صندلی نفرینشده شهردار
به گزارش قائم آنلاین، فرزانه ابراهیمزاده، تاریخپژوه، در روزنامه همشهری نوشت: «علیاصغر فروزان، مصطفی قلیرام، محمد سجادی، سیدمهدی عمادالسلطنه (مشیر فاطمی)، فضلالله بهرامی، عباسقلی گلشاییان، غلامحسین ابتهاج، محمود نریمان، مهدی مشایخی. این ۹ نفر نامشان در تاریخ کمتر نوشته شده شهرداری تهران، به عنوان شهردار تهران آمده است؛ ۹ مردی که تنها در فاصله چهار
به گزارش قائم آنلاین، فرزانه ابراهیمزاده، تاریخپژوه، در روزنامه همشهری نوشت: «علیاصغر فروزان، مصطفی قلیرام، محمد سجادی، سیدمهدی عمادالسلطنه (مشیر فاطمی)، فضلالله بهرامی، عباسقلی گلشاییان، غلامحسین ابتهاج، محمود نریمان، مهدی مشایخی. این ۹ نفر نامشان در تاریخ کمتر نوشته شده شهرداری تهران، به عنوان شهردار تهران آمده است؛ ۹ مردی که تنها در فاصله چهار سالی که ایران و تهران در اشغال متفقین بود، برای حضور در اتاق شهردار تهران انتخاب شدند اما نتوانستند مشکلات بیشمار پایتخت جنگزده بدون جنگ را حل و صندلیشان را ناکام ترک گفتند؛ شهردارانی که زورشان به کمبود مواد غذایی اولیه و ناامنی در شهر زیر چکمههای سربازان متفق نرسید و به صندلی شهرداری نرسیده ترجیح دادند آن را ترک کنند تا در نظر عامه مردم صندلی شهرداری نفرینشده باشد.
در آستانه هشتادمین سالگرد اشغال ایران توسط متفقین یک سؤال کمتر مطرح شده این است که شهری مانند تهران که در آستانه اشغال ایران در حال رفتن به سمت صنعتی شدن و گسترش بود، در آن سالها چه وضعیتی داشت؟
شهرداری تهران بعد از آن که کریمآقا بوذرجمهری به خاطر بیماری از مقام خود کنارهگیری کرد و آن را به سرهنگ فضلالله بهرامی سپرد، دچار وضعیتی نامتعادل شد. بخشی از آن شاید برای حضور یازده ساله شهرداری با روحیه نظامی و کاملا همسو با پهلوی بود. اما بخش مهمی از مشکل برای این بود که شهرداران بعدی با شهری روبهرو میشدند که پوست انداخته بود و بیشمار پروژه شهری نیمهتمام داشت. کریمآقا بوذرجمهری بلد بود چطور بودجه پروژهها را تامین کند اما جانشینان او به خاطر نداشتن چنین تواناییای و همین طور مشکلاتی که برایشان پیش آمد دولتهایی مستعجل بودند. در فاصله ۱۳۱۲ از استعفای کریمآقا بوذرجمهری تا شهریور ۲۰، ۵ نفر بر صندلی شهرداری تهران نشستند که هر کدام با مشکلات زیادی روبهرو میشدند. شاید بدترین شرایط را سرتیپ قلی هوشمند داشت که دعوا و اختلافش با رئیس شهربانی وقت یعنی سرپاس مختاری باعث عزل و در نهایت مرگش شد. به نظر میآمد با تکیه قاسمخان صوراسرافیل بر صندلی شهرداری پایتخت وضعیت کمی آرام شود. اما در نهایت او نیز در اواخر شهریور ۱۳۱۹ به عنوان فرماندار اصفهان جایش را به علیاصغرخان فروزان داد.
فروزان آخرین شهرداری بود که به حکم رضاشاه در تهران کار خودش را آغاز کرد. در زمان او طرح تکمیل بناهای مربوط به راهآهن از جمله بخش اداری و هتل آن آماده شد. همچنین در زمان فروزان بود که پیمانکار ساخت بیمارستان ۵۰۰ تختخوابی تهران معلوم شد و قرار بود ساخت آن آغاز شود که نیروهای متفق در شهریور ۲۰ از زمین و آسمان به تهران وارد شدند و شهر اشغال شد. فروزان در مهرماه ۱۳۲۰ یک ماه بعد از اشغال ایران در نامهای به مجلس ضمن گله از حاکمیت اعلام کرد که تمام بودجه شهرداری در این سالها هزینه نگهداری کاخها میشده و در نیمه سال دیناری در صندوق شهرداری نیست که او حقوق کارمندانش را بدهد. اما مجلس بودجهای به شهرداری نداد و فروزان ترجیح داد استعفا کند و جایش را به مصطفی قلیخان رام یا انتخابالملک داد. فروزان در سالهای بعد از جنگ و در دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق بهعنوان کفیل وزارت دارایی انتخاب شد؛ سمتی که در دولتی که حسین علا در سال ۱۳۳۴ تشکیل داد، نیز باز به او سپرده شد.
