ضرورت وجود مرکز و سند الگو مثل اکسیژن برای حیات انسان است
عضو اندیشکده معنویت مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: بعد از انقلاب اسلامی، در سیر تکاملی انقلاب و تثبیت نظام، مقام معظم رهبری به این فکر افتادند حالا که از مرحله انقلاب و نظام سازی عبور کردیم در مرحله تشکیل دولت و جامعه اسلامی و اینکه در گام دوم انقلاب اسلامی قرار داریم بالاخره باید به سمت تمدن سازی برویم به همین دلیل بحث تمدن نوین اسلامی در قالب سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شد.
به گزارش عصرقائم، حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو اندیشکده معنویت و هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتوگویی تفصیلی به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز الگوی پیشرفت طی یک دهه گذشته پرداخت و گفت: ضرورت مرکز و سند الگو مثل هوا و اکسیژن برای ادامه حیات است. نداشتن الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مساوی با مرگ سیاسی اجتماعی همه جانبه است. ما در شرایطی قرار داریم که باید سند الگو داشته باشیم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
*با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم می دانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانه ای در این زمینه وجود دارد یا اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف ملاک بوده است؟
هویت ایرانِ اسلامی بر اساس یک فرهنگ ملی، بنا شده که ارزشهای گوناگون انسانی در آن متجلی است. اسلام ضلع بسیار بنیادی و اساسی این هویت است که مبتنی بر شاکله خاصی است. این شاکله خاص یعنی جهانبینی، ایدئولوژی یا به بیانی مکتبی که در ساحتهای بینشی، گرایشی و کنشی مبتنی بر اسلام است. نکته اینجاست که مسئله توحید گرایی و عدالت خواهی در ایرانی بودن وجود داشته و دارد به عبارت دقیقتر اعتقاد به خدای واحد و قهار پیش از اسلام هم وجود داشت. اما اسلام که آمد به توسعه و تعمیق مفاهیم مذکور را بر اساس معارف، آموزهها و گزارههای اسلام قرآن و عترت اهتمام ورزید و مفهوم عدالت و توحید با اسلام ارتقای همه جانبه یافت. به بیان دیگر اگر در ایران پیش از اسلام خطاها، لغزشها، کاستیها و ناراستیهایی وجود داشت، با آمدن اسلام پیرایش شد.
اسلام با فرهنگ ملی و ارزشی ایران دو کار کرد. پیرایش و آرایش. کار اول پیرایشی، تهذیبی یا سلبی بود. در ساحت آرایشی هم حقایق و معارفی تزریق کرد. در مجموع ایران یک هویت واحدی پیدا کرد. هویت واحدی که در اسلامی و ایرانی بودن نه تنها مانعالجمع نیست ، بلکه اسلامیت و ایرانیت شناسنامه وجودی و اصلی کشور ما را تشکیل میدهد. در جریان بعد از انقلاب اسلامی هم با یک تئوریهای چهارگانه متوجه بودیم که در یک بازههای زمانی مختلف مطرح میشد. یک بازه زمانی تئوری اسلام – اسلام (حذف ایران)، ایران – اسلام (تقدم ایران و تأخر اسلام)، ایران – ایران (حذف اسلام) و اسلام – ایران (تقدم اسلام بر ایران). هر چند که از نظر واژگانی در نظریه چهارم ، اسلام بر ایران تقدم دارد، لکن در واقع و حقیقت ساختار، بافتار و هویت انفکاک ناپذیر پیدا کرده است. در قرون متمادی به خصوص بعد از انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این مهم ثابت شده است که اساساً اسلام و ایران تعارضی با همدیگر ندارند ،که مثلاً بگوییم اسلام یک چیز است و ایران یک چیز دیگر. به لحاظ مبنائی که مقام معظم رهبری تحت عنوان الگوی اسلامی ایرانی مطرح کردند، از حیث حقیقی بنا بر تفاوت میان اسلامی بودن و ایرانی بودن نیست. نکته اینجاست که در مقام تحقق قرار است الگوی «اسلامِ اجتماعی» در جغرافیای طبیعی و انسانی تحقق پیدا کند. بنابراین، به نوعی همان بحث ظرف و مظروف است.
