کد خبر : 130170
تاریخ انتشار : جمعه 21 دسامبر 2018 - 9:55
-

شکنجه وحشیانه مینا با تیغ موکت بری در تهران

شکنجه وحشیانه مینا با تیغ موکت بری در تهران

به گزارش قائم آنلاین،  اوایل تیرماه امسال رهگذران هنگام عبور از خیابانی در غرب پایتخت چشمشان به دختری جوان افتاد که غرق در خون کنار خیابان لای شمشادها افتاده بود. به نظر می رسید که او تصادف کرده اما وقتی مردم به کمکش رفتند دختر جوان گفت که دو نفر وی را گروگان گرفته و

به گزارش قائم آنلاین،  اوایل تیرماه امسال رهگذران هنگام عبور از خیابانی در غرب پایتخت چشمشان به دختری جوان افتاد که غرق در خون کنار خیابان لای شمشادها افتاده بود. به نظر می رسید که او تصادف کرده اما وقتی مردم به کمکش رفتند دختر جوان گفت که دو نفر وی را گروگان گرفته و با تیغ موکت بری او را شکنجه کرده اند.

دختر جوان به بیمارستان منتقل شد و پس از پانسمان زخم هایش با حضور در اداره پلیس از ماجرای عجیبی گفت که برایش رخ داده بود.

مهمانی شبانه

شاکی به مأموران گفت: مدتی قبل در یک مهمانی شبانه با دختری به نام ترانه آشنا شدم. آن شب عده ای از دخترها از زندگی مجلل شان گفتند و من هم برای اینکه کم نیاورم شروع کردم به دروغ گفتن. به ترانه و دوستانش گفتم که در کار تجارت هستم و میلیون ها تومان پول در حسابم است. حتی قصد دارم خودروی خارجی بخرم و…

دختر جوان ادامه داد: ترانه وقتی متوجه شد که من قصد ازدواج دارم گفت که برادرشوهرش مهندس و مجرد است. او پیشنهاد داد تا ما را برای ازدواج به هم معرفی کند اما نمی دانستم همه اینها نقشه است. چند روز بعد ترانه به من زنگ زد و قرار گذاشت تا من برای نخستین بار برادر شوهرش را ببینم. من هم سر قرار رفتم و پسرجوانی را دیدم که پشت فرمان خودروی ۲۰۶نشسته بود. ترانه هم همراهش بود و من سوار ماشین شدم. چرخی در خیابان ها زدیم و من درباره وضعیت زندگی ام گفتم و پسر جوان که خودش را مهرداد معرفی کرده بود، به سمت اتوبان کرج رفت و گفت در آنجا باغی دارد که می خواهد نشانم دهد.

در بین راه اما مهرداد کنار اتوبان توقف کرد و از داخل داشبورد اسلحه ای بیرون آورد. با آن تهدیدم کرد و خواست کارت های عابربانکم را دراختیارش قرار بدهم. من شوکه شده بودم و زبانم بند آمده بود. باورم نمی شد که آنها سارق هستند و التماسشان کردم تا رهایم کنند.

آنها چند ساعتی مرا در خیابان ها چرخاندند. به دروغ گفتم کارت هایم همراهم نیست اما خواستند که با خانواده ام تماس بگیرم و بخواهم کارت هایم را برایم بفرستند. در این میان مهرداد با تیغ موکت بری ضرباتی به پاهایم زد و تهدید کرد که اگر به حرفش گوش نکنم مرا می کشد. در چنین وضعیتی اعتراف کردم که همه حرف هایم دروغ بوده است و موجودی حسابم حتی به یک میلیون تومان هم نمی رسد. حتی کارتم را در اختیارشان قرار دادم که پای دستگاه خودپرداز رفتند و پس از چک کردن حسابم و پیامک های بانک متوجه شدند که همه حرف های من درباره وضعیت خوب مالی ام دروغ بوده است. برای همین به سمت تهران حرکت کردند و پس از ۸ساعت گروگانگیری، مرا در خیابانی حوالی غرب تهران با پاهای زخمی رهایم کردند …

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

13 − هشت =