رد پیشنهاد سفیری ایران و نیابت تولیت آستان قدس رضوی از سوی نواب
به گزارش قائم آنلاین، امروز ۲۷ دی سالروز شهادت سیدمجتبی نواب صفوی و سه تن دیگر از اعضای گروه فداییان اسلام در سال ۱۳۳۴ به دست رژیم پهلوی است. به همین مناسبت پنج نمونه از قرائن سازشناپذیری این شهید از سوی پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است که ذیلاً میخوانید: شهید
به گزارش قائم آنلاین، امروز ۲۷ دی سالروز شهادت سیدمجتبی نواب صفوی و سه تن دیگر از اعضای گروه فداییان اسلام در سال ۱۳۳۴ به دست رژیم پهلوی است. به همین مناسبت پنج نمونه از قرائن سازشناپذیری این شهید از سوی پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است که ذیلاً میخوانید:
شهید سیدمجتبی نواب صفوی از جمله نوادر تاریخ معاصر ایران است که با آرمان و هدف اسلامی اقدام به فعالیتهای سیاسی کرد. مبارزات نواب صفوی و یارانش – علی رغم عمری کوتاه– نتایج قابل توجهی را نصیب مردم مسلمان ایران کرد.
وی با راهاندازی تشکیلات فدائیان اسلام در دهه ۲۰، تأثیر بسزایی در مقاطع زمانی مختلف به ویژه نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت. مبارزات نواب صفوی علیه رژیم پهلوی در چارچوب قواعد اسلامی ویژگیهای منحصربفردی داشت که هر کدام از آنها در نوع خود قابل بحث و بررسی است.
اما یکی از نکات کمتر پرداخته شده درباره فعالیتهای وی، سازشناپذیری او در مسیر مبارزه است. بطوری که سران رژیم پهلوی به طرق مختلف درصدد تطمیع و منصرف ساختن نواب از ادامه فعالیتهایش برمیآمدند، اما رهبر فدائیان اسلام با ثبات قدم به مبارزات خود ادامه میداد.
در ادامه به شواهدی از سازشناپذیری نواب صفوی اشاره میشود.
۱. رد پیشنهاد محمدرضا پهلوی در اولین دیدار
پس از غائله پیشهوری در آذربایجان، نواب صفوی با عزیمت به آن دیار درصدد بررسی جریانات تبریز برمیآید. در همین سفر خبر حکم اعدام فرزند آیتالله هاشمی (از علمای آذربایجان) به گوش او میرسد. خانواده آیتالله هاشمی از نواب تقاضای کمک میکنند. او در جهت تخفیف حکم در دیدار با استاندار آذربایجان تقاضای ملاقات با محمدرضا پهلوی را مطرح میکند.
نواب پس از یک گفتگوی طولانی تقاضایش را گفت و استاندار قول مساعدت داد اما نواب آرام ننشست و طی تلگرافی از شاه درخواست ملاقات کرد و چون موفق به این ملاقات نشد اعلامیهای به این مضمون در روزنامهها چاپ کرد: «شاه ایران را در میان حصاری سنگی در دربار زندانی کردهاند».
امام جمعه تهران که میدانست نواب آرام نمینشیند از محمود جم وزیر دربار، خواست تا وقت ملاقاتی به نواب بدهند و سرانجام این فرصت فراهم آمد. روز ملاقات نواب با شاه فرا رسید. محمود جم به نواب گفت: «ملاقات اعلیحضرت تشریفاتی دارد، زمانی که به نزد ایشان رفتید، تعظیم کنید و با سربازهایی که به شما سلام نظامی میدهند به گونهای برخورد کنید که افسرهای ما دلسرد نشوند… ساعت ملاقات شما هم یک ربع است».
نواب به او پاسخ داد: «لازم نیست شما بگویید خودم میدانم.» رهبر فداییان بیتوجه به سخنان وزیر دربار ، در پاسخ سلام افسران ، در حالی که دستش را بالا گرفته بود گفت: «سرباز اسلام باشید، در راه اسلام حرکت کنید». شاه در کناری ایستاده بود و نواب جلو رفت. محمود جم گفت: «تعظیم کن». نواب خیلی آرام گفت: «خفه شو» پس از سلام نواب، شاه با او دست داد و گفت: «آقای نواب صفوی! ما از فعالیتهای شما در عراق باخبر هستیم.»
نواب فوراً پاسخ داد: «برای مسلمان، همه کشورهای اسلامی یکی است؛ «نجف، ایران، مصر و مراکش. همه جای دنیای اسلام خاک مسلمانان است. وظیفه مسلمان این است که کارش را انجام دهد.»
دوباره شاه پرسید: «آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیدهام شما طلبه هستید و درس میخوانید. ما آمادگی داریم که هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم».
نواب گفت: «من درس هستی و سیاهمشق زندگی میخوانم و مردم مسلمانان ایران این قدر غیرت دارند که این سرباز کوچک امام زمان (عج) را خودشان اداره کنند، اما من به شما نصیحت میکنم: شما باید از فلسطین حمایت کنید. شما با مردم مظلوم و فقیر باشید».
