کد خبر : 211905
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 10 مارس 2020 - 17:30
-

کشف کرونا در دنیای توپ گرد

کشف کرونا در دنیای توپ گرد

به گزارش قائم آنلاین، روزنامه اعتماد نوشت: در سال ۲۰۰۰ میلادی، پله از سوی روزنامه‌نگاران ورزشی و مربیان فوتبال به عنوان بهترین فوتبالیست قرن بیستم انتخاب شد و مارادونا در نظرسنجی اینترنتی فیفا حایز این عنوان مهم شد. اگرچه به نظر می‌رسد، انتخاب مربیان و ورزشی‌نویسان مهم‌تر از انتخاب تماشاگران و فوتبال‌دوستان عادی باشد ولی

به گزارش قائم آنلاین، روزنامه اعتماد نوشت: در سال ۲۰۰۰ میلادی، پله از سوی روزنامه‌نگاران ورزشی و مربیان فوتبال به عنوان بهترین فوتبالیست قرن بیستم انتخاب شد و مارادونا در نظرسنجی اینترنتی فیفا حایز این عنوان مهم شد. اگرچه به نظر می‌رسد، انتخاب مربیان و ورزشی‌نویسان مهم‌تر از انتخاب تماشاگران و فوتبال‌دوستان عادی باشد ولی دیگو مارادونا در دفاع از عنوانی که نصیبش شده بود بر نکته‌ای کلیدی انگشت نهاد. مارادونا گفت اگر تماشاگران فوتبال نباشند، ما بازیکنان و مربیان هیچ هستیم. در واقع دیگوی بزرگ می‌خواست بگوید، انتخاب اصلی و مهم‌تر انتخاب تماشاگران است و به همین دلیل او را باید بهترین بازیکن قرن بیستم بدانیم نه پله را.

در حرف مارادونا حقیقتی نهفته است ولی اگر این بحث را به همه جوانب ممکن آن تسری دهیم، آخرالامر به این سوال می‌رسیم که رای مردم چقدر ارزش دارد و آیا دموکراسی رواست یا ناروا! اگر قید فوتبال را بزنیم و به عالم سینما برویم، می‌توانیم این سوال فرضی را دراندازیم که در جشنواره فیلم فجر، کدام فیلم واقعا بهترین فیلم است؟ فیلمی که هیات داوران انتخاب می‌کند یا فیلمی که مردم انتخاب می‌کنند؟ یا مثلا فیلمی که منتقدان مجله فیلم به عنوان بهترین فیلم برمی‌گزینند؟ تقریبا همیشه شکافی بین نظرات منتقدان و اهالی سینما با نظر مردم وجود دارد. کمتر پیش می‌آید که مردم و منتقدان رای یکسانی داشته باشند.

در همان نظرسنجی اینترنتی فیفا در سال ۲۰۰۰ روبرتو باجو، چهارمین بازیکن برتر تاریخ فوتبال و میشل پلاتینی به عنوان نفر پانزدهم انتخاب شده بود. آن روزها مردم جهان مجذوب هنرنمایی باجو بودند و اکثریت مردم هم طبیعتا آشنایی عمیقی با تاریخ فوتبال ندارند. اگرچه رای مردم در چنین مواردی محترم و انگیزه‌بخش است اما سوال اساسی این است که رای مردم کجا ارجحیت دارد و کجا باید مطاع باشد؟ مخالفان دموکراسی معمولا برای رای مردم تره خرد نمی‌کنند؛ مگر این که رای مردم مطابق میل و عقیده‌شان باشد. در فیلم «بازمانده روز» آنتونی هاپکینز سرپیشخدمت متبحری است در قصر لرد دارلینگتن. قصه فیلم در نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ می‌گذرد؛ دوران بالیدن هیتلر و نازیسم در آلمان و اروپا. در یکی از سکانس‌های فیلم، مستر استیونز (آنتونی هاپکینز) وارد اتاق پذیرایی لرد دارلینگتن می‌شود و به مهمانان لرد نوشیدنی تعارف می‌کند. یکی از مهمانان آلمانی لرد دارلینگتن از استیونز می‌خواهد به دو، سه تا سوال او پاسخ دهد و بعد سوالات دشواری راجع به سیاست خارجی کشورها در اروپا و سیاست اقتصادی دولت بریتانیا در قبال کارگران معدن مطرح می‌کند. مستر استیونز هم طبیعتا نمی‌تواند به هیچکدام از آن سوال‌ها پاسخ دهد و با حسی از شرمندگی سکوت می‌کند. بعد اشراف‌زاده متکبر آلمانی به لرد دارلینگتن می‌گوید، دموکراسی یعنی این که سرنوشت کشور را بسپاریم به دست چنین افرادی! این استدلال به مذاق فاشیست‌ها و محافظه‌کاران خوش می‌آید. آریستوکرات‌ها هم به این قبیل حرف‌ها باور دارند. در چند دهه اخیر حتی نئولیبرال‌ها هم نشان داده‌اند که بدشان نمی‌آید، دموکراسی را بفرستند پی کارش و لیبرال‌دموکراسی را به لیبرالیسم نوینی فروکاهند که در نفی حق تعیین سرنوشت مردم، کم و بیش با سایر مکاتب غیر دموکراتیک همسویی و همدلی دارد.

