کد خبر : 127989
تاریخ انتشار : یکشنبه 9 دسامبر 2018 - 17:05
-

خاطره‌ای از لحظه اعدام سردار ملی ایران

خاطره‌ای از لحظه اعدام سردار ملی ایران

به گزارش قائم آنلاین، سرجوخه بازنشسته زندان قصر تهران درباره لحظه اعدام سردار ملی ایران، شهید علیمردان خان در خاطرات خود می‌نویسد: «ساعت ۵ بامداد ایشان را به سمت جوخه اعدام هدایت کردیم. گویی شیری را با زنجیر کشیده باشند، با سکوتش فکر مرا می‌خواند. چنان باهیبت و جلال قدم بر می داشت که انگار

به گزارش قائم آنلاین، سرجوخه بازنشسته زندان قصر تهران درباره لحظه اعدام سردار ملی ایران، شهید علیمردان خان در خاطرات خود می‌نویسد: «ساعت ۵ بامداد ایشان را به سمت جوخه اعدام هدایت کردیم. گویی شیری را با زنجیر کشیده باشند، با سکوتش فکر مرا می‌خواند.

چنان باهیبت و جلال قدم بر می داشت که انگار ما در چنگ او اسیریم. شانه به شانه اش قدم بر می داشتیم. زمان واژگون شده بود. افراد تحت امرم مانند بید می لرزیدند.

به آرامی کنار گوشش گفتم: «حرفی، سفارشی، خواسته ای…؟ ». گردنش را به سمت صدا برگرداند.

لبخند ملیحی زد و گفت: «چشم‌بندم را هنگام اعدام باز کن تا ببینم چگونه شغالان، شیر دست بسته را از پا در می‌آورند».

١٧ آذر، سالروز شهادت سردار ملی ایران شهید علیمردان خان بختیاری گرامی باد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

10 − چهار =