آوانگاری نوحههای قدیمی در «سنگ و سینه»
مجتبی صفایی در کتاب «سنگ و سینه» شعرهای ۲۰ نوحه قدیمی را که در آیینهای چکچکو و سینهدوری شهرستان استهبان هر سال اجرا و خوانده میشود آوانگاری و تدوین کرده است.
به گزارش عصرقائم، آواهای زیادی دور و اطراف ما هستند که عمر بعضی از آنها به چندین و چند دهه میرسد. نواهایی که بعضی از آنها فراموش و نابوده شدهاند و برخی دیگرشان هنوز که هنوز است دهن به دهن میچرخند و همچنان نفس میکشند. مجتبی صفایی هم در «سنگ و سینه» که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده، سراغ بخشی از همین ماجرا رفته است. او شعرهای ۲۰ نوحه قدیمی را که در آیینهای چکچکو و سینهدوری شهرستان استهبان هر سال اجرا و خوانده میشود آوانگاری و تدوین کرده است.
این کتاب امسال برگزیده نخستین دوسالانه «کتاب عاشورا» شد و همین اتفاق باعث شده تا با صفایی، نویسنده «سنگوسینه» گفتوگویی انجام شود که متن آن در ادامه میآید:
با شکلگیری ماجرای «سنگ و سینه» شروع کنیم، چه شد که سراغ استهبان و نوحههای قدیمیاش رفتید؟
زادگاه من استهبان است و آنجا به دنیا آمدم. از بچگی مراسمها را دیده بودم و بعد که موسیقی یاد گرفتم این دغدغه را داشتم که نتهای این آواهای عاشورایی را بنویسم. تقریبا از سال ۹۲ شروع شد که من از افرادی که از قدیم در این فضا بودند، برای انجام این کار دعوت کردم. آنها خواندند و صدایشان را ضبط کردم و بعد از مردم کمک گرفتم و صداها و آواهای زیادی را ثبت و ضبط کردم. در ادامه شروع کردم به نوشتن نتهای آنها و بعد به استادان این حوزه نتها را نشان دادم. یکی از استادان دانشگاه تهران به نام دکتر هومان اسعدی وقتی کار من را دیدند گفتند که بهتر است برای آوانگاری از یک مقاله استفاده کنم که نوشتن نت شرقی را یکسانسازی میکند. این مقاله به من کمک زیادی کرد که به صورتی بنویسم که کار آکادمیک باشد.
علاوه بر این آوانگاریها بخشهای دیگری هم در این کتاب مثل اقتباس از آیینها، نگاهی به اوضاع نابسامان موسیقی عاشورایی و… به چشم میخورد، کمی هم از این ماجرا بگویید.
من نیاز دیدم که خیلی از مطالب را به این نتها اضافه کنم. به همین دلیل به سمت کل موسیقی مذهبی ایران رفتم و ایراداتی را که بود پیدا کردم. از همین رو بخشهایی از کتاب مربوط به موسیقی مذهبی ایران است. در ادامه بخشهای دیگری هم در مورد موضوعات مختلفی که به آن اشاره کردید، ساز سنگ و… هم به آن اضافه شد. مثلا برای بخش ساز سنگ همخانوادههای این ساز را در ایران پیدا کردم و بعد هم به این رسیدم که قبلتر هم در کلیسا چنین چیزی را داشتیم. در مجموع در همه بخشها سعی کردم هم امانتدار باشم و هم دقیق. در همه مراحل کارم را با وسواس پیش بردم تا اینکه کتاب آماده و توسط سوره مهر منتشر شد.
با این اوصاف رویکرد اصلی شما از بین موارد مختلف مثل مرور تاریخ، آموزش، آوانگاری و… در این کتاب چه بود؟
اصل مطلب نوشتن نتها بود چون حدود ۲۰۰ سال است که این مراسم با شعر و ملودی یکسان به یک شکل و تنها برای همین مراسم استفاده میشود. از این نظر چنین جریانی برای من خیلی جالب بود و قصدم این بود که آوانگاری این ملودی حدود ۲۰۰ ساله و شاید بیشتر به صورت کامل و مبسوط انجام شود. در ادامه هم به ضرورت مطالبی به آن اضافه شد که در برخی موارد نقادانه یا گاهی آموزشی است. در این بین البته به نتایج جالبی هم رسیدم که قبلتر به آن اشاره نشده بود.
چه نتایجی؟
در نوشتن همین مطالب به موسیقی جنوب شرقی استان فارس و تفاوتهایی که با ردیف موسیقی دارد رسیدم. ما اغلب دوست داریم که با ردیف همه چیز را بسنجیم. مثلا از همان ابتدا سعی داشتیم تا آواها را دشتی یا شوشتری بنویسیم اما استاد اسعدی که از ایشان گفتم، تاکید کرد که اصلاچرا باید اینطور باشد؟ همیشه نیاز نیست که با ردیف همسانسازی کنید. در ادامه دیدیم که این اتفاق نتیجه خوبی هم داشت چون اصلا فواصل موسیقی جنوب استان فارس هم فواصل ردیف نیست. مثلا اگر بخواهیم دستگاه همایون را با آن بسنجیم میبینیم که نزدیک به این دستگاه است اما همایون نیست.
