مولود نیمهشعبان در حالت سجده شهید شد
مادر ۸۰ ساله شهید سیدمهدی سیادت این بار همراهمان شد و از فرزند شهیدش برایمان روایت کرد. از روزی که سیدمهدی همزمان با نیمهشعبان پا به خانه سیادتها گذاشت و از همین رو مادر نام «مهدی» را برای او انتخاب کرد، گویی از همان ابتدا نظرکرده اهل بیت (ع) بود. اهل درس و علم بود و زمانی که در تردد بین جبهه و خانه بود در دانشگاه ثبتنام کرد. اما فرمان امام مبنی بر حضور حداکثری در جبهه او را به دانشگاه جبههها روانه کرد و در نهایت ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳ با شهادت فارغالتحصیل شد!
به گزارش عصرقائم، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: روایت «هاجر نادعلیزاده» مادر شهید را پیش رو دارید.
ولادت امام زمان (عج)
من متولد سال ۱۳۲۰ هستم. سال ۱۳۴۱ ازدواج کردم و شش پسر و سه دختر داشتم. از میان پسرها سیدمهدی به شهادت رسید. متولد ۲۰ اردیبهشت سال ۴۵ در تهران بود. به خاطر همزمانی تولدش با ولادت امام زمان (عج) نامش را مهدی گذاشتیم. همسرم در شرکت ذوبآهن کار میکرد. همیشه هم حواسش به نانی که به خانه میآورد، بود.
سوره جمعه
سیدمهدی از همان کودکی به همراه من و پدرش به مسجد میرفت و اهل نماز بود. اولین مرتبهای که داشت وضو میگرفت به او خیره شده بودم. سن زیادی نداشت. گفتم سیدمهدی وضو را از کجا یاد گرفتی؟ گفت وقتی بابا داشت وضو میگرفت نگاهش کردم. اهل خواندن قرآن و حفظ سورههای قرآنی بود. همرزمش محمد شیرپور تعریف میکرد: یکبار که مشغول پاک کردن تیربار بودم، سیدمهدی پیشم آمد. خیلی خوشحال بود. گفتم مهدی! کیفت کوک است؟ خندید و گفت آخرش سوره جمعه را حفظ کردم!
صدام رئیسجمهور!
پسرم بسیار به درس و تحصیل علم علاقه داشت. درسش را ادامه داد و در رشته فیزیک دانشگاه مشهد قبول شد. همان دوران که دانشگاه قبول شد جبهه بود. به او گفتم حالا که دانشگاه قبول شدهای دیگر به درست برس! جبهه بس است! گفت همانطور که نماز و روزه برایمان واجب است، جبهه رفتن هم تکلیف است و باید به تکلیف عمل کنیم. وقتی امام دستور دادند که جوانان به جبهه بروند، لحظهای تعلل نکرد و راهی شد.
پسرم همراه با دوستش سیدمحمدحسن مرتضوی در دانشگاه شرکت کردند و با هم قبول شدند. برای مرحله دوم، از جبهه مرخصی گرفتند و برای امتحان آمدند. مرحله دوم نیز قبول شدند. آن زمان شایعه شده بود کسانی که جبهه میروند بچه تنبلهایی هستند که برای فرار از درس و امتحان به آنجا میروند. اما پسرم و دوستش عهد کردند که اگر میخواهیم موفق شویم، باید در بهترین دانشگاه و رشته باشد. سید محمدحسن در رشته زبان و سیدمهدی در رشته فیزیک دانشگاه مشهد قبول شد و طبق قول و قرار با دوستش بعد از قبولی به جبهه رفتند. گویا یک نفر پیش سیدمهدی آمده و گفته بود شما که رشته مهمی مثل فیزیک قبول شدید، بهتر است که درستان را بخوانید! پسرم هم گفته بود من بروم دانشگاه درس بخوانم که رئیسجمهورم بعدها صدام بشود؟ هرگز! اول باید تکلیف جنگ را یکسره کرد! پسرم تیرماه ۱۳۶۲ از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در سه مرحله به مدت ۳۲۶ روز در جبهه حضور داشت. پسرم در آخرین مأموریتش به عنوان کمک آرپیجی زن نقش ایفا کرد و سرانجام ۲۴ اسفندماه ۱۳۶۳ در شرق دجله در عملیات بدر به شهادت رسید.
لباس سفید شهادت
آخرین باری که پسرم میخواست به جبهه برود مشغول کوتاه کردن موهای برادرانش بود. گفتم پسر! چقدر ذوق و شوق داری؟ گفت مگر نمیدانی میخواهیم برویم خط؟ او رفت و شهید شد. یکی از همرزمانش برایم از نحوه شهادت سید مهدی اینطور روایت کرد که من و سید مهدی با هم در عملیات بدر همرزم بودیم. در میانه عملیات گلوله تانکی به پشت سر ما اصابت کرد. وقتی غبار حاصل از انفجار خوابید، نگاه کردم دیدم سر سیدمهدی ترکش خورده و چند قدم آن طرفتر به حالت سجده افتاده و به شهادت رسیده است.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0