اسلامِ اجتماعی، توحید اجتماعی دارد. عدالت و امامتش اجتماعی است، نبوت اجتماعی است؛ معادش هم اجتماعی است . یعنی همه اصول اعتقادی ما صِبغه اجتماعی پیدا میکند. به همین معنا وقتی بر اخلاقِ اسلامی جامع متمرکز میشویم، مقصود اخلاق اجتماعی است. یعنی بعد فردی آن سر جای خودش(براساس آموزه ها و گزاره های اخلاقِ فردی) و بعد اجتماعی هم سر جای خودش (براساس آموزه ها و گزاره های اخلاقِ اجتماعی) است. در عین حال بعد فردی امتداد اجتماعی یافته و بعد اجتماعی اش نیز آثار فردی دربردارد. معنویت و فقه هم همین گونه است. فقه از فقه فردی خارج میشود و تبدیل به فقه اجتماعی میشود. فلسفه و عرفان اسلامی هم میتواند امتداد اجتماعی داشته باشد. وقتی الگو یا مدل به میان میآید، باید در چارچوب خاص خودش، تعین و تشخص و تحقق پیدا کند ، پس ناچاریم همه اقتضائات جغرافیای طبیعی و انسانی این کشور در کنار دیانت و اسلامیت را لحاظ کنیم.
میخواهیم نظریه چهارم اسلام – ایران را با آن تبیین و تعریفی که عرض کردم از مقام تعریف و تئوری یا انتزاعی به شکل انضمامی در زمین تحقق بخشیم. اگر قرار است ایران بشود “امالقری” یا “مدینه فاضله اسلامی” باشد، مسئله پیشرفت باید در همه جوانب، ساحات و سطوح در کشور پیاده شود. ما عراق و عربستان و مالزی و مصر و لبنان نیستیم، ما ایرانیم. ایران جغرافیای خاص خودش را دارد و به لحاظ طبیعی و انسانی هم از سایر کشورها متفاوت است.
ما در احکام اسلامی هم این را میگویم. مثلا همین نماز و روزه خیلی وقتها به اقتضائات انسانها معطوف میشود. بیماری یا سلامتی، سن و در سفر بودن یا نبودن در اجرا و مقام تحقق یا اقامه نماز نقش بازی میکند. این سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که در ایران به یک ترتیب و بعدها و در کشورهای دیگر به صورت دیگر به نوع دیگری قرار است پیاده شود. قرار است دیگران هم از این الگو استفاده کنند.
ممکن است کسی با استناد به بیانات رهبری مبنی بر مراحل پنجگانه انقلاب، نظام، جامعه، دولت و تمدن نوین اسلامی از ما بپرسد که آیا مدعیات خود را در کشورتان عملیاتی کردید؟ ما میگوییم بله. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، یعنی پیاده کردن همه ظرفیتهای اسلام در این ظرف جغرافیای طبیعی و انسانی با همه اقتضائات خودش.
*اسلامی – ایرانی یا ایرانی – اسلامی، تفاوت در چیست؟
اگر این مبنا را بپذیریم که ایرانی بودن و اسلامی بودن در یکدیگر مندرج و بصورت اندماجی است، تفاوتی بین این دو وجود نخواهد داشت. هویت اصلی ما ایرانی اسلامی است، چرا که هویت اسلامی با ایرانی بودن، ملیت و وطن دوستی تعارض ندارد، بلکه خود انگیزهبخشی میکند.
اگر بخواهیم ایران را با طیفها، طبقات و عقاید مختلف ببینیم، بُعد ملیت و عام بودن چشمانداز ایرانی – اسلامی از اسلامی – ایرانی بیشتر است. به هر حال بین برخی از اقشار و طبقات اجتماعی حساسیتهای خاصی وجود دارد. حتی کسانی که معتقد به اسلام هستند، برداشتهای خاصی از اسلام دارند. به هر حال در معرض برخی آفات و آسیبها و تهاجمات مثل مسئله پانایرانیسم در برابر پانعربیسم هم هستیم. عدهای در زمان طاغوت تلاش میکردند وانمود کنند که اسلام یک دین عربی است و تا امروز هم این افراد تلاش میکنند که حضرت محمد (ص) و ائمه علیهم السلام را عرب جا بزنند. به نظرم، وقتی ما با چنین شبهاتی مواجه هستیم، اگر بگوییم با چشمانداز ایرانی – اسلامی نگاه کنیم، دفع دخل مقدر هم انجام دادهایم ، یعنی توهم تنافی را هم دفع میکنیم.