کمی هم از منابعی که برای شکل دادن به این کتاب سراغش رفتید، بگویید.
کل مردم آن منطقه در استهبان این آوا و شعرها را از حفظاند و از هر کسی که میپرسید فلان نوحه چطور خوانده میشود، فوری برایتان میخواند و چند بیت آن را هم از بر است. این اتفاق خوبی است که هنوز این آواها نسل به نسل منتقل میشوند و پیر و جوان آنها را حفظاند و همه بلد هستند. من هم از این فضا کمک زیادی گرفتم و خیلی برایم جالب بود. ضمن اینکه در تاریخچه شکلگیری این اثر با حدود ۱۵ نفر از افراد کهنسال آنجا صحبت کردم و از همه مهمتر یکی از سردستههای مراسم سنگزنی بود که بسیار پا به سن گذاشته بودند و به سختی صحبت میکردند. با ایشان هم مصاحبه مفصلی داشتم که کمک زیادی به من کرد.
فکر میکنم که در زمینه این شکل از آوانگاری هم منابع مکتوب کمی وجود دارد، درست است؟
بله، جدا از منابع میدانی، منابع و آثار خیلی کمی در این حوزه بخصوص به شکل کتاب و مکتوبات وجود دارد. در اول کتاب هم توضیح دادم؛ هر کس سراغ موسیقی نواحی میرود به موسیقی مذهبی خیلی کمتر میپردازد و کسانی هم که به موسیقی مذهبی میپردازند، از نظر آوانگاری بیشتر سمت تعزیه میروند. از همین رو جای خالی تحقیق روی نوحههای قدیمی خیلی مشخص بود. قبل از این کتاب اثری بود که در آن نوحههای قدیمی تهران را جمعآوری کرده بودند و آقای متین رضوانپور هم در این زمینه اثری را ارائه داده که آن هم مربوط به نوحههای ایران است. وگرنه در کل این پرداخت خیلی کم است و نوحههای دستنخوردهای که روی آنها کار نشده و در معرض نابودی و فراموشی هستند، خیلیاند. مثل نوحههای بکر استان فارس که هیچ کاری روی آنها صورت نگرفته و برخی از آنها از بین رفتهاند.
پرداخت به نوحههای قدیمی به این صورت میتواند به کمک نوحههای امروز هم بیاید؟
ما در نوحههای امروز متاسفانه ضعفهای زیادی داریم. در خیلی از موارد از نظر شعر، ریتم و فواصل شأنیت نوحه حفظ نمیشود و کسانی که میکروفون در دست دارند از موسیقی بیاطلاعاند. خدا کند این کتاب و آثاری را که در این فضا وجود دارد کسی بخواند و دنبالش باشد. همچنین اگر بخواهیم در این حیطه کار کنیم، هنوز خیلی جا دارد. مثلا یکی از طرحهایی که در ذهن داشتم این بود که برای کمک به مداحان عزیزی که تازه وارد این فضا شدهاند، آموزشهایی را بگذاریم و با شعرهای مذهبی امام حسین(ع) برای آنها ردیف تعیین کنیم. در واقع ردیف را برای آنها ساده کنیم، این میتواند آموزش خوبی برای این گروه باشد.
علاوه بر بحث نوحهها و مرور تاریخی این جریان، بخشی با عنوان فیگورهای جسمانی و رقصهای آیینی و عبادی هم در کتاب شما وجود دارد. چه شد که سراغ این بخش رفتید؟
این بخش از بحث موسیقی مذهبی فاصله میگیرد. از قدیمالایام و حتی ماقبل تاریخ همیشه بخشی از مراسمهای مذهبی با حرکات مختلف همراه بوده است، جریانی که روی سفالینههای باستانی هم نقششان کشیده شده است و در این کتاب هم عکسشان هست. از همان زمان هم همیشه مردها این بخش را انجام میدادند. بکرترین چیزی که میتوان در این فضا به آن پرداخت بحث رقصهای محلی است. زمانی که اسم رقص میآید شاید خیلیها موضع بگیرند یا یاد فضای دیگری بیفتند اما در این بخش میشود فرهنگ ایرانی را دید و خیلی جای پژوهش دارد. مثل رقصهای کردستان و شرق ایران سمت سیستان و بلوچستان و…. .
در آخر از انتخاب عنوان این کتاب بگویید؛ چرا «سنگ و سینه»؟
سنگ همان چکچکو است که در استهبان اینطور خوانده میشود. همچنین در خراسان مراسم سنگ و سینه برگزار میشود که در طول آن هر دو را با هم اجرا میکنند؛ این مراسم در استهبان هم انجام میشود و به آن سنگ و سینه میگویند؛ عنوانی که از آن برای کتاب استفاده کردم هم به این جریان برمیگردد.
برچسب ها :شعر، تدوین، آوانگاری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0