله کتاب‌های من است و همچنین فیلنمامه رقص زنگوله، مهری بی‌پناه و علی کشاورز؛ که فیلنامه رقص زنگوله توانست در جشنواره استانی فیلنامه‌نویسی حائز رتبه شود.


چطور شد که به نویسندگی علاقمند شدید؟
ذاتاً علاقه شدیدی به نوشتن داشتم اما با ازدواجم در سن چهارده سالگی و به دنیا آمدن فرزندانم و همچنین شغل همسرم فرصت کافی برای نوشتن نداشتم تا اینکه فرزندانم بزرگ شدند؛ ولی شب‌ها در تنهایی خودم می‌نوشتم. با بزرگ‌تر شدن فرزندانم ادامه تحصیل دادم و وارد جامعة القرآن شدم و توانستم مربی قرآن شوم.

یک حادثه تلخ…
وابستگی زیادی به مادرم داشتم تا اینکه یک روز خبر آوردند که مادرم فوت کرده؛ انگار تمام دنیا بر سرم خراب شد و در تنهایی خودم پس از این حادثه تلخ در مورد مادر کتابی نوشتم. همین موضوع انگیزه‌ای برایم شد تا بیشتر بنویسم. نوشته‌هایم در مورد مادر مورد استقبال خیلی از بزرگان نویسندگی قرار گرفت.

آموزش‌های تخصصی…
وارد حوزه هنری برای آموزش داستان‌نویسی و فیلنامه‌نویسی شدم و بعد از آن به مؤسسه بامداد در تهران رفتم در این مؤسسه افراد بسیار بزرگی در بخش نویسندگی و فیلمنامه نویسی حضور داشتند که توانستم علم و مهارتم را در این حوزه افزایش دهم البته هنوز هم با این مؤسسه در ارتباطم و همکاری داریم.

مشوق اصلی شما در این مسیر چه کسی بود؟
همسرم؛ تمام کتاب‌های من را او ویراستاری کرد و در تمام مراحل این موفقیت در کنار و همراه من بود که بسیار از ایشان سپاسگزارم.

کتاب  « من یک مددکار اجتماعی هستم» چگونه خلق شد؟
همسرم یک مددکار اجتماعی بود و در طول این سال‌ها برای مددجویان زحمات زیادی کشید و شاید کسی مثل او آن‌قدر وقت خود را برای کمک به مددجویان نمی گذاشت، او یک مددکار نمونه بود، وقتی این همه عشق و علاقه و فداکاری او را در این راه دیدم تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم تا الگویی برای سایر جوانان و مددکاران اجتماعی راستین کشور باشد.

کتاب « غمگین مباش خدا هست» شما، به موضوع زنان سرپرست خانوار اشاره می‌کند، چه شد که این موضوع را انتخاب کردید؟ 
دوستانی داشتیم که شوهر خود را ازدست داده و از زندگی ناامید شده بودند، من هم تصمیم گرفتم کتابی بنویسم تا این گروه از زنان را به زندگی امیدوار کنم و بگویم این پایان راه نیست و در بدترین شرایط باید امیداور باشند زیرا زیباترین باران از سیاه‌ترین ابرها می‌بارد.

یکی از ویژه‌گی‌های کتاب شما ساده نویسی و پرهیز استفاده از مفاهیم انتزاعی پیچیده است، آیا سبک نوشتن شما اینگونه است یا برای راحتی مخاطب اینطور می‌نویسید؟
مخاطب برای من اهمیت زیادی دارد و دوست دارم نوشته‌هایم به‌دور از مفاهیم سخت و پیچیده باشد تا خواننده بتواند از خواندن نوشته‌هایم لذت ببرد و هم تصویر داستان کتاب را به راحتی در ذهن خود ترسیم کند.

خودتان به چه کتاب‌هایی علاقمندید؟
در کل می‌توانم بگویم تمام کتاب‌ها را دوست دارم.

نظر چه کسانی در مورد کتاب‌هایتان مهم است؟
استادانم، همسرم و مردم

آخرین کتابی که اشک شما در آورد؟
کتابی که در مورد مادر بود

آخرین کتابی که با آن خندیدید؟
زمان نوشتن کتاب من یک مددکار اجتماعی هستم خوشحال بودم

اگر یک شب بخواهید نویسنده یا نویسندگانی که در قید حیات هستند و یا مرحوم شدند را به شام دعوت کنید آن نویسنده‌ها چه کسانی هستند؟
شهید مطهری، جلال ال احمد، حافظ و سعدی

دوست دارید چه کسی زندگی نامه شما را بنویسد؟
فرزندم

کتابی که در آینده قرار است بنویسید؟
در مورد مادر

توصیه شما به علاقمندان عرصه نویسندگی؟
اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم، کسانی که واقعاً به این عرصه علاقمند هستند تلاش کنند و ناامید نشوند زیرا خداوند بزرگ‌ترین یاری‌دهنده است.

مشکلات این مسیر؟
یکی از مشکلاتم هزینه چاپ کتاب است که انتشارات ابتدا هزینه را می‌گیرد بعد چاپ می‌کند اما ما باید این کتاب را با تخفیف یا پس از چند ماه بفروش برسانیم. تأمین هزینه چاپ باتوجه به افزایش قیمت کاغذ برایم بسیار سخت است.

کلام آخر ….
از همسر عزیزم و استادانم سید سعید رحمانی، پریسا بخت آور همسر اصغر فرهادی و خانم سیده معصومه حجازی و ابراهیم باقری حمیدآبادی بسیار متشکرم که مرا در این مسیر همراهی کردند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یک × 4 =