به شخصه معتقدم، اسلامیت-ایرانیت یعنی الگویی که محتوایش از اسلام است. قالب اجرایی و تحققی متناسب با اقتضائات کشوری به نام ایران است.
*ماهیت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ آیا یک کلاننظریه یا گفتمان فراگیر اجتماعی یا یک نقشه راه است؟
به نظرم نه کلان نظریه است نه گفتمان اجتماعی، بلکه فراتر از همه اینهاست. نقشه راهی کلان است، برای کشوری که میخواهد رشد متوازن و متعادل داشته باشد. یعنی در زمینه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزش و پرورش پژوهش، سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی یا بهداشت تن و روان و ابعاد وجودی دیگر انسان همزمان و عادلانه رشد کند و این رشد کاریکاتوری نباشد. در واقع عدالت در آنجا مرکز ثقل باشد. عدالت اجتماعی در تمام جغرافیای طبیعی ایران اگر باید عدالت اجتماعی به طور یکسان با بار معنایی خودش تحقق پیدا کند، نیاز به الگو دارد و الگو میشود آن نقشه راه.
اگر نظام و دولت ما میخواهد درست پیشرفت کند. اسلامِ ناب، اسلامِ قرآن و عترت، اسلامِ کتاب و سنت ، همان اسلامی که امام خمینی (ره) از آن سخن به میان آورد و در کلام و کردارش بدان توصیه می کرد، باید مبتنی بر عدالت اجتماعی با جهتگیریها خاص باشد. جهتگیریهایی به نفع محرومین، پابرهنگان و مستضعفین. بنابراین دولتها به یک نقشه راه نیازمندند، نقشهای که برای بودجهریزی و عملیاتی کردن تمام سیاستهای حوزههای آموزشی، اقتصادی، سیاسی و غیره راهنما باشد.
این نقشه راه کلان باید یک مولد داشته باشد. مولدش در همین تولید علوم انسانی – اسلامی تجلی خواهد کرد. چه بسا علوم انسانی – اسلامی ، مقدم بر آن نقشه راه است. علوم انسانی – اسلامی نیز مُبَدِلی دارد که آن را از حالت انتراعی درآورده و انضمامی اش میکند تا متناسب با اقتضائات کشور ما بتواند آن را محقق کنند.
این نقشه راه میتواند تبدیل به گفتمان یا یک نظریه کلان و کلان نظریه شود. اگر نقشه راه گفتمانسازی نشود و بر آن اساس یک سند راهبردی طراحی نشود، قابلیت اجرایی پیدا نخواهد کرد. در حقیقت یک نقشه راه و طرح کلی و کلان، جامع و فراگیر داریم که در این نقشه راه باید کلان نظریهها، سندهای راهبردی و گفتمانها وجود داشته باشد. یکی از کارهای خوب مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این بود که در ابتدا تصمیم گرفت الگوی اسلامی ایرانی را بدل به گفتمان عمومیکند.
گفتمان در میان نخبگان و فرهیختگان. حتی تلاشهایی برای نفود در دایره جوانان نیز در این زمینه انجام شد، زیرا تا جامعه نقشه راه و بازههای زمانی عملیاتی اجرایی باور نکند، تحقق آن نقشه امکانناپذیر است.
نقشه راه و طرح کلی یا الگویی که قرار است کشور را از وضع موجود به سمت وضع مطلوب ببرد، باید دائماً در حال روزآمدسازی باشد ، یعنی هر بار در هر بازه زمانی، باید نو به نو شود. طرحی که درانداخته میشود؛ طرحی نوشونده، پویا، پایا و بالنده است. این مهم قطعاً به ایدهسازیها، گفتمانسازیها، جریانسازیها و کلاننظریهها نیاز دارد. تا تبدیل به سند راهبردی که الان هم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در حال انجام چنین کاری است، شود. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در مسیر تبدیل به یک سند کلان راهبردی است ، تا الگوی کامل و تمام عیار پس از تبادل آراء و استفاده از نظرات اندیشمندان صورت گرفت و پخته شد، فردا روزی جهت عملیاتی شدن به مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی و دولت و سایر دستگاهها ابلاع خواهد شد.