البته محمدرضا نیکنام از دیگر یاران فدائیان اسلام روایت دیگری هم در این زمینه دارد که محمدرضا پهلوی مسائل مهمتری را جهت تطمیع نواب پیشنهاد میدهد. نیکنام میگوید: «در اوایل حرکت و در زمان ترور کسروی ، شاه درخواست کرد نواب را ببیند. وقتی برای دیدار شاه رفته بود، شاه زیر درختها قدم میزد. آقایی که در دفتر بود به او تعلیم داد و گفت: شما معمم و روحانی و سید هستید، ولی به هر حال ایشان اعلیحضرت هستند. شما سلام کردن را آغاز کنید، جلوی ایشان قدم نزنید، قبل از اینکه دستور بدهد ننشینید. اینها دستوراتی بود که در تشریفات دادند.
نواب گفت من یک جمله گفتم: من مشرک نیستم، تا گفتم مشرک نیستم خود شاه از زیر درختها اشاره کرد که بیایید. میگفت رفتم. آنقدر برای سلام کردن لب باز نکردم، تا او لب باز کند. جوری سلام کردم که با سلام او ادا شده باشد. جوری قدم زدم که یک میلیمتر از من جلوتر نرفته باشد. حرف میزدم ولی حواسم به آن جهت بود». آن وقت به ایشان پیشنهاد میشود بیایید سفارت یکی از کشورها را بپذیرید ولی ایشان نپذیرفت.
۲. وعده رزمآرا به فدائیان اسلام و پاسخ نواب
پس از روی کار آمدن رزمآرا ، مسیر ملی شدن صنعت نفت به سختی طی میشد. علاوه بر این حاکمیت نظامی رزمآرا و خفقان آن دوره ادامه هر گونه سازش و مدارا را غیرممکن میکرد.
در همان اوائل نخستوزیری رزمآرا و در واقعه دادگستری کاشان، نواب صفوی و فدائیان به حمایت از مردم مسلمان کاشان در دادگاه علیه فردی بهائی شرکت کرده بودند. رخدادی در آنجا به وجود آمد که حکایت از قدرت بسیج مردمی فدائیان اسلام داشت. از این رو رزمآرا فرستادهای را نزد فدائیان اسلام میفرستد تا بتواند آنها را به دولت خود متمایل کند.
سید محمد واحدی در خاطرات خود در این زمینه میگوید: «بعد از واقعه دادگستری[کاشان]، رزمآرا دید که چارهای جز نزدیکی با فدائیان اسلام ندارد. لذا همان وکیل دادگستری اهل قم را که در گذشته – قبل از نخستوزیریاش- به قم نزد آقای [سید عبدالحسین] واحدی فرستاده بود، برای بار دیگر فرستاد و پیغام داد که من حاضرم تمام پروندههای موجود شما را در دادگستری و ارتش و شهربانی از بین ببرم و هرگونه مطلبی باشد اجرا کنم و در عوض دستور دهید که فدائیان اسلام با حکومت من مبارزه نکنند.
آقای نواب پاسخ داده بود:« پروندههایی که نام بردید از نظر من هیچ ارزش نداشته و برای آنها مختصر هراسی در دل ندارم ولی پروندههای جنایات هیئت حاکمه روزبهروز در نزد من کاملتر شده و هر روز که پرونده هر یک تکمیل شود و در پیشگاه دادگاه شرع حکم محکومیت صادر شود. من حکم او را اجرا خواهم کرد و دستگاه کوچکتر از آن است که حکم برائت مرا صادر کند. شما بایستی کاری کنید که من شما را تبرئه کنم و چارهای جز بازگشت از راه خود ندارید.» فرستاده مزبور با یک چنین جوابی نزد رزمآرا برگشت.»
۳. پاسخ شدیداللحن نواب صفوی به فرستاده محمدرضا پهلوی
مسافرت نواب صفوی به مؤتمر(کنفرانس) اسلامی در اردن و در دنباله مسافرت مصر و سخنرانیهای آتشین وی در قاهره و ملاقاتهای پیدرپی با بزرگان انقلاب مصر شخصیت نواب صفوی را بیش از پیش در جهان اسلام مطرح ساخت. به همین جهت رژیم پهلوی برای کنترل فدائیان اسلام و شخص نواب نیاز به تمهیدات بیشتری داشت. بنابراین پس از بازگشت نواب از این سفر بینالمللی، سید حسن امامی(امام جمعه تهران) از طرف محمدرضا پهلوی با تقاضای وقت قبلی به دیدار نواب رفت. او در این دیدار پیشنهاد قابل اعتنائی به نواب میدهد.
