کد خبر : 248672
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 31 دسامبر 2020 - 14:55
-

عید میلادی ارمنی‌های ایران چه شکلی است؟

عید میلادی ارمنی‌های ایران چه شکلی است؟

به گزارش قائم آنلاین، بنا بر اسناد تاریخی، استقرار ارامنه در ایران بیشتر در شهرهای تهران، قزوین، شهرکرد، آبادان، بوشهر، تبریز، ارومیه، اصفهان، مشهد، همدان و اراک بوده است. با این وجود مورخان ارمنی معتقدند آذربایجان و شهر تبریز بزرگ‌ترین و متمرکزترین منطقه مهاجرنشینی ارمنی در ایران بوده است. حالا ارامنه تهران در محله‌های مختلف

به گزارش قائم آنلاین، بنا بر اسناد تاریخی، استقرار ارامنه در ایران بیشتر در شهرهای تهران، قزوین، شهرکرد، آبادان، بوشهر، تبریز، ارومیه، اصفهان، مشهد، همدان و اراک بوده است. با این وجود مورخان ارمنی معتقدند آذربایجان و شهر تبریز بزرگ‌ترین و متمرکزترین منطقه مهاجرنشینی ارمنی در ایران بوده است. حالا ارامنه تهران در محله‌های مختلف از جمله نارمک، مجیدیه، بهار شمالی، میرزای شیرازی، زرکش، ویلا و ونک پراکنده شده‌اند.

امسال با نزدیک‌شدن به سال نوی میلادی ویترین مغازه‌های منطقه ارامنه در نارمک مثل سال‌های گذشته آنچنان پر زرق و برق نیست و به گفته مغازه‌دارها بسته‌شدن مزرها و مشکلات اقتصادی امسال اجازه نداد تا کالایی وارد ایران شود چون بیشتر محصولاتی که برای کریسمس استفاده می‌شود شیشه‌ای هستند و کسی ریسک نمی‌کند این اجناس را به صورت قاچاق وارد کند.

درخت کریسمس نیمه کاره‌ای جلوی مغازه‌اش گذاشته است. بر خلاف سال‌های گذشته ویترینش با اسباب‌بازی پر شده است. وقتی اجازه می‌گیرم تا از جلوی مغازه‌اش عکس بگیرم، می‌گوید: «تزئیناتمان هنوز کامل نشده است».

داخل مغازه خلوت است. مابین صحبت‌هایمان چند مشتری وارد می‌شوند و قیمت می‌گیرند و دست خالی می‌روند. سابقه صاحب مغازه برای فروش محصولات تزئینی به ۳۰ سال می‌رسد و کارش را هم خیلی دوست دارد اما اوضاع امسال را بر خلاف سال‌های دیگر توصیف می‌کند: «امسال که کرونا همه چیزو بهم ریخت. از طرفی اجازه واردات نمیدن، واسه همین جنس تو بازار نیست. وسایل کریسمس که گوی و اینجور چیزاس، بیشتر شکستنی‌ان، واسه همین حتی اگه یکی بخواد قاچاقی وارد کنه نمی‌صرفه چون تو فشار بار می‌شکنن. از ۱۰۰ تا مغازه فقط ۱۰تاشون وسایل مربوط به کریسمسو می‌فروشند. بعضی جنسا هم اونقدر گرون شدن که کسی جرات نمی‌کنه برای فروش بیاره چون رو دستشون می‌مونه. خیلی از ارامنه هم تصمیم گرفتن امسال به احترام کشته‌شده‌های جنگ قره‌باغ درخت کریسمس نذارن.»

– از اقوام یا آشناهای شما کسی  توی جنگ کشته شده؟

– ما کسیو نداشتیم اما همه‌مون خیلی ناراحتیم چون بالاخره یه سری آدم کشته شدن. میدونی خانوم؟ جنگ خیلی بده. به هر حال ما هم مثل شما که مثلا اگه یکی از اقوامتون فوت کنه عید ندارید، سالی که یکی از اقواممون فوت کنه درخت نمیذاریم. امسال هم بخاطر همین قضیه قره‌باغ، خیلیا درخت نذاشتن. درسته که ما ایرانی هستیم اما بالاخره تبار ارمنی داریم و برامون مهمه.

مشتری جوانی وارد مغازه می‌شود و صحبت‌هایش نیمه‌کاره می ماند. مرد جوان شکلات می‌خواهد. مغازه‌دار بسته شکلات را چند بار بالا و پایین می‌کند و می‌گوید: «چند تا قیمت روش خورده و باید با دلار الان حساب کنم.» درِ بسته را باز می‌کند و دو شکلات را داخل کیسه می‌گذارد. مشتری یک آویز تزئینی کوچک هم بر میدارد و ۱۰۰ هزار تومان کارت می‌کشد و می‌رود.

تزئین بعضی از مغازه‌ها به مناسبت سال نو میلادی در محله ارمنی‌نشین نارمک

مغازه‌دار صحبت‌هایش را از سر می‌گیرد: «ما خودمون انتخاب نکردیم که تو کدوم منطقه تهران زندگی کنیم. هر کدوم از خونواده‌های ما بعد از مهاجرت توی یه جا از تهران ساکن شدن. بیشتر از منطقه عزیزخان یا همون خیابون حافظ شروع کردن. قدیما هر چی تراشکار و قالب‌ساز تو ایران بود ارمنی بود اما حالا همه مهاجرت کردن و بچه‌هاشونم دنبال کار راحتن. حالا زندگی با این وضعیت اقتصادی سخت شده و ما حتی دیگه نمی‌تونیم یه سفر تا همین ارمنستان بریم. قبلنا دو میلیون تومن درمیاوردیم و با ۲۰۰ هزار تومن می‌رفتیم ارمنستان اما حالا ۵ میلیون درمیاریم و با ۱۵ میلیون هم نمی‌تونیم بریم. نمی‌خوام بگم ارمنستان هم خوبه، نه. چون پول‌درآوردن و زندگی تو اونجا هم سخته. ارمنستان هیچی نداره؛ نه نفت داره، نه معدن. فقط سنگ داره اما بازم ارزش پولش از ایران بیشتره. منم خیلی دلم میخواد مهاجرت کنم و دوس دارم برم آمریکا پیشِ برادرم.»