*نسبت سند الگوی پیشرفت با تمدن نوین اسلامی چیست؟
ابتدائا در قرون سوم و چهارم یک تمدن اسلامی شکل گرفت و داشتیم که اگر اشتباه نکنم در قرن پنجم و ششم دوران طلایی داشت. این دوران در نهایت سیر نزولی پیدا کرد. بعد از انقلاب اسلامی نیز مقام معظم رهبری به این فکر افتادند حالا که از مرحله انقلاب و نظام سازی عبور کردیم در مرحله استقرار قرار داریم ، بالاخره باید به سمت تمدن سازی برویم ، به همین دلیل بحث تمدن نوین اسلامی در قالب سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شد.
واژه نوین در این عبارت یعنی این تمدن باید “ارزشگرا” باشد و رو به سوی تحقق “حیات طیبه” داشته باشد و همه نیازهای مادی و معنوی و دنیوی و اُخروی را پاسخ دهد. پیشرفت باید در همه عرصهها، متناظر به تمامی نیازهای طبیعی، غریزی، فطری و فردی و اجتماعی انسانها، قابل تعریف و تحقق باشد. تمدن نوین اسلامی یعنی نوعی تمدن که با ماهیت اسلامی و هویت مکتبی و متناظر با اقتضای زمان در برابر تمدنهای جهانی امروز که قرار بگیرد و به لحاظ نظری و عملی قدرت تثبیت و دفاع از خودش را داشته باشد. اگر نگاه تمدنی در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت وجود نداشته باشد، نوعی تعارض و تضاد اتفاق میافتد، چرا که الگو از ماهیت مشترکی با تمدن نوین اسلامی برخوردار است. به استناد اسناد بالادستی، نوعی تقرب متعالی بین الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت و تمدن نوین اسلامی وجود دارد. نگاه سند الگوی اسلامی – ایرانی، پیشرفت تمدنی است، محدود و موقتی نیست. تمدنی بودن به این معنا نیست که قابلیت بازسازی، غنیسازی و بهینهسازی و قابلیت بازنگری و بازنگاری در آن وجود ندارد. مقام معظم رهبری یک بار این سند را مشاهده کردند و دستور دادند که بروید این سند را به میدان بیاورید تا همه دانشمندان و نخبگان از اقشار مختلف ببینند و نظر بدهند. دستور رهبری این بود که آن چیزی که من میخواهم بیرون نیامده است. مرکز هم تمام تلاشش را کرد تا در راستای این خواسته رهبری معظم انقلاب حرکت کند و تا اندازه موفق بوده است. هنوز این امکان وجود دارد که در مقام تحقق خلاها، کاستیها و ناراستیهایی وجود داشته باشد که امیدواریم با همین نگاه تمدنی بازسازی و بهینهسازی و غنیسازی شود.
*«پیشرفت» در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چه تفاوتی با مفاهیم بدیلی مثل توسعه دارد؟
بین پیشرفت و توسعه با تبیین اسلامی آنچنان تفاوت مبنایی وجود ندارد، البته این مشروط به آن است که صرفا واژه توسعه را با بار اسلامی اش نظر بگیریم و منظورمان مصداقهای تحققیافته جهانی نباشد. در غیر این صورت، یک شبکه عنوانی و معنونی، مفهومی و مصداقی در جهان امروز تحقق پیدا کرده است و از واژه توسعه استفاده ابزاری میکند. مثلا جهان را به توسعه یافته، کمتر توسعهیافته و توسعه نیافته تقسیم کردهاند. به عبارت دیگر توسعه در این چشمانداز یک معنای سکولار دارد، این در حالی است که پیشرفت معنای جامعی دارد؛ که ابعاد وحیانیت، دینی و ارزشی بودن و آرمانی بودن دارد. با عنایت به این معنای تحقق یافته در دنیای امروز، پیشرفت همه مزایا و محاسن و نقاط قوت توسعه را دارد، اما توسعه همه آنچه که در معنا و مصداق پیشرفت وجود دارد را ندارد. به بیان دیگر توسعه امروز بیشتر معنای کمی پیدا کرد و با «عقلانیت ابزاری» در ارتباط است، اما پیشرفت فقط معنای ابزاری ندارد، بلکه یک عقلانیت جامعی است که شامل عقلانیت وحیانی و انسانی هم میشود.
