کد خبر : 196514
تاریخ انتشار : یکشنبه 8 دسامبر 2019 - 8:10
-

با عرق شرم دوباره نامزد شدم اما تقصیر قبلی‌هاست(!)

با عرق شرم دوباره نامزد شدم اما تقصیر قبلی‌هاست(!)

به گزارش قائم آنلاین، محمدعلی وکیلی عضو هیئت رئیسه مجلس دهم در سرمقاله روزنامه خود (ابتکار) نوشت: چهار‏سال پیش در چنین روزهایی با آرمان‏های روشنی وارد عرصه انتخابات شدیم. عزم ما این بود که با حضور در قدرت، راه اصلاحِ آن را تسهیل کنیم. غرض این بود که گره‏‏ای از کارِ کشور بگشاییم. اساساً گمان

به گزارش قائم آنلاین، محمدعلی وکیلی عضو هیئت رئیسه مجلس دهم در سرمقاله روزنامه خود (ابتکار) نوشت: چهار‏سال پیش در چنین روزهایی با آرمان‏های روشنی وارد عرصه انتخابات شدیم. عزم ما این بود که با حضور در قدرت، راه اصلاحِ آن را تسهیل کنیم. غرض این بود که گره‏‏ای از کارِ کشور بگشاییم. اساساً گمان می‏‌کردیم در راهِ خیرِ عمومی قدم برداشته‏‌ایم. تصور ما این بود که مجلس کم‏‌کار و محافظه‏‌کار نهم را عوض کنیم و مجلسی کارآمدتر و پویاتر بسازیم.

وی که به‌خاطر نحوه اشتغال آقازاده‌اش مورد اعتراض عمومی قرار گرفت، ادعا می‌کند: اکنون که به عقب می‏‏نگرم روزهای پرفراز‏و‏نشیبی در نظرم رژه می‏‏روند. سرعت تحولات به قدری بود که انگار یک عمر گذشته است. امروز اما خود را مقابل مطالباتِ زیادی که بر زمین مانده می‏بینیم. امروز حجم زیادی از مشکلات حل نشده در این برش از تاریخ قابل رویت است. از همین روی، مقابل چهره‏های ناامید مردم شرمنده‏ایم. از خداوند می‏‏خواهیم که دل‏های مردم را نرم کند تا ما را به‏خاطر وضع فعلی ببخشند. ما تمام سعی خود را به‌کار بستیم اما بدون تعارف، حجم مشکلات فراتر از انتظار بود.

چهار‏سال پیش تصور می‏کردیم که مسائل زیادی در کشور وجود دارد اما نه این‏سان! می‏دانستیم که جاهایی کشور از ریل خارج شده، اما گمان نمی‏کردیم که ریل را از جا کنده باشند! از بی‏رسمی روزگار شنیده بودیم، اما تخمین‏‏مان از بادهای ناموافق این‏قدر نبود.

راستش را بخواهید، پس از چهار‏سال بدون تعارف باید بگویم که از پدر و مادری‏ که توان تامین جهیزیه دخترشان را ندارند شرمنده‏ام. در مقابل مادر یک شهید که شهادت فرزندش کمرش را خم نکرد، اما بیکاری فرزند دیگرش او را شکسته و خموده کرد، سرم پایین است. از راننده تاکسی که هزینه سوختش بیش از درآمدش است خجالت می‏‌کشم. شرمنده‏‌ام که نتوانستم برای کارآفرینان و صنعتگرانی که به ناگاه سرمایه‏‏‌شان آب رفت و زیر فشار خم شدند، کاری بکنم. می‏دانم که اعصاب جامعه چقدر ساییده شده است. می‏دانم که معلمان چه فشار معیشتی را تحمل می‏‏کنند. می‏دانم که به‏‌خاطر همه اینها باید سرم پایین باشد و عرق شرم کنم. باری؛ اکنون نیز هرچند از چهره‌های غمبار و ناامید مردم خجالت می‏‌کشم که خیابان‏‌ها را تا وزارت کشور طی کنم، اما به امید گشایش در زندگی مردم این راه را دوباره با توکل به حضرت باری‏تعالی می‏روم. دوباره به انتخابات می‏آیم اما با عرق شرم از انباشت مشکلات و این وجهِ تراژیکِ سیاست‏ورزی در عصر کنونی است!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

15 + 16 =