باری در پاسخ به این سوال اساسی که رای مردم در چه مواردی باید مطاع باشد، مصطفی ملکیان در کتاب «سنت و سکولاریسم» بحث دقیق و عمیقی را مطرح کرده است که ذکر آن در این یادداشت ضرورت دارد. ملکیان گزاره‌ها را به ۳ دسته آبجکتیو بالفعل، آبجکتیو بالقوه و سابجکتیو تقسیم می‌کند. گزاره‌های آبجکتیو از نظر ملکیان، صحت و سقم‌شان ربطی به رای مردم ندارد. مثلا این که زمین به دور خورشید می‌گردد یا نه، این که ۲+۲ چند می‌شود، جوابش در زمره گزاره‌های آبجکتیو بالفعل است. این که برای درمان بیماری ناشی از ویروس کرونا (کووید ۱۹) چه کاری باید انجام داد، سوالی است که جوابش در زمره گزاره‌های آبجکتیو بالقوه است. در شرایط فعلی هر پیشنهادی که دانشمندان برای کندن کلک کرونا ارایه کنند، جزو گزاره‌های آبجکتیو بالقوه است که امیدواریم بالفعل شود. دسته سوم عقاید، عقاید سابجکتیو هستند که هیچ ‌وقت آبجکتیو نمی‌شوند. این که این بیت سعدی زیباتر است یا آن بیت حافظ، این غزل مولانا شاعرانه‌تر است یا آن غزل سعدی، فیلم «درباره الی» بهتر بود یا «جدایی نادر از سیمین»، مارادونا بهتر بود یا پله، سوالاتی‌اند که هر جوابی داشته باشند، جواب‌شان در زمره عقاید سابجکتیو است. مخلص کلام این که مطابق نظر دقیق و عالمانه استاد ملکیان، عقاید ما آدم‌ها به دو دسته آبجکتیو و سابجکتیو تقسیم می‌شوند و عقاید آبجکتیو هم به دو دسته بالقوه و بالفعل و «اگر عقاید بشری بخواهند مبنای تصمیم‌گیری قرار بگیرند و مثلا به‌صورت قانون و یک ماده قانونی دربیایند، آن وقت در اینجا، عقاید سابجکتیو و عقاید آبجکتیو بالقوه‌ باید به‌ رای عمومی گذاشته‌ شوند و عقاید آبجکتیو بالفعل هرگز نباید به‌ رأی عمومی گذاشته‌ شوند.» چراکه «اگر آبجکتیوهای بالفعل را به‌ رأی عمومی بگذاریم به‌ حقیقت خیانت کرده‌ایم و از آن طرف سابجکتیوها و آبجکتیوهای بالقوه‌ را که‌ باید به‌ رأی عمومی بگذاریم، اگر به‌ رای عمومی نگذاریم به‌ عدالت خیانت کرده‌ایم.»

بازگردیم به آغاز سخن. مطابق توضیحات فوق، فیفا در نظرسنجی سال ۲۰۰۰ چه نظرسنجی از مربیان و روزنامه‌نگاران ورزشی، چه نظرسنجی از مردم عادی، عقاید سابجکتیو آنها را مبنای انتخاب بهترین بازیکن تاریخ فوتبال قرار داد. در واقع این سوال که پله بهتر است یا مارادونا، جوابش قطعا جزو عقاید سابجکتیو مردم و کارشناسان است و حتی جزو عقاید آبجکتیو بالقوه هم نیست. جواب این سوال تا قیام قیامت معلوم نخواهد شد و آشکارا می‌توان دید که بین این مساله و مساله علمی گردش زمین به دور خورشید، تفاوتی اساسی در کار است. رای تماشاگران فوتبال قطعا برای بازیکنان و ستارگان فوتبال جذاب و برانگیزاننده است ولی آیا اگر تماشاگران فوتبال معتقد بودند پله یا بکن‌باوئر از مارادونا بهتر بوده‌اند، باز هم مارادونا می‌گفت ما فوتبالیست‌ها بدون تماشاگران هیچ هستیم. بنابراین رای آنها حقیقت امر را نشان می‌دهد؟ اما سوال اصلی این است که آیا واقعا فوتبالیست‌ها بدون تماشاگران فوتبال هیچ‌اند؟