در نتیجه پیشرفت در برگیرنده و تأمینکننده نیازهای انسانی و مادی، معنوی و دنیوی، و فردی و جمعی است.
بنابراین در پیشرفت با سه عنصرِ منظومه ای و بههمپیوسته معنویت، عدالت و سیاست و مدیریت جامعه با نقطه کانونی قدرت مواجه هستیم، در حالی که در توسعه فقط به بعد قدرت و سیاست تمرکز میشود ، به همین دلیل با خلاءهایی همراه بوده است.
در ایران هم در یک بازه زمانی بعضی میگفتند توسعه مساوی با عدالت است و تاکید داشتند باید به دنبال توسعه باشیم. این عزیزان انتقاداتی که به مدل توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتیم را برنمیتابند. دیدگاه مقام معظم رهبری این بود که ما باید عدالت را بدل به گفتمانِ ساری، جاری و مسلط روی توسعه کنیم به همین دلیل ایشان واژه پیشرفت را به لحاظ واژهگزینی انتخاب کردند. انتخابشان هم معنادار بود. خودشان هم علت گزینش این واژه، معنا و تفسیر آن را بیان کردند.
*با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند سند الگو وجود داشت؟
به نظرم همه اسناد باید ذیل سند الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت تعریف شود و تحقق پیدا کنند. هر چند که بسیاری از آنها تقدم زمانی داشته باشند. چرا که در حوزههای مختلف مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی و … نیاز بود که سندهای راهبردی داشته باشیم. اما سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ناظر به یک جایگاه خاصی نیست. بسیاری از اسناد بالادستی ما مثلاً مربوط به وزارت علوم یا وزارت آموزش و پرورش است. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اما از چنان جامعیتی برخوردار است که همه اضلاع و ابعاد و سطوح مختلف یک جامعه نظام اسلامی را در برمیگیرد.
وقتی مقام معظم رهبری پیشنویس سند را پذیرفتند و تصویب شد، این مسئله باید در درون خود سند الگو تعریف شود که سایر الگوها متناظر با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تعریف شوند. این سند نباید حالت جزیرهای داشته باشد. باید چتری باشد که سایر اسناد دیگر را زیر خودش بگیرد .
تاکنون تجربه تمام عیار حکومتی نداشتیم. تجربه انباشتهای که بخواهیم از آنها استفاده کنیم. این عدم تجربهگری انباشته و بینشها و نگرشها و کنشگریهای متفاوت دولتها باعث شد که مقام معظم رهبری برای رهبری دقیق انقلاب و صدمه ندیدن نظام، ایده و فرمان دهند تا کشور سردرگم نشود. خیلی هم خوب بود ضرورت هم داشت، اما ضرورت الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت یک ضرورت همهجانبه و همیشگی است.
*جایگاه مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در ساختار مدیریتی کشور کجا است؟
مرکز الگو مثل خود الگو، یک سیستم مستقل که به قول معروف بتوانند یک جایگاه منحصر به فرد سیستمی داشته باشد، نیست بلکه مثل خون در بدن ساری و جاری است. سند باید جایگاه کلان و نقش محوری داشته باشد. نقش این مرکز در مرحله تدوین سند الگو “تدوین الگو ” بود اما ممکن است در مرحله اجرا نقشش تغییر کند.
*فلسفه وجودی، ضرورت یا عدم ضرورت تهیه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خصوصا در آغاز دهۀ پنجم انقلاب اسلامی چیست؟
ضرورتی اجتنابناپذیر است. به جایی رسیدهایم که باید سند الگو داشته باشیم. اگر نداشته باشیم هم آنچه تاکنون اتفاق افتاده مخدوش میشود، هم آنچه که باید اتفاق بیفتد، اتفاق نمیافتد. ضرورت این سند و این مرکز مثل هوا واکسیژن برای ادامه حیات است. نداشتن الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مساوی با مرگ سیاسی – اجتماعی همه جانبه است. ما در شرایطی قرار گرفتهایم که باید این الگو را داشته باشیم.
