کد خبر : 219806
تاریخ انتشار : شنبه 11 جولای 2020 - 1:11
-

پایان سنت “مرده پرستی” در کمیته ملی المپیک

پایان سنت “مرده پرستی” در کمیته ملی المپیک

به گزارش قائم آنلاین، آنروزی که باند “علی سیاه”، حسن تارزان و تماشاگرنماهای تحریک شده در زمستان سرد و برفی استادیوم آزادی بر سروصورت پرویز دهداری برف پرتاب کردند هیچ‌کس او را معلم اخلاق ننامید. وقتی در یک شب سرد زمستانی به عمد شوفاژ خوابگاه بازیکنان تیم ملی فوتبال را دست کاری و خاموش کردند

به گزارش قائم آنلاین، آنروزی که باند “علی سیاه”، حسن تارزان و تماشاگرنماهای تحریک شده در زمستان سرد و برفی استادیوم آزادی بر سروصورت پرویز دهداری برف پرتاب کردند هیچ‌کس او را معلم اخلاق ننامید. وقتی در یک شب سرد زمستانی به عمد شوفاژ خوابگاه بازیکنان تیم ملی فوتبال را دست کاری و خاموش کردند و دهداری که خود کارمند عالی رتبه شرکت نفت بود در نیمه های شب نفت و بخاری های سیار را آورد تا شاگردانش سرما نخورند و راحت بخوابند هیچ‌کس او را اسطوره و معلم اخلاق و مربی دلسوز ننامید.

وقتی که دهداری در بهترین و پاک‌ترین فدراسیون فوتبال تاریخ ایران به ریاست نصرالله‌سجادی و محمدرضا پهلوان در مسافرتهای خارج از کشور سکه و ارزهایی را که به او می دادند به نیازمندترین ورزشکارانش اهدا می‌کرد هرگز در مطبوعات از او تمجید نشد.

آن روز سرد پاییزی که رسانه‌ها از ایستادن قلب دهداری خبر دادند و جنازه بی جان او از “امجدیه” تشییع شد آنهایی که به او برف پرتاب کردند، ناسزا گفتند و آزرده خاطرش کردند همگی زیر تابوت او را گرفتند و از روز بعد از “مرگ” دهداری هرگز کسی واژه مرگ را نثار او نکرد.

تختی و دهداری بعد از فوت‌شان دوباره در بین ملت مرده‌پرست ما “زنده” شدند، تختی را پهلوان و قهرمان نامیدند و “دهداری” را معلم اخلاق ورزشی. براستی سنت نامیمون “مرده پرستی” کی در این کشورِ با فرهنگ و تاریخ درخشان خاتمه می‌یابد؟

طرح مطالعه ساخت موزه کمیته ملی المپیک در زمان ریاست آقای هاشمی طباء آغاز و مجریان طرح چنان برآورد میلیاردی برای آن در نظر گرفته بودند که هرگز تا پایان دوره ریاست وی به مرحله اجرا نرسید و علنا همچون قصری در هوا ماند و خالق کارهای بزرگ در سازمان تربیت بدنی در راه اندازی و ساخت “موزه” ناکام ماند. هاشمی طباء در روزهای آخر حضورش در کمیته ملی المپیک کم حوصله بود و سنگینی کارهای بزرگش در سازمان تربیت بدنی او و موزه‌ی آرمانی‌اش را به حاشیه برد و بعد از او هم هیچ‌کس سراغ ساخت موزه را نگرفت.

اینکه فردی در زمانی دبیرکل کمیته ملی المپیک بوده و ادعا کرده که ساخت این موزه کار اوست در ورزش ما چیز عجیبی نیست. این شخص مدعی در انتخابات با بهره‌بردن از اختلاف بین افشارزاده و سجادی، “بازِ شاهی” دبیر کلی بر روی دوشش نشست و در طی چهارسال حضور در کمیته ملی المپیک لقب “شاه‌سلطان‌حسین” را از آن خود کرد، فردی که هرگز برای کارهای بزرگ ساخته نشده بود.

تا دیروز هرکس مجسمه یا تندیسی از هر مقام و قهرمانی می‌دید به ناگاه این در ذهنش تداعی میشد که چرا در حیات آن قهرمان از او تقدیر و تجلیل بعمل نیامد و واژه “مرده‌پرستی” از خاطر افراد می گذشت ولی کاری که در ماه های اخیر رئیس کمیته ملی المپیک در پروژه موزه المپیک آغاز نموده و تندیس قهرمانان ملی ورزش را در زمان حیات‌شان در درون موزه زیبای المپیک قرار می دهد، آغازی بر پایان سنت مرده‌پرستی در ورزش ایران است. صالحی امیری با ارسال پلاک مدال‌آوران و قهرمانان المپیک در زمان حیات‌شان و نصب آن بر سردر منزلشان به “قهرمانان” المپیکی ارج و منزلت، به خانواده‌های‌شان ارمغان افتخار و به جامعه ورزش و جوانان واژه ترغیب و تشویق را برای همیشه یادآوری می نماید.

به‌ هرحال موزه المپیک با کمترین هزینه در مقیاس با برآورد قبلی، افتتاح و روز به روز گسترش بیشتری می‌یابد و دکتر سیدرضا صالحی امیری با راه اندازی ِ صفر تا صد این موزه زیبا برای همیشه نه تنها نام همه قهرمانان و نام آوران را جاودانه تاریخ ورزش ایران نمود بلکه شاهکار خود او نیز در تاریخ ورزش المپیکی ما بنامش ثبت شده است.

تالار مشاهیر ورزش در دل موزه المپیک باید سنگین و سترگ بماند و چهره های واقعی ورزش در آن جلوه گر قداست آن گردند. در این موزه و تالار بخش اخلاق ورزشی و جای معلم بزرگ اخلاق، پرویز دهداری خالی است.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

11 − 1 =