کد خبر : 125381
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 29 نوامبر 2018 - 8:10
-

در موبایل شوهرم راز هووی پنهانی ام را فهمیدم

در موبایل شوهرم راز هووی پنهانی ام را فهمیدم

به گزارش قائم آنلاین، شوهرم شب ها دیر به خانه می آید و حالا فهمیده ام که او علاوه بر زنان غریبه دختر دایی بیوه ام را نیز به عقد موقت خود در آورده است.  زن ۲۸ ساله ای به نام لعیا  با چشمانی اشکبار صندوقچه اسرارش را مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کاظم

به گزارش قائم آنلاین، شوهرم شب ها دیر به خانه می آید و حالا فهمیده ام که او علاوه بر زنان غریبه دختر دایی بیوه ام را نیز به عقد موقت خود در آورده است.

 زن ۲۸ ساله ای به نام لعیا  با چشمانی اشکبار صندوقچه اسرارش را مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد گشود و در حالی که بیان می کرد با خیانت های همسرم دیگر این زندگی در آستانه فروپاشی قرار دارد در تشریح قصه تلخ زندگی اش گفت: تحصیلات مقطع دبیرستان را به پایان رسانده بودم که شبی مادرم با لبخندی زیبا ماجرای خواستگاری «امین» را پیش کشید او پسردایی ام بود و من شناخت نسبی از اعمال و رفتارش داشتم.

«امین» بیشتر اوقاتش را با دوستانش می گذراند و با این که ۲۳ سال داشت هنوز از جیب پدرش خرج می کرد به همین دلیل برای ازدواج با او تردید داشتم اما به دلیل رفت و آمدهای فامیلی و اصرار پدر و مادرم به این که امین بعد از ازدواج سر به راه می شود! بالاخره پای سفره عقد نشستم و عشق و قلبم را به او هدیه کردم هر روز شدت علاقه ام به امین بیشتر می شد به طوری که احساس می کردم او مرا سوار بر اسب خوشبختی به آرزوهایم می رساند اما گویی سرنوشت من به گونه دیگری رقم خورد چرا که در طول یک سال دوران نامزدی او نه تنها سر به راه نشد بلکه خلافکاری ها و رفیق بازی هایش شدت گرفت آرام آرام امیدم را برای ادامه زندگی با امین از دست می دادم که باز هم پدر و مادرم باعث شدند که من دلسرد نشوم. مادرم می گفت او هنوز خیلی جوان است وقتی وارد زندگی مشترک شود و بار مسئولیت خانواده را به دوش بکشد دست از رفتارهای نامتعارفش برمی دارد و به زندگی عاقلانه و عاشقانه باز می گردد.

خلاصه با خواست دایی، جشن عروسی باشکوهی برگزار کردیم و بدین ترتیب زندگی مشترک ما زیر یک سقف آغاز شد اما نه تنها هیچ تغییری در رفتارهای زشت و رفیق بازی های همسرم صورت نگرفت بلکه او همواره مرا با زور و تهدید به منزل پدرم می فرستاد تا با دوستانش خوش بگذراند وقتی بعد از چند ساعت به خانه باز می گشتم بوی مواد مخدر Drugs و مشروبات الکلی آزارم می داد و من مجبور بودم ساعت ها وقتم را برای تمیز کردن لوازم آلوده و جمع آوری بساط مواد مخدر صرف کنم با وجود این همسرم هیچ گاه حرمتم را نگاه نمی داشت به طوری که کتک کاری های وحشیانه، تنها پاسخ اعتراض هایم بود او می گفت اگر کسی از این ماجراها مطلع شود یا به خانواده ام چیزی بگویم روزگارم را سیاه می کند ولی من سنگ صبوری جز خانواده ام نداشتم وقتی موضوع را برای مادرم بازگو کردم، او گفت: «داشتن فرزند، امین را به زندگی باز می گرداند و سر به راه خواهد شد!» اما وقتی مدت طولانی گذشت و باردار نشدم نزد پزشک Doctor رفتم که مشخص شد استفاده بی رویه از مشروبات الکلی یکی از عوامل اصلی باردار نشدنم است خلاصه برای آن که امین به درمان خودش بپردازد مجبور بودم در برابر همه رفتارها و خلافکاری هایش سکوت کنم تا این که شش سال بعد پسرم به دنیا آمد و برق شادی در چشمانم درخشید ولی این روزها نیز دوام چندانی نداشت چرا که احساس می کردم امین دیگر هیچ توجهی به من ندارد و حتی خنده های شیرین فرزندم را نیز نمی بیند. او همچنین برخی شب ها به منزل نمی آمد و مرا تا صبح چشم انتظار می گذاشت آن جا بود که با بررسی تلفن همراهش متوجه شدم امین نه تنها با زنان غریبه در فضای مجازی ارتباط دارد بلکه تعدادی از آن ها بویژه دختردایی ام که دختر عمویش بود را نیز برای مدت کوتاهی به عقد موقت خودش در می آورد.

وقاحت همسرم پس از این رفتارهای خیانت بار تا جایی رسید که مقابلم ایستاد و در حالی که سیلی محکمی به گوشم نواخت، گفت: «دوستانم را به زندگی با تو ترجیح می دهم!» و …

شایان ذکر است به دستور سرگرد سیدقدیر حسینی (رئیس کلانتری کاظم آباد) این زوج جوان پس از برگزاری جلسات مشاوره ای مهارت های همسرداری و تحکیم روابط خانوادگی، زندگی جدید خود را در حالی آغاز کردند که مرد جوان نیز به مرکز ترک اعتیاد معرفی شد

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یازده − یک =