*ضمانت اجرای سند الگو چیست؟ و چه اقداماتی پیشبینی شده که سند الگو به دیگر سرنوشت اسناد برنامهای دیگر کشور مبتلا نشود؟
مسؤولان اجرایی نظام و همه مسؤولان در قوای سهگانه باید به اصل و تمام اجزا و ساحتهای سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باور داشته باشند. باور به این سند باید چیزی شبیه به اعتقاد و التزام به قانون اساسی، التزام عملی به ولایت فقیه و ایرانی بودن باشد. فکر میکنم الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت باید به معیار گزینش مسئولین بدل شود. هر چند که ممکن است اختلافنظرهایی وجود داشته باشد، چرا که این سند وحی منزل نیست، اما متولیان و مجریان باید به اصول اساسی این سند ایمان و باور داشته باشند، چون قرار است در متن جامعه پیاده شود و بسترساز تمدن نوین اسلامی باشد. اگر قرار است دولتی اسلامی شکل بگیرد، طبعا مجری و متولی باید به دولت اسلامی ایمان داشته باشد تا نقضِ غرض اتفاق نیفتد. ضمانت اجرای سند الگو هم قانون اساسی و باور و التزام عملی به آن در همه ساحات و سطوح است.
*ماهیت و حیات دوگانۀ مادی و انسانی یا مادی و معنوی انسان، چگونه در سند الگو دیده شده است؟
معنویت و عدالت، در تکامل و تعامل بهم پیوسته فرهنگ اسلامی ایرانی ماست. معنویت منهای عدالت و عدالت منهای معنویت نداریم. عدالت منهای معنویت اصلا امکانپذیر نیست. معنویت پایه، اساس و اصل عدالت است.
معنویت یک معنای عام، کلان و تعمیم یافته برایش داریم که فقط در نماز و روزه و عبادت حیات فردی نیست، بلکه در تمام شئون حیات دینی تعمیم پذیر است. معنویت متعالیه هم اگر بخواهد در عالم خارج تحقق پیدا کنند در ضمن، عدالت اجتماعی تحقق پیدا میکند. مانند این نگاه باید در معنا و مصداق معنویت تحقق یابد که وقتی امام معصوم در باغ کار میکرد و فردی از امام سوال کرد اگر الان و در این حال از دنیا برویم، در چه حالی از دنیا رفتهاید؟ امام باقر (ع) فرمود اگر الان از دنیا بروم در حال عبادت از دنیا رفته ام. یا در روایات است که قطره عرقی که از جبین یک کشاورز در حین کشاورزی به زمین میریزد، مانند خون شهید است؛ یا مثلا در عرصه خانواده تعامل و همکاری بین زن و شوهر، ثواب زیادی دارد. با معنویت باید با این دید نگریسته میشود. به هر حال معنویت جان مایه عدالت، عدالت هم تحققبخش معنویت است. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منهای عدالت و معنویت یعنی یک الگوی توخالی.
اندیشکده معنویت تأسیس شد تا روی این موضوع بسیار مهم تعمیم معنویت و تزریق و اشراب آن در همه مواضع و موضوعات الگو کار کند. نمیتوانیم الگویی طراحی کنیم که فقط به نیازهای دنیوی نگاه داشته و نیازهای معنوی را نادیده بگیرد یا به نیازهای معنوی بنگرد و نیازهای مادی را فروگزارد، اساسا دوگانه انگاری معنویت و مادیت و مادیت و معنویت در قرائت جامع اسلامی یا اسلام ناب نخواهیم داشت. الگو باید به همه نیازها نگاه متوازن و معقول داشته باشد. در آزادی اجتماعی هم استاد شهید مطهری تعبیری دارد که حاکی از گره خوردن آزادی اجتماعی با آزادی معنوی است. نمیتوان آزادی بیان، سیاسی، مدنی و اجتماعی و اقتصادی وجود داشته باشد . اما آزادی معنوی وجود نداشته باشد ، چرا که بدل به استبداد میشود. آزادیهای اجتماعی در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید با آزادی معنوی پیوند بخورد تا جامعه صدمه نبیند. این موضوع در سند الگو به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0