حسن امامی در بیان انگیزه اصلی این دیدار گفت که او از جانب محمدرضا پهلوی به دیدار نوابصفوی آمده مبنی بر اینکه « اعلیحضرت برای تجلیل از مقام فضل و کمال آقای نوابصفوی، نیابت تولیت آستان قدس رضوی را به ایشان تفویض میکنند و اختیار میدهند که آقای نوابصفوی درآمد آنجا را با نظر خود به مصارف شرعیه برسانند و از حمایت کامل اعلیحضرت برخوردار باشند. مشروط بر اینکه در کار سیاست مملکت هیچ مداخلهای نداشته باشند.»
نواب صفوی با چهرهای برافروخته پاسخ شدیداللحنی میدهد:«پسرعمو، اینکه به شما میگویم، مکلف هستید که عیناً به این سگ پهلوی برسانید. به او بگویید که تو میخواهی مرا با دادن پست و مقام و پول، فریب بدهی و خودت آزادانه هر کار که میخواهی با دین خدا و مملکت اسلام انجام دهی. این محال است و من یا تو را میکشم و به جهنم میفرستم و خود به بهشت میروم، یا تو مرا میکشی و با این جنایتت باز هم به جهنم رفته و من به بهشت و در آغوش اجدادم میروم. درهر حال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم تو هر کاری که میخواهی، انجام دهی».
این جملات نواب در فضای خفقان و سرکوب ماههای پس از کودتای ۲۸ مرداد نشان از اوج آزادگی و صلابت اوست که در فضای سیاسی سیاه آن روزها وقعی به تهدیدها و تطمیعها نمیگذارد.
۴. عدم همراهی نواب با سازشکاران
فدائیان اسلام به عنوان گروه تأثیرگذار در فضای سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۴ همیشه مد نظر گروههای سیاسی قرار میگرفتند. اما نواب صفوی به هیچ عنوان در ائتلافهای سیاسی از اصول و آرمانهای خود عقبنشینی نمیکرد. یکی از اصلیترین اصول او عدم سازش بود.
محمدمهدی عبدخدائی از اعضای فدائیان اسلام و نزدیکان نواب در خاطرات خود درباره طرح ملیمذهبیها برای ائتلاف در سال ۱۳۳۳ میگوید: « تابستان سال۱۳۳۳ بعد از برگشتن نواب از مصر جلسهای با حضور مخالفان رژیم برگزار شد که نواب نیز در آن شرکت کرد… وقتی نواب صفوی از جلسه برگشت به ما گفت: «ما به نتیجه نرسیدیم، به توافق نرسیدیم. آقایان زنجانیها در این فکر هستند که بشوند آیتالله کاشانی سال ۱۳۲۷-۲۸ و من هم نواب صفوی سال ۱۳۲۷-۲۸٫
آنها میخواهند به عنوان یک روحانی باسواد و من هم به عنوان یک طلبه مرید و علاقمند به آنها کار کنم. در حالی که من الان دیگر برای خودم برنامه دارم. برنامه من حکومت اسلامی است. من زمانی سقوط دولت را میخواهم که حکومت اسلامی جایگزین آن بشود. من با رفرم و اصلاح ظاهری کار ندارم. من به مبارزه قانونی در چارچوب قانون اعتقاد ندارم، من حکومت را قانونی نمیدانم که در چارچوب قانون مبارزه کنم. اینها وقتی میگویند مبارزه در چارچوب قانون یعنی اینکه قوانین حاکمیت را قبول دارند. ما شاه را غاصب میدانیم. ما حکومت مشروطه را مشروعه نمیدانیم. ما دو جور فکر میکنیم. به این جهت ارتباط و تقاضای همکاری به نتیجه نمیرسد.»
۵. روحیه سازشناپذیر نواب در آخرین روزها
حفظ روحیه سازشناپذیری تا آخرین لحظات زندگی، یکی برجستگیهای شخصیت نواب صفوی به شمار میرود. نواب در دوران زندان و در آخرین دیدارها خانواده خود را به صبر و استقامت و سازشناپذیری توصیه میکند.
همسر شهید نواب از آخرین ملاقات با نواب در زندان روایت قابل تأملی دارد. نیرهسادات احتشام رضوی در خاطرات خود میگوید: « آقا گفت اگر بخواهم با این محمدرضا سازش کنم جایم اینجا نیست. ایشان در حالتی این حرفها را میزد که دستشان به دست سربازی بسته بود و فرمانده مواظب ایشان بودند و در زندان بسیار شکنجه شده بودند ، میگفتند: «اگر من بخواهم با این محمدرضای پدرسوخته سازش کنم جایم اینجا نیست ولی مرگ با عزت خیلی بهتر از زندگی با ذلت است. من تا آخرین نفس علیه دشمنان خدا خواهم جنگید».
به هر ترتیب میتوان گفت اصل سازشناپذیری و عدم مدارا با ظلم یکی از مبانی خدشهناپذیر در اندیشه و عمل نواب صفوی محسوب میشود، اصلی که در دورههای بعدی مبارزات اسلامی یکی از پایههای فکری و عملی گروههای انقلابی مسلمان در مبارزه با استبداد و استکبار شد.
برچسب ها :محمدرضا پهلوی،نواب صفوی،سفارت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0