بازی یکشنبه شب یوونتوس و اینترمیلان به خوبی نشان داد که فوتبالیست‌ها حتی بدون حضور تماشاگران با تمام وجود بازی می‌کنند و آشکارا از تلاش خودشان لذت هم می‌برند. یوونتوس برای این که صدرنشین سری آ شود، ناگزیر بود در خانه‌ خودش اینترمیلان را شکست دهد. اینتر هم برای این که از دو تیم لاتزیو و یووه عقب نماند و از کورس قهرمانی خارج نشود، باید یووه را شکست می‌داد. حضور لاتزیو در بالای جدول با ۶۲ امتیاز، وضعیتی را ایجاد کرده بود که یووه و اینتر در مصاف با یکدیگر هر دو به پیروزی نیاز داشتند. برای مقابله با شیوع بیشتر کرونا در ایتالیا، بازی در ورزشگاه خالی و بدون تماشاگر برگزار می‌شد ولی کافی است این مسابقه را تماشا کنید تا ببینید فوتبال بدون تماشاگر هم زیبا و لبریز از هیجان است. شادی دیبالا پس از گل زیبایی که به ثمر رساند، افسوس رونالدو بابت گل نشدن شوت دقیقش و واکنش‌های پر از هیجان نیمکت‌نشینان دو تیم در لحظات حساس بازی به خوبی نشان می‌داد که فوتبال بدون تماشاگر نیز همچنان فوتبال است.

شاید بگویید این یک بازی بدون تماشاگر بوده در طول یک فصل لبریز از تماشاگر. این ایراد درست است ولی آیا فراموش کرده‌ایم که در دوران نوجوانی‌مان با چه شور و عشق و هیجانی در کوچه‌ها دنبال توپ پلاستیکی می‌دویدیم تا دروازه تیم حریف را باز کنیم؟ در بازی‌های گل‌کوچک در کوچه‌پس‌کوچه‌ شهرهای ایران، گاهی دو تیم ۳ ‌نفره مقابل هم بازی می‌کردند و جز همان ۶ بازیکن کسی شاهد آن بازی نبود ولی فوتبال در آن شرایط نیز همچنان فوتبال بود: لبریز از تلاش و لذت و هیجان و هنرنمایی. در سطحی بالاتر در مسابقات شبه‌فوتسالی دبیرستان‌ها در زنگ ورزش، لذت فوتبال کاملا احساس می‌شد و هنوز هم می‌شود. در فوتبال ساحلی نیز در همه جای دنیا، اوضاع چنین است. کتک‌کاری بازیکنان لیگ‌های پایین‌تر، در همه جای دنیا، به خوبی نشان می‌دهد که فوتبال برای بازیکنان بدون تماشاگر چقدر جدی است. فرقی نمی‌کند که یوونتوس و اینترمیلان در سال ۲۰۲۰ چند هفته بدون تماشاگر بازی کنند یا هما و نیروی زمینی در سال ۱۳۶۰ یک فصل بدون تماشاگر به میدان بروند. در هر صورت فوتبالیست‌ها در هیچ میدانی هیچ نیستند. کرونا در عرصه‌های مختلف به مردم جهان درس‌های تازه‌ای می‌دهد و آنها را با تجارب تازه‌ای آشنا می‌کند. فوتبال بازی کردن بدون حضور تماشاگران نیز یکی از همین تجارب است. تماشاگران آنلاین و از راه دور ممکن است ناخواسته چنان افزایش یابند که ورزشگاه خالی از تماشاگر شود! این فضا البته ممکن است دیری نپاید و کوتاه‌مدت باشد ولی اگر به درازا هم بکشد، بازیکنان با فقدان تماشاگران کنار می‌آیند.

شاید کرونا تکلیف این نکته را روشن کند که فوتبال همچون تئاتر است که بازیگرش نفس تماشاگر را لازمدارد یا مثل سینماست که بازیگرش بدون حضور تماشاگر، قادر به نقش‌آفرینی و هنرمندی است. به نظر می‌رسد که برخلاف تصور رایج یعنی بر خلاف تصور مارادونا، فوتبال بیشتر شبیه سینماست نه تئاتر. جای خالی تماشاگران در ورزشگاه البته قطعا از شکوه فوتبال می‌کاهد ولی فوتبال، بی‌شکوه هم زنده و زیبا و سرشار از لذت خواهد بود.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

19 + 12 =