کد خبر : 248292
تاریخ انتشار : چهارشنبه 30 دسامبر 2020 - 8:30
-

«راز دهکده‌ نیست در جهان» منتشر شد

«راز دهکده‌ نیست در جهان» منتشر شد

به گزارش قائم آنلاین، این مجموعه داستان در ۷۴ صفحه با قیمت ۳۰هزار تومان در نشر افراز منتشر شده است. در معرفی این مجموعه آمده است: شخصیت‌های چهار داستان کتاب «راز دهکده نیست در جهان» همگی در یک فضای ذهنی بادیه‌نشینی که محصول ذهن نویسنده است زندگی می‌کنند. این چهار داستان به نوعی احقاق هویت

به گزارش قائم آنلاین، این مجموعه داستان در ۷۴ صفحه با قیمت ۳۰هزار تومان در نشر افراز منتشر شده است.

در معرفی این مجموعه آمده است: شخصیت‌های چهار داستان کتاب «راز دهکده نیست در جهان» همگی در یک فضای ذهنی بادیه‌نشینی که محصول ذهن نویسنده است زندگی می‌کنند. این چهار داستان به نوعی احقاق هویت ِ شخصیت‌های داستانی‌ است و تلاش آن‌ها برای کشفِ راز.

در داستان اول کتاب «مراد و رازِ سرخ پنبه زنِ ده بالا»، مراد پسری تازه به بلوغ رسیده متوجه یک دروغ می‌شود. او برای کشف چرایی این دروغ مجبور می‌شود به توصیه مرشد زورخانه گوش بسپارد و به کاروان‌سرای دِه برود. شربت نام زنی‌ است که در این کاروان‌سرا خودش را حبس کرده است. پاسخ همه سوال‌ها دست شربت است. داستانِ «مهریه‌ عندالمطالبه پرگل» داستانی‌ است که از زبان پرگل که با لباس عروس در قطاری اوراق حبس شده، روایت می‌شود. قصه «بهمن خان و توبه‌اش» هم روایتگر چاقویی دلبسته صاحبش است. در «نارخاتون» نیز با داستانی به قول معرف یکی بود یکی نبودی روبه‌رو هستیم. در دو داستان بلند اول عشق انسانی و در دو داستان بعدی نوع دیگر عشق را تجربه می‌کنیم.

پیش‌تر، کتاب‌های «اسم این کتاب دتول نیست»، «خیابان گاندی»، «کیش مات»، «خیال بازی و از خیرم بگذر» از ساناز سیداصفهانی منتشر شده است. او متولد ۱۳۶۰ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشگاه سوره است.

در بخشی از کتاب «راز دهکده‌ نیست در جهان» می‌خوانیم: از زبانِ مردمِ روستا شنیده بودم که شربت دَه سال است توی کاروان‌سرای پدرش اتراق کرده و خیالِ بیرون آمدن ندارد. کاروان‌سرا ده سال بود متروکه مانده بود و کسی نزدیک‌اش هم نمی‌شد. همه از شربت می‌ترسیدند و اسم‌اش که به دهان‌ها می‌آمد، همه می‌گفتند «توبه توبه، زبون‌ات رو گاز بگیر، اسم‌اش رو به دهن‌ات نیار…» تابستان‌ها که می‌شد و ننه‌ام توی ظلِ گرما برای خان‌بابایم شربت می‌آورد، همیشه فکر می‌کردم چه‌طور می‌شود شربت را خورد اما هم‌زمانْ زبان را هم گاز گرفت؟ چرا شربت توی کاروان‌سرا بود؟ چرا درِ کاروان‌سرا قفل بود؟ چرا به ما می‌گفتند نزدیک آن‌جا بازی هم نکنیم؟ مگر شربت چه‌کار کرده بود؟

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هفت + 17 =