دو خانم مسلمان وارد مغازه می‌شوند و صحبت‌های مغازه‌دار را قطع می‌کنند.

– درخت کریسمس دارید؟

– بله

– چنده؟

– از ۲۵۰ تومن شروع میشه تا سه تومن. شما چه سایزی می‌خواید؟ با تزئینات یا بدون تزئینات؟ هر چی درخت کوچیکتر باشه، تزئیناتشم کمتره. در نظر بگیرید که الان قیمت یه چراغ واسه درخت ۱۰۰ تومنه.

– عروسکای بابانوئل‌تون چند؟

– اونا هم از ۲۵۰ تومن شروع میشه.

مشتری‌های فارسی‌زبان تشکر می‌کنند و از مغازه بیرون می‌روند.

– مشتری فارس زیاد دارید؟

– بله. هر سال میان دنبال درخت کریسمس.

– چرا؟

– چون دلشون می‌خواد (می‌خندد).

ممنوعیت واردات باعث شده امسال مغازه‌های کمتری تزئینات کریسمس عرضه کنند

تعمیرکاری که مغازه‌دار منتظرش بوده از راه می‌رسد تا تابلوی مغازه‌اش را تعمیر کند. من هم از مغازه بیرون می‌زنم و سراغ چند زن که از خرید برگشته‌اند و هر کدام کیسه‌ای در دستشان گرفته‌اند می‌روم. از آنان درباره آداب و رسومشان برای سال نو میلادی می‌پرسم. آنان هم مثل همه ایرانیا خانه‌تکانی دارند و از اول آذرماه دست به کار می‌شوند اما اگر خانه‌هایشان نیاز به تعمیرات یا رنگ‌کاری داشته باشد، این کارهایشان را تابستان انجام می‌دهند. چیدن درخت کریسمس را هم از همان آذرماه شروع می‌کنند اما دو نفرشان می‌گویند به خاطر جنگ قره‌باغ امسال را درخت نمی‌گذارند. آنهایی که درخت تزئین می‌کنند، تا دو هفته آن را نگه می‌دارند. قدیم‌ها که درخت‌ها طبیعی بوده تا جشن «دیاراندآراج» یا «درندز» که چهل روز بعد از ژانویه برگزار می‌شود صبرمی‌کرده‌اند و درخت را می‌سوزاندند؛ چیزی شبیه چهارشنبه سوری خودمان.

هوا سرد است و از تعداد زنان کم می‌شود. من هم از آنان جدا می‌شوم و می‌روم داخل کافه‌ای کوچک که خالی است. دیوارهای کافه با عکس‌های مختلف تزئین شده است. صاحب کافه یک پسر جوان است. حسابداری خوانده و لیسانس گرفته. قصد دارد سربازی برود و تصمیم داشته بعد از خدمت به ارمنستان مهاجرت کند: «من و چند تا از دوستام برنامه داشتیم بعد از سربازی مهاجرت کنیم و بریم ارمنستان اما خب با این وضعیت اقتصادی دیگه نمیشه بهش فکر کرد. حتی دوست و آشناهایی هم که مهاجرت کرده بودن بعد از جنگ ارمنستان و آذربایجان برگشتن ایران چون وضعیت اقتصادی اونجا هم خیلی بهم ریخته‌س. من از زبون خیلیا شنیدم که بعد از مهاجرت گفتن هیچ‌جا ایران نمیشه اما آخه گرونیای ایران هم کمر آدمو می‌شکونه.»

جوان با حوصله زیاد کارش را انجام می‌دهد و درباره حال و هوای سال نو میلادی امسال می‌گوید: «امسال حال و هوای کریسمس خیلی پیچیده شده و تا جایی که می‌دونم امسال تو ارمنستان درخت نمیذارن. ایران هم همین طوره. خود ما هم درخت نمیذاریم.»

– شما امسال ارمنستان نمیرین؟

– نه. با این وضعیت دلار کسی همچین ریسکی نمی‌کنه. خیلی از فامیلای ما که تقریبا هر سال می‌رفتن هم امسال قصد ندارن برن.

– از کسب و کارت راضی هستی؟

– این کار که شغل به حساب نمیاد. یه کافه جمع و جوره. یه آب‌باریکه‌س که تا بعد از سربازی بتونم باهاش روزگار بگذرونم. اینجا هم محله شلوغی نیست که مشتری زیادی داشته باشم.

کافه کوچکی که صاحبش یک جوان ارمنی است

قهوه‌ای را که سفارش داده‌ام آماده می‌کند و دستم می‌دهد. از مغازه بیرون می‌زنم. خیابان خلوت است و بیشتر مغازه‌ها خالی‌اند. فروشنده‌ها با گوشی‌هایشان سرگرمند. کمتر ویترینی با درخت کریسمس و رنگ‌های قرمز و طلایی تزئین شده است.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

5 − 5 =