مصطفی قلیخان نخستین شهرداری است که حکمش را محمدرضاشاه پهلوی امضا کرد. او در کابینه متیندفتری و علی منصور و فروغی رئیسکل اداره فلاحت بود و از آن جا به شهرداری آمد. در زمان او وضعیت اقلام ضروری آن قدر بد بود که شهرداری از پس آن برنمیآمد. در روزی که رام به شهرداری رسید گزارشها از سیلوی تهران نشان میداد که پایتخت تنها برای ۳ ماه آرد دارد. او به زحمت توانست ۴۰کامیون آرد تهیه کند و در خیابانهای شهر به گردش در آورد تا مردم از نگرانی دربیایند. اما با این همه نتوانست بیشتر از یک ماه در سمت شهردار پایتخت بماند و در آبان ماه جایش را به محمد سجادی سپرد که پیش از این کفیل وزارت راه و سپس وزیر راه در دولت فروغی بود.
دکتر سیدمحمد سجادی فرزند آیتالله حاجمیرزا یحیی و متولد ۱۲۷۸ تهران بود. او در دبیرستان دارالفنون فارغالتحصیل و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران درس خواند و برای تکمیل تحصیلات به مدرسه حقوق پاریس رفت و با دکتری حقوق به ایران آمد و به وزارت راه رفت. در زمان وزارت او بود که راهآهن سراسری رسما افتتاح شد. سجادی در پانزده ماهی که شهردار تهران بود، مانند رام با مشکل تامین مایحتاج عمومی روبهرو بود. همه فعالیتهای عمرانی در تهران در خلال شهرداری او تعطیل شده و تنها هم و غم شهرداری تامین منابع اولیه مردم بود. آرد به اندازه کافی حتی در نانواییهای پایتخت پیدا نمیشد. همان آرد هم مرغوب نبود و باعث بیماری میشد. اما برای همین نان سیاه بدکیفیت هم دم در نانواییها کتککاری و دعوا بود و خبر از ضرب و شتم و حتی کشته شدن چند نفر در ستون حوادث روزنامهها منتشر میشد. کمبود مواد غذایی و سوخت در زمستان سرد سال ۱۳۲۰ جان خیلیها را گرفت. در این میان کسانی هم بودند که مایحتاج مردم را انبار میکردند تا در بازار سیاه به قیمت گزافی که طبقات پایین جامعه توان آن را نداشتند که بخرند، بفروشند. در ششم نوروز ۱۳۲۱ که ادارههای دولتی کارشان را شروع کردند، نمایندگان مجلس و وزیران دولت بر سر کارشان آمدند تا برای رفع وضعیت نابسامان کشور چارهای بیندیشند. روزنامه اطلاعات که به دلیل کمبود کاغذ دو صفحهای شده بود، در صفحه اول شماره ۴۸۳۴ که در روز دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۲۱ منتشر شد خبری را در مورد تعطیلی عمومی نخستین جمعه اردیبهشت منتشر کرد که قرار بود کوپنهای شش ماهه ارزاق عمومی را تقسیم کنند. وضعیت آن قدر بد بود که محتشمالسلطنه اسفندیاری رئیس مجلس دستور داد در باغ بهارستان سیبزمینی و سبزی بکارند.
کار شهرداری برای تامین آرد سختتر و سختتر میشد. در دوران سجادی مهمانانی از مرز شمالی وارد ایران شدند و بخشی از این مهمانان یعنی لهستانیهای آواره به تهران آمدند و در دروازه دولاب مستقر شدند؛ مهمانانی که بیماری تیفوس و تیفویید را همراه خودشان به تهران جنگزده آوردند. بیماریای که بحرانی بزرگ را در پایتختی که عاجز از تهیه لوازم بهداشتی و درمان برای بیمارانش بود به وجود آورد و باعث استعفای سجادی از شهرداری تهران شد.
