کتک خوردن عروس بی حیا از دست زن اول داماد غیرتی!
به گزارش قائم آنلاین، «قمر» نامی بود که خانواده برایش انتخاب کرده بود اما هرگز به یاد نداشت کسی در خانه پدری او را به این نام صدا کند. همه او را کنیز خانه میدانستند. همین رفتارها او را به دختری گوشه گیر با عقدههای فراوان تبدیل کرده بود. حسرت همه چیز را در دل داشت
به گزارش قائم آنلاین، «قمر» نامی بود که خانواده برایش انتخاب کرده بود اما هرگز به یاد نداشت کسی در خانه پدری او را به این نام صدا کند. همه او را کنیز خانه میدانستند. همین رفتارها او را به دختری گوشه گیر با عقدههای فراوان تبدیل کرده بود. حسرت همه چیز را در دل داشت و همین عقدههای فروخورده باعث شده بود که حالا پس از چند سال به جای زندگی آرام کنار همسر و پسر خردسالش، باید در تنهایی بهخاطر ندانم کاریهایش اشک حسرت بریزد: «از روزی که خودم را شناختم همه مرا کنیز خطاب میکردند. صبح که از خواب بیدار میشدم تا شب کاری جز شستن رخت و ظرف و تمیز کردن خانه نداشتم و پایان شب هم باید جوراب و لباسهای کار برادرانم را میشستم. اگر هم کاری دیر میشد مورد سرزنش مادر و خانواده قرار میگرفتم. انگار هیچ کس مرا نمیدید. حتی از بودنم هم خوشحال نبودند. هنوز لحن مادرم را به خاطر دارم که در جمع زنان فامیل از پسرانش چطور صحبت میکرد و مرا عضو اضافی خانه میخواند. آنقدر نادیده گرفته میشدم که حتی درباره زندگی خودم هم نمیتوانستم تصمیم بگیرم. سالهای اول زندگی معنی کلمه «کنیز» را متوجه نمیشدم اما وقتی بزرگتر شدم معنی کنیز را با تمام وجودم احساس کردم.
بعد از ازدواج روزهای خوبی داشتم تا اینکه با یک زن مطلقه به نام شیرین دوست شدم او مرتب در خانه ما می ماند از شوهرم مطمئن بودم و همین اطمینان بود که کار دستم داد شیرین با اصرار من را با خودش به سر قرار با مردانی می برد که با او در فضای مجازی دوست شده بودند حتی پیشنهاد می داد من هم با یکی دوست شوم تا تنها نباشد من این کار را نکردم تا اینکه یک روز وقتی در یک رستوران شیرین به سرویس بهداشتی رفت و من و مرد غریبه را تنها گذاشت ناگهان شوهرم را بالای سرخودم دیدم هرکاری کردم باور نکرد خیانت نکرده ام شیرین هم خودش را گم و گور کرد تا اینکه شوهرم طلاقم داد و آواره شدم باز دنبال شیرین می کشتم و هیچ اثری از او ندیدم تا اینکه ۳ ماه بعد شنیدم شوهرم با یک زن ازدواج کرده است تا عکسشان را دیدم شوکه شدم عروس خانم همان شیرین بود تازه فهمیدم چه بلایی سرم آمده است به در خانه شوهر سابقم رفتم و آبروریزی راه انداختم و الان دستگیر شده ام به جرم مزاحمت و کتک زدن عروس خانمی که شیطان صفت است.
برچسب ها :اعتماد،شیطان ،ازدواج
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0