بعد از سیدمحمد سجادی، مهدیخان مشیرفاطمی ملقب به عمادالسلطنه با پیشینه قاجاری خود به شهرداری تهران رسید. او جزو رجالی بود که با وجود حضورش به عنوان وزیر معارف در کابینه سردار سپه و نمایندگی مجلس مورد غضب شاه قرار گرفت و در فروردین ۱۳۱۸ به زندان قصر افتاد. گفته میشود که او در رشت کارخانه تولید تیغ داشت و یکی از این تیغها باعث زخمی شدن صورت شاه شده و همین باعث غضبش شده بود. در جریان عروسی ولیعهد با فوزیه با پادرمیانی قائممقام رفیعالملک همراه جمع دیگری از زندانیها آزاد شد. او هم ۷ ماه بیشتر نتوانست بار تهران را به دوش بکشد. حضور او در شهرداری همزمان با اعلام رسمی شیوع گسترش تیفوس و تیفویید در تهران و سراسر کشور شد. شهرداری از تامین ددت و مواد شوینده عاجز بود و حتی گورستانها نمیتوانستند کفن و دفن مردگان را انجام دهند و آنها را در گورهای دستهجمعی دفن میکردند. تهران تبدیل به شهر مردگان و بیماران شده بود. در زمان شهرداری او ، سران ۳ کشور متفق به تهران آمدند و در سفارت شوروی نقشه پیروزی در جنگ را کشیدند و در پایان این کنفرانس بود که شهرداری پایتخت نام ۳ خیابان شهر را به اسم روزولت، استالین و چرچیل نامگذاری کرد. اما مشکلات تهران کم نبود و در نهایت مشیر فاطمی هم نتوانست در این شهر دوام بیاورد و جایش را به چهرهای داد که در سالهای بعدی بیشتر نامش شنیده شد: «عباسقلیخان گلشاییان»؛ وزیر دارایی دولت منصور که در سال ۱۳۱۹ زمانی که بحران آرد تازه شروع شده بود.
منابع نوشتهاند رضاشاه او را همراه معاونش الهیار صالح احضار کرد و اولتیماتوم داد که اگر تا فردا در دکانها آرد کافی نباشد من میدانم و شما. آن دو در عرض یک شب دارایی ۲۰۰ تن گندم سیلوی تهران را با کمک از شهرستانها ۲ برابر کردند و جانشان را نجات دادند. اما در مقام شهردار او پنج ماه بیشتر نتوانست دوام بیاورد و او هم از شهرداری رفت. بعد از جنگ در جریان تمدید قرارداد دارسی بود که نام گلشاییان به عنوان وزیر دارایی در کنار سر نویل گس مدیرعامل شرکت نفت انگلیس و ایران آمد؛ قراردادی که در نهایت زمینه ملی شدن نفت را فراهم کرد.
اما جانشین گلشاییان غلامحسین ابتهاج برخلاف شهرداران قبلی توانست ۱۶ماه بر کرسی شهرداریتهران تکیه بزند و طولانیترین دوران حضور یک شهردار در زمان جنگ را به نام خود کند. او افسانه نفرین شدن صندلی شهرداری پایتخت را کمرنگ کرد، اما باز هم نتوانست کاری بکند. ابتهاج فرزند ابراهیم ابتهاجالملک متولد رشت بود. او برای تحصیل به فرنگ رفت و در پرونده خود ۳ بار تجربه شهرداری تهران را دارد. او در مرداد ۱۳۲۳ به عنوان شهردار تهران انتخاب شد و تا آذر ۱۳۲۴ زمانی که جنگ تقریبا به پایان خود رسیده بود در مقام شهردار ماند. دوران ابتهاج هم مشکلات کمبود و تامین منابع اولیه وجود داشت. او البته تصمیم گرفت در همان بحبوحه مشکلات تهران آسمانخراشی سیزده طبقه را در محل کافه شهرداری بسازد. اما در تامین منابع مردم باز ماند و در نهایت توسط دولت برکنار شد و جای خود را به دکتر محمود نریمان از اعضای حزب ایران و دوستان دکتر مصدق داد. البته ابتهاج در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۱ بار دیگر به عنوان شهردار تهران انتخاب شد. او یکی از شهردارانی است که در سالهای بعد بهخاطر پروندههایی که داشت پایش به دادگاه رسید و اگرچه تبرئه شد ولی برخی او را مقصر برخی مشکلات پایتخت میدانستند.
دکتر نریمان آخرین شهردار تهران در زمان جنگ بود که تنها ۴ ماه توانست بماند. او که تحصیلکرده رشته تجارت بود به جای شهرداری ویرانهای تحویل گرفت که کاری نمیشد در آن انجام داد. جنگ به پایان رسیده و متفقین از شهر رفتند و تهران کمی به آرامش رسید؛ آرامشی که پروژههای نیمهتمام را پایان دهد. برای همین هم نریمان جایش را به مهدی مشایخی داد و پرونده شهرداران تهران در دوره جنگ تمام شد.»
برچسب ها :جنگ ،شهردار